Friday, January 15, 2010

كاپي تمامي مطالب همه و همه

معرفي خودم
اواخر ماه دلو سال 1977 بود هوا بسيار سرد بود و برف چادر سپيدي خود را بر تمام شهر كهنه و اطراف شهركابل هموار نموده بود و با تمام تيره گي شب بازهم كم كم روشنائي برف اشكار بود
در يك حويلي خيلي بزرگ كه صرف يك اطاق كوچك ان به انها رسيده بود فاميلي 9 نفري به مشكل زندگي ميكردند .
پدر فاميل با مريضي كه داشت هر لحظه با مرگ دست و گريبان بود و مادر فاميل هر لحظه در انتظار پيداشدن طفل خود بود كه 9 ماه با تمام مشكلات و گرسنگي ها او را در بطن نا توان خود پرورش داده بود .
نيمه هاي شب بود كه هشتمين طفل مادر رنجور به دنيا امد و پا به اين جهان پر درد و رنج گذاشت همه خوشحال بودند و از اينكه او پسر بود بيشتر خوشحال بودند و به اميد و ارزوي اينكه مردي شود نيك عمل و كمك كننده فاميل و جامعه فقير خويش او را " احسان " ناميدن
و او من بودم
اري همين احسان كه نه به فاميل خود توانسته احسان كند و نه به جامعه خود
اما باز هم از خداوند اميد دارد


my books

مشخصات:

نــام کـتاب: بعضی از عنعنات ما بالاتر از دین ماست
مولـــــــف: محمد احسان «مهیا»
به کوشــش: استاد محب الله
چـــــــــاپ: اول
ســـال چاپ: 1392
محــل چاپ: شرکت اعلانات و تبلیغات فیصل (0775566043)
تعـــــــــداد: 1000 جلد
شماره تماس: 0777865076
ویب سـایت: www.moahaia.blogspot.com
www.mohaya.blogspot.com
ایــمیــــــل: just2you_2@hotmail.com



پیشگفتار
حمد و سپاس خاص الله را است، که خالق و آفریده گار تمام عالم است، یکتای تواناست، آن ذات بی همتا که از او کمک و طلب هدایت می نماییم، از شر نفس و اعمال بد به او پناه می بریم، هر کسی را که خدا هدایتش دهد هیچ کس توانایی گمراهی او را ندارد، و هر کس که گمراه شود هیچ کسی توانا یی هدایت او را ندارد، هر که را خواهد عزت میدهد، هر که را خواهد ذلت میدهد، اوست که آورنده شب و روز است، شهادت می دهیم جز الله معبودی بحق نیست، تنها و بدون شریک است، گواهی می دهیم که محمد فرستاده و بنده اوست.
برادران و خواهران عزیز خداوند متعال برای ما و شما مهربانی نموده بزرگترین و کاملترین کتاب آسمانی یعنی قرآنکریم را جهت رهنمایی ما فرستاده است. ولی افسوس و صد افسوس که ما از این کتاب گهربار خویش هیچ آگاهی نداریم و همیشه در پی تقلید از دیگران هستیم.
برادران و خواهران مسلمان بیاید گوهر تقوی را به دامان گرفته سعی نمایم که از این خواب غفلت بیدار شویم، برای پسران خود هنگام که مانند شاخه درخت نو رسیده تر و تازه هستند که به هر طرف پیچ و تاب بدهیم، پیچ و تاب میخورند. درس توحید بیاموزانیم و آنها را شامل مکتب قرآن نموده تا باشد، پیش از این که بطرف تقلید از دشمنان اسلام بروند از فرهنگ و تمدن عالی اسلامی خویش آگاهی داشته باشند تا اینکه هنگام جوانی که بهار زنده گی انسان است بطرف خزان نروند.
جای بسی تأسف است شمار از جوانان را می بینیم که راه و روش غربی ها را در پیش میگیرند وعادات و رسوم اجتماعی خود را شبیه زنان و مردان غربی میسازند. که این خود گواهی بر آن است که ما از فرهنگ اسلامی خویش آگاهی نداریم و همه وقت خود را صرف مطالعه کتابهایی نمودیم که اصلاً نه سبب پیشرفت و ترقی دنیایی ما بوده و نه جهت فلاح و رستگاری آخرت ما خواهد گردیده. در خاتمه از خداوند بخشاینده میخواهیم که ما را توفیق اعمال شایسته و فرمانبرداری از امر بالمعروف نهی از منکر را عطا فرماید تا باشد که به پیروزی و کامیابی های بزرگ دست یافته و تمام کارهایی خویش را به اخلاص انجام دهیم.
محمد زبیر «ابراهیمی»
از دیر زمانی با دیدن بعضی از مراسم و محافل که تجلیل آن منجر به مصارف خیلی زیاد پول گردیده و صاحب معامله با تمام امکانات مادی خویش بازهم تاب برداشت این مصارف زیاد را نداشته و اکثرا قرضدار شده و سالها با رنج و جگر خونی زنده گی خود را به پیش میبرند خیلی جگر خون میشدم و رنج میبردم که چرا ما این چنین مراسم داریم و چرا چنین باید باشد در ختم هر محفل صاحب محفل باید جگر خون پریشان و زرد و زار باشد سالها پیش دلیل آنرا نمیدانستم همیشه در تلاش و جستجو و پیدا کردن علل این گونه کارها بودم  بعد از مدت زمانی زیادی به کمک و نصرت خداوند متعال متوجه شدم که اصل مشکلات در جای دیگری است.
وقتی که در مورد هر مراسم چه خوشی و چه غم به قرآن و سنت پیامبر رجوع کردم دریافتم که اکثر مراسم که ما به آن عمل میکنیم اصلا در قرآن که کتاب ما است و به آن ایمان داریم و تمام زنده گی خود را در پرتو احکام آن به پیش میبریم ذکر نشده است و درسنت پیامبر نیز نه خودش اکثر آنها را انجام داده و نه دیگران را به انجام دادن آن امر نموده است و در چندین جای قرآن ذکر شده که دین اسلام دین فلاح و رستگاری است این راه نجات است راه پیشرفت دنیا و اخرت است. و پیامبر  گرامی تمام امور زنده گی شان خیلی ساده خیلی آسان و هر امور را به وجه خیلی اسان و ساده و بدون مصارف اضافی و کمر شکن انجام داده اند و مفهوم حدیث شریف است که پیامبر فرموده اند: (یعنی آسانی کنید و سختی نکنید و بشارت بدهید و مردم را از دین متنفر نسازید)  ولی ما که از پدر و پدر کلان مسلمان و پیروی حکم قرآن و سنت پیامبر هستیم همزمان که میگویم مسلمان هستیم ولی از دین خود درست معلومات نداریم و روز به روز رسوم و عنعنات غـیر دینی و غـیر اسلامی را آهسته آهسته در زنده گی خود شامل ساخته و به نام حکم دین به آنها عمل میکنیم. و آنقدر این رسوم و عنعنات باطل و نا روا  در جامعه ما زیاد شده که حکم اصلی قرآن و سنت را در میان این همه رواج ها گم کرده ایم و هر کار را که انجام میدهیم در زیر پوشش دین و سنت انجام میدهیم و خودما هم به خود زحمت نمیدهیم که قرآن ویا حدیث و سنت پیامبر را باز نموده نظر اندازی کنیم که آیا در قرآن و سنت پیامبر در مورد این چنینی مراسم و رواج های فعلی چه حکم کرده و چه رهنمایی کرده بلکه  قرآن را پوش کرده  و در رفک سر دروازۀ خانه خود گذاشته در عوض به دنبال چند ریش سفید قوم خود  که واقعاً بسیار محترم هستند و قابل قدر و احترام اند ولی از امور دین چیزی را ندانسته و یا از دین معلومات کامل ندارند، رفته و هر چیز که آنها گفتند همان را قبول کرده و عملی نموده که این کار ما باعث شده که مراسم های گوناگون به نام های مختلف در محیط ما رواج پیدا کرده و همه این رواج ها ما مسلمانان را به تباهی و نیستی میکشا ند.
بعد از درک و رد یابی اصل مطلب در فکر این شدم که دریابم که چرا و چگونه این عنعنات غلط در دین پاک ما رخنه کرده است که در پهلوی هزار ها دلایل دیگر یکی هم این است.
در جریان چند دهه اخیر تمام بزرگان و رهبران کشور ما همیشه مصروف موضوعات سیاسی مناقشات منطقوی و مبارزه با بیگانه گان و یا با دشمنان سیاسی خود بوده اند و گاه گاه امور رهبری بدست افرادی رسیده که از همین سر زمین مسلمان بوده ولی از نگاه عقیده کاملاً خلاف دین اسلام بوده اند و یگانه راه پایدار بودن خود و قدرت خود را در نابودی اسلام و در ضعیف ساختن دین و مسلمانان در میان مردم سنجیده اند و به خاطر چند روز دوام قدرت شان به هزار ها هزار علمای دین اسلام را مبلغین، ملا امامان، دانشمندان و آگاهان اسلام را به شهادت رسانیدن و در عوض افراد بی علم و خود فروخته و بی خبر از اسلام را در مساجد به صفت ملا امام گماشتند. که بازهم به حکم خداوند قدرت شان و خودشان پایدار نماند. ولی ضربه یی که به دین وارد نمودن به قرنها اثرات خود را در بر داشته و تا هنوز هم دارد. زیرا در اکثر ولایات و مناطق دور در تمام منطقه صرف یک ملا و یا دو ملا امام وجود داشت که آنها صرف چند ایت و یا چند سورهء از قرآن را یاد داشتند و بس، همانقدر که میتوانستند که نماز جماعت بدهند وقتی که در مورد کدام حکم فقی از ایشان سوال میشد نا خود آگاه نظریه های فکری خود را بیان میکردند و در کدام عمل که به نفع خود شان میبود همان را نظر میداند در حالی که در دین و در قرآن چنان نبود و صرف به عنوان اینکه ثواب دارد این کار را کنید ثواب دارد اینکار را کنید ثواب دارد...
و مردم هم بدون کوشش و بدون مطالعه صرف گفتار آنها را قبول کرده و به آن عمل میکردند که همینطور نسل به نسل انتقال یافته و اضافه تر شده تا به عصر کنونی که حالا آنقدر بدعت ها و ناروا ها در دین اسلام زیاد شده که
اگر به بزرگان بگویم که پدر بزرگوار و ای برادر مسلمانم این کار تو خلاف دین است فورا  تاپه کافری را و هزار ها عنوان دیگر را بالایت میزنند که ما از پدر و پدر کلان ها همین طور رواج ها را عملی کردیم! تو اکنون از کجا آمده ای که ما را درس میدهی  و همین اعمال و بدعت های ما باعث شده که دشمنان اسلام با جرعت انگشت انتقاد بالای دین پاک اسلام دراز میکنند و ما جواب داده نمیتوانیم و یا حتی با آنها هم صدا و هم دست میشویم.
در حالی که حکم قرآن پاک بدون کوچکترین تغییر پابر جا بوده است چنانچه در این 1400 سال هیچ کمی در ان پیدا نشده باز هم  به قدرت خداوند متعال تا قیامت پابرجا میباشد وهیچ کمی در آن پیدا نمیشود و جواب گوی تمام مشکلات ما در هر عصر میباشد .
دلیل دوم  افراط و تفریط در احکام دین میباشد.
در اکثر امور طوری که خداوند و پیامبر گرامی امر فرموده اند درست همانند ان عمل نمیکنیم بلکه اکثراً همرای افراط وتفریط انجام میدهیم در حالیکه خداوند متعال میگوید که:
ترجمه: (اى كسانى كه ايمان آورديد! در آييد به اسلام، بطور کامل. و پيروى مكنيد گام‌هاى شيطان را، هرآیينه او شما را دشمن آشكار هست).
یعنی بدون قید و شرط و بدون افراط و تفریط.


افراط و تفریط را با یک مثال بیان میداریم:
نماز عصر 4 رکعت فرض است اگر ما در عوض 4 رکعت 5 رکعت و یا 20 رکعت بخوانیم در فکر خود بسیار خوشحال هم میشویم که ما 20 رکعت نماز خواندیم و حمد و ثنا خداوند را زیادتر گفتیم ولی این عمل ما افراط است و حکم نماز از حالت اولی آن بیرون شده است و نماز ما قبول نمیشود اگر چه که به عقل خود و به نظر ما کار خوب انجام دادیم ولی بر علاوه که ثواب ندارد گناه هم دارد چون به میل خود بر خلاف حکم 20 رکعت نماز خواندیم همینطور اگر نماز عصر را 3 رکعت بخوانیم یعنی صرف 1 رکعت آنرا کم کنیم این عمل را تفریط میگویند، یعنی در حکم الله کمی وارد نمودیم بازهم بر علاوه که ثواب ندارد گناه هم دارد و ان 3 رکعت هم قبول نمیشود چون خلاف حکم الله عمل نمودیم.
با در نظر گرفتن همین مثال درهر امور و احکام دین میتوان مقایسه کرد که اگر کمی اضافه تر از حکم عمل کنیم به امید اینکه هنوز ثواب بیشتر دارد بلکه ثواب همه را از بین برده و همه عمل خود را به گناه تبدیل نموده ایم و همینطور اگر کمی سستی کنیم و بی توجه یی کنیم بازهم چون حکم الله را درست انجام نداده ایم و عمل نیمه و ناقص ما نمیتواند که مایه اجر و ثواب به ما شود.
به همین گونه ما در اکثر موارد حکم الله را یا به میل خود کمتر ساخته و از حالت اولی آن بیرون ساختیم و بازهم امید اجر و ثواب را هم داریم و یا به میل خود انقدر اضافه ها به ان افزوده ایم که از حالت اولی آن بیرون شده که بازهم به جز گناه هیچ ثواب نصیب ما نمیشود.
که یکی از این موارد افراط و تفریط علاوه نمودن و سهم دادن رسوم و عنعنات محیطی، قومی، فامیلی و عادات خویش را در پهلوی حکم الله متعال  و حتی بالاتر از حکم الله قرار دادن است
که چون در حالت اصلی حکم تغییر آمد نتیجه همان باعث بدبختی خودما میشود.در حالیکه اگر در دنیا کسی صلاحیت گرفتن دست انسان حیرت‌زده بین افراط و تفریط را داشته باشد و بتواند او را به صراط مستقیم و راه راست هدایت کند، قطعاً همین مسلمان خواهد بود؛ زیرا مسلمان تنها کسی است که کلیدهای حل تمام مشکلات را الله متعال در دست او گذاشته است، ولی با کمال تأسف و از بخت بد، آن کسی که چراغ را در دست دارد، خود در تاریکی و ظلمت به سر می‌برد و در آن تاریکی بر زمین افتاده است و بی‌هدف دست و پا می‌زند و به جای این که دیگر بنده گان خدا را راهنمایی و هدایت کند خودش دنباله‌رو هر گمراهی و تباهی است.
اين مطلب در بر گيرنده موضوعاتي است كه هر يك از مايان در بسياري از كار ها و امور زنده گي خود بار ها با آن مواجه شده و خود ما بار، بار آنرا انجام داده ايم و همه ما ميدانيم و قلب ما تصديق ميكند و به زبان اقرار ميكنيم كه اين كارها يك كار غلط است و نادرست و خلاف عقل، خلاف فهم و دانش، خلاف دين و خلاف تمام احكام اسلامي است
اما براي جلو گيري آن و يا اصلاح آن يا كم كردن و رد كردن آن هيچ گونه اقدام نميكنيم.
حتماً در ذهن ما سوال پيدا ميشود كه اين كدام عمل است كه خود ما به آن عمل ميكنيم و خود ما ميدانيم كه نادرست و خلاف عقايد اسلامي است ولي بازهم پايبند به عمل كردن آنها هستيم.
آري همينگونه است!
بعضي از آن كار ها را از روي بي خبري و نا فهمي ما از دين و احكام الهي انجام ميدهيم ولي اكثراً آنرا با وجود غلط دانستن آن از روي عقايد غلط خويش رسم و عنعنات قبيلوي و قومي خويش، از روي شرم زمانه و شرم قوم و يا سيالي و همچشمي انجام ميدهيم. و عملا نشان ميدهيم كه آزرده شدن و رنجيده خاطر شدن چند شخص، مهمتر از قهر شدن و نا رضائي شدن خداوند متعال و پيامبر گرامي حضرت محمد نزد ما است.
و یا رسم و رواج و عنعنات باطل و غلط قومي ما مهمتر و با ارزشتر از احكام خداوندي و سنت پيامبر گرامي در نزد ما است.
و آنقدر بخاطر آنها مهم جلوه ميدهيم كه اصلاً از خود نميپرسيم كه آيا اين كار هاي ما حكم خداوند متعال است كه اينقدر مهم و پايبند به اجراي آنها هستيم و آيا اين گفتار و كردار پيامبر گرامي است كه اينقدر براي عملي كردن ان كوشش ميكنيم كه حتي شايد نماز ما قضا شود چند حكم خداوند كه فرض است بالاي ما از ما قضا شود و به آن پايبندي و توجه نميكنيم ولي اين عنعنات غلط ما اين مراسم سنتي قومي ما و اين رواجهاي پوچ و بي بنياد ما نبايد قضا شود زيرا بسيار ننگ است بسيار شرم است و بسيار كار نادرست است اگر عنعنات ما درست عملي نشود باز چگونه به طرف قوم خود و بزرگان خود كه بسيار پايند اينگونه عنعنات غلط هستند چگونه چشم به چشم شويم اگر چه باعث قهر خداوند و حبيب اش تمام شود.
زيرا هر قدر كه به يك كار توجه شود آن كار اگر حكم خداوند و سنت پيامبر باشد هر روز مهمتر شده و اثرات نيك آن در جسم انسان در روح انسان در محيط و خانواده انسان و در اقتصاد انسان تاثير مثبت وارد ميكند ولي اگر آن كار خلاف حكم خداوند باشد و يا خلاف سنت پيامبر گرامي باشد كه آن حضرت نه آنرا انجام داده باشد و نه دستور داده باشد، هر قدر كه به آن عمل كنيم آن كار بيشتر شده و به افراط و به بيراه و به گمراهي منتهي ميشود و اثرات منفي آن در جسم انسان در روح انسان در محيط و جامعه و در اقتصاد انسان باقي ميماند و حتي باعث قهر و غضب خداوند متعال ميشود و در نتيجه نهاي خود ما با دست خود آتش دوزخ را با پول خود و با جان و مال خود خريده ايم.
دين اسلام ديني است كه در تمام امور و در تمام مسايل سهولت مياورد و مشكلات را در هر موضوعي كه باشد از سر راه مردم دور كرده و مردم را به زنده گي راحت و بدون كدام تشويش دعوت ميكند اين دين يك هديه بي نهايت گرانبها ي خداوندي است كه به حبيب خود و امت وي اعطا نموده است
دين اسلام كاملترين دين در تمام جهان است چنانچه  خداوند متعال مفرماید ترجمه: (امروز تکمیل کردم دین شما را و تمام ساختم بر شما نعمت خود را (عبارت از ایمان و اسلام ) و پسندیدم برای شما دین اسلام را).
 حضرت محمد در آخرين خطبه خويش ميگويد: كه (با تكميل شدن قرآن مجيد و با اعطا كردن دين اسلام وظيفه خويش را به پايان رسانيده ام تا زماني كه به كتاب خداوندي و احاديث من چنگ بزنيد هرگز گمرا نميشويد).
در اين حديث حضرت پيامبر صرف به دو چيز مهم و حياتي امر نموده اند كه تمام فلاح و رستگاري عالم بشريت تابه قيامت در دنيا و آخرت تنها چنگ زدن و آموختن و عملي كردن به قرآن عظيم شان كه كلام خداوند متعال است و سنت پيامبر ص كه گفتار و كردار آن حضرت  است اشاره نموده اند و بس.
آن حضرت در اين حديث به عنعنات قومها و يا رسوم زمان جاهليت و يا اعمال اقوام پيش اشاره ننموده بلكه از اولين روز بعثت خويش خلاف تمام مراسم و عنعنات غلط قبيله وي بوده و با تكميل شدن دين مبين اسلام كه كامل ترين دين است ديگر هيچ ضرورت به كدام عمل و يا فعل زمان جاهليت باقي نميماند چنانچه خداوند متعال ميفرمايد:
ترجمه (امروز تکمیل کردم دین شما را و تمام ساختم بر شما نعمت خود را (عبارت از ایمان و اسلام) و پسندیدم برای شما دین اسلام را) پس وقتي كه ما مسلمان هستيم و ايمان داريم كه دين اسلام كامترين دين است پس چرا به طور كامل و مكمل از دين اسلام پيروي نميكنيم بلكه گاه گاه در بعضي از امور دانسته و يا نادانسته ميخواهيم كه چند تربوز را در يك دست بگيريم. يعني ميخواهيم كه مسلمان كامل هم باشيم ولي هم از بعضي عنعنات سابقه و جديد خويش كه خلاف اسلام است و يا از زمان پيش از اسلام در قوم هاي ما رواج داشته پيروي كنيم كه در اين صورت نه از دنيا ميشوم و نه از آخرت زيرا خداوند متعال فرموده:
ترجمه: (اى كسانى كه ايمان آورديد! در آييد به اسلام، بطور کامل. و پيروى مكنيد گام‌هاى شيطان را، هرآیينه او شما را دشمن آشكار هست).
منظور از كامل يعني چي ؟
يعني اي مسلمانان وقتي كه اسلام را قبول كرديد و به خداوند و حبيب او  ايمان آورديد پس بايد به تمام كار هاي غلط و عنعنات غلط قبلي خويش كه خود را با دست خود به هلاكت رسانيده بوديد پشت نموده و به همه آنها خط بطلان كشيده و تمام امور زنده گی خويش را مطابق به احكام الهي و به طريقه سنت پيامبر برابر بسازيد نه اينكه در ظاهر مسلمان باشيد ولي در عمل گاه گاه خلاف حکم اسلام به  عنعنات زمان جاهليت عمل نمايد.
اصحاب گرامي و تابعين و تبع تابعين و ديگر مردمان نيك و مومن كه از هيچ به همه جا رسيدن و از دل و جان اسلام را قبول كردند آنها واقعاً به فرموده خداوند:
ترجمه: (اى كسانى كه ايمان آورديد! در آييد به اسلام، همه يكجا و پيروى مكنيد گام‌هاى شيطان را، هرآیينه او شما را دشمن آشكار هست)
بطور درست و با يقين كامل به اسلام داخل شدند و به آن عمل نمودند آنگاه در هر قدم خويش و در هر كار از امور زنده گی خويش ميديدن كه در اين مورد حكم خداوند چيست تا همانطور عمل كنيم و يا طريقه سنت پيامبر در مورد چيست تا به آن طريق عمل كنيم نه اينكه از ميل و خواهش نفساني خويش و قومي خويش عملي كنند.
چنانچه ميگويند كه شخصي به يك صحابي يك خربوزه هديه آورد صحابي آنرا پذيرفت و در يك گوشه گذاشت ولي از آن استفاده نكرد چند  روز سپري شد آن شخص هر روز ميديد كه صحابي خربوزه را همانجا گذاشته و نخورده است بلاخره بعد از چند روز از صحابي پرسيد كه آيا خربوزه را خوش نداريد كه تا حال آنرا نخورده ايد؟ صحابي در جواب گفت: كه چرا من خربوزه را خوش دارم ولي من هرگز نديديم كه آن حضرت چگونه خربوزه را توته نموده اند و چگونه آنرا خورده اند تا من هم مانند آن حضرت با طريقه سنت او خربوزه را بخورم پس بناً تاكه طريقه سنت آن حضرت را در مورد خوردن خربوزه ندانم من هرگز خربوزه نخواهم خورد.
ببينيد كه دوستان خداوند و مسلمانان راستين كه به دين اسلام توجه داشتند كه هيچ عمل خويش را خلاف حكم خداوند و سنت پيامبر انجام نميدادند ولي در عصر كنوني كه مشكلات از هر جهت به سوي مسلمانان حمله ور شده است و مسلمانان روز به روز ناتوان شده ميروند در پهلوي هزار ها هزار دليل يكي هم بي علمي و بي دانشي آنها و پيروي كردن به بعضي از عنعنات قومي و ترجيع دادن آن عنعنات نسبت به حكم الله و سنت پيامبر است.
ملت افغانستان از اوايل دوران ظهور اسلام به اين دين پاك رو آورده و به خاطر حاكميت همين دين پاك ميليونها شهيد داده و باز هم حاضر به شهادت هستند.
اما گاه گاه بعضي از مشكلات كه در زنده گی خانواده محيط و جامعه ما به وجود ميايد از نادار شدن و قرضدار شدن گرفته تابه قتل و كشتار خاتمه ميابد همه و همه از جهل ما و بي خبر بودن ما از دين اسلام و از بيسوادي خود ما و پيروي از عنعنات خرافي قديمي و قومي ما بجاي پيروي درست از دين اسلام سر چشمه ميگيرد كه از جمله صرف چند نمونه آنها را ياد آور ميشويم.
گرفتن جبري بيوه برادر خود را:
در دين اسلام در اين مورد خداوند متعال حكم نموده است كه:  
ترجمه: و كساني كه بميرند از شما و بگذارند زنان را، بايد كه انتظار كنند اين زنان، خويشتن را چهار ماه و ده روز؛ پس چون رسيدند به ميعاد خويش، پس گناه نيست بر شما در آنچه كردند در حقّ خويشتن به وجه پسنديده (يعنى نكاح به طور شرعی)، و خدا به آنچه ميكنيد آگاه‏ است.
یعنی حكم شده است وقتي كه يك زن بيوه ميشود شوهرش وفات ميكند او بايد مدت  4 ماه و 10 روز در خانه شوهر خود بايد باشد. و يا هر جاي كه عده خود را سپري ميكند ميتواند.
ولي در اين مدت 4 ماه و 10روز حق ازدواج را ندارد  بعد از مكمل شدن 4 ماه و10 روز آزاد است  و ميتواند كه به طریقه شرعی و اسلامی  ازدواج نمايد حتي پدر و مادرش بالايش حق ندارد که مانع ازدواج اش شود اگر او بخواهد که ازدواج کند اين قانون اسلام و حكم خداوند متعال است و طريقه سنت پيامبر گرامي نيز چنين است اما بعضي از مردمان با تمام ايمان و تقوا كه دارند و با تمام مقام و عزت كه در منطقه و ساحه بود و باش خود دارند و با بوجود كه از دين مبين اسلام مكمل آگاه هستند ولي وقتي كه به اين مشكل رو به رو ميشود حكم خداوند منان و حكم پيامبر بزرگوار را ناديده گرفته، آنگاه غيرت زمان جاهليت اش به جوش مي آيد و با زبان نه، بلكه با زبان عمل خويش علان ميكند و نشان ميدهد كه من اين آيت و اين حكم خداوند را و سنت پيامبر را قبول ندارم اين زن غيرت من است اگر از دين و از اسلام خارج شوم باز هم نميگزارم كه اين بيوه برادرم از خانه ما بيرون شود يا بايد با من و يا با يكي از برادران غيرتي من ازدواج كند ديگر كدام راه نيست  اینجا است که حکم خداوند مطابقت میکند که میفرماید:
ترجمه: آيا ايمان مى‏آريد به پاره [ای] از كتاب و كافر مى‏شويد به پاره [ای]؟! پس چيست جزاى آن كه چنين كند از شما، مگر خوارى در زنده گانى دنيا و روز قيامت گردانيده شوند به سوى سخت‏ترين عذاب، و نيست خدا بى‌خبر از آنچه میكنيد.
كه نمونه هاي از اين داستان را بارها شنيده ايم و حتي به چشم ديده ايم.
پس آيا بعضي از عنعنات ما بالا تر از دين ما نيست ؟
مثال ديگر گرفتن شير بها و يا طويانه هاي بي نهايت زياداست.
در هر محيط و جامعه كه ازدواج گران و مشكل شود زنا و بي حيائي ارزان و آسان ميشود. اين را همه ما ميدانيم و ميفهميم و اثرات و نمونه هاي آنرا در محيط فعلي خويش به چشم ميبينيم ولي وقتي كه محفل عروسي از خودما باشد همه را فراموش كرده و تا ميتوانيم مصارف بي مورد را انجام ميدهيم.
(در زمان حضرت محمد و در زمان صحابي آسان ترين و ساده ترين عمل ازدواج كردن بود و مشكل ترين و سخت ترين عمل زنا بود كه هيچ كس جرعت زنا كردن را نداشت و ازدواج را با مصرف بسيار اندك با  حق مهر خيلي ارزان و اسلامي  و با صميمت و دوستي واقعي كه يكي از نمونه هاي آن ازدواج دختر خود حضرت محمد بي بي فاطمه با حضرت علي  است.
ویا زمانی که همسر بی بی حفصه دختر حضرت عمر شهید شد حضرت عمر خودش به حضرت عثمان پیشنهاد نمود که اگر خواسته باشی دخترم را به عقد تو در میاورم و بعد از چند روز چون جواب نگرفت نزد حضرت ابوبکر صدیق رفت و پیشنهاد نمود که اگر خواسته باشد دخترام را به عقد ات در بیاورم او هم جواب نداد زیرا آن حضرات شنیده بودند که حضرت محمد در مورد بی بی حفصه تصمیمی دارند تا اینکه حضرت محمد بی بی حفصه را از حضرت عمر خواستگار شد و به عقد خویش در اورد.
این است یکی از نمونه های ازدواج نمودن در دین اسلام و به طریقه سنت که هدف شان تنها رضایتمندی الله و بجا نمودن سنت و پاک نگهداشتن خویش از زنا بود ولی بیاید رواج های عصر کنونی را با آن زمان به مقایسه بنشنیم حالا عصر کنونی میبینیم که جوانان ما سن شان از 20 به 25-30-تا به 40 میرسد ولی توان ازدواج را ندارند، زیرا پسران و دختران آماده ازدواج هستند و از نگاه دین مبین اسلام هیچ مشکل وجود ندارد دختر هم جوان است و پسر هم باید با یک عقد نکاح شرعی و اسلامی و با حق مهر بسیار کم باید باهم ازدواج نموده و از آغاز جوانی باهم زنده گی کنند و دوران جوانی را باهم یکجا در محبت و صمیمیت اسلامی بگذرانند و اطفال نیک صالح و دیندار به جامعه تقدیم نمایند اما رواج های غلط و عنعنات قومی ما مانع عروسی شان میشود زیرا پول هنگفت دوران نامزدی و پول هنگفت شیر بها و طویانه را ندارد بناً پسر جوان باید سالها به دیگر ممالک رفته و تمام جوانی خود را صرف کار های شاقه و طاقت فرسا نماید تا پول طویانه و پول عروسی های غیر اسلامی را پیداکنند وقتی که همه شرایط را برای عروسی کردن مهیا میسازد انگاه سن شان به پیری نزدیک شده است و زمان جوانی شان نشاط شان گذشته است همه این جفا ها بر این نسل جوان کنونی ما از خاطر رسم و عنعنات غلط ما است که خود ما در دین و در اسلام داخل نموده ایم چون شیر بها و طویانه و غیره و به عمل کردن آنها خیلی اساس  هستیم و حتی در بعضی از مناطق اگر کسی از دخترش طویانه نگیرد و دختر خویش را بدون گرفتن طویانه به شوهر بدهد همه قوم با او مخالف شده و او را مرد بی غیرت مینامند.
ایا همین است برداشت ما از دین مبین اسلام.
 ولي بيايد محفل عروسي درست اسلامي را با محفل عروسي فعلي ما به مقايسه بنشينيم.
از زمان آغاز نامزدي كه خلاف حكم اسلام است تا به اخير محفل عروسي در زمان نامزدي در كدام قسمت از دين و سنت در مورد عيدي براتي و نوروزي بردن ذكر است اگر است در كجا اگر نيست پس چرا ما بالاتر از فرض به آن عمل ميكنيم. ما ميخواهيم مسلمان هم باشيم و هم عادات و عنعنات غلط زمان جاهليت زمان بوداهي زمان زردشتي و زمان هندوي را كه همه خلاف احكام خداوندي است و خلاف اسلام و بر ضرر مسلمانان است به ان پايبندي و عمل كنيم. چرا بايد در روز نوروز كه در اسلام هيچ حكم شرعي ندارد و حتي تجليل كردن از آن روز حرام است بايد جشن گرفته شود و هفت ميوه و سبزي آماده شود و نامزدان براي فاميل نامزدش كم از كم مبلغ هنگفتي را به نام اين و آن و يا لباس نو ماهي و جلبي بخرد و به خانه انها بفرستد، اين مطالب را براي لبخند زدن و يا خنديدن شما ياد آور نميشوم كه صرف بخنيديد و بگويد راستي هم چي مطالب ناچيز را یاد آورد شده و بعد فراموش اش كنيد. بلكه اين يكي از بدبختي هاي محيطي ما است و يكي از سر آغاز تباهي دوخانواده است و شروع يكي از بدعت ها است كه ختم آن انسان را از اسلام و از زنده گی راحت و از پيشرفت و ترقي بيرون كرده و قرضداري و تباهي را بار مي آورد.
پس لطفا با اين مثالها پيش پا افتاده به نظر كم نبينيد بلكه مفهوم حديث شريف است كه  هر عملي كه در اسلام نبوده تازه آورده شود و يا اضافه شود بدعت است. وهر بدعت باعث مرگ يك سنت ميشود.
پس اي برادر مسلمان همان ماهي و جلبي ناچيز كه صرف يك روز خواهي خورد در عوض  به طرف مقابل  ضربه اقصادي وارد نموده و پول هنگفتي از او را در راه بدعت و راه غلط به مصرف رسانيده اي و یا براتي و يا عيدي همه اينها خلاف اسلام است و رسوم جاهليت است كه ما مسلمانان ميخواهم هم مسلمان كامل باشيم و هم كار هاي جاهليت را به طور مكمل انجام بدهيم.
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست ؟
در محفل عروسي بدبختانه آنقدر  بدعت و كار ناروا و  اعمال زشت و كفر آميز رواج داده ايم كه صرف در مورد محفل عروسي و بدعت هاي آن ميتوان كتاب جداگانه نوشت اما با تاسف كجا است چشم بينا و گوش شنوا و عقل سليم.
آيا در اسلام نشستن زنان با مردان نامحرم جايز است كه در محفل عروسي همه با هم یکجا ميشوند و با افتخار ميگويند كه محفل (میكس) است
آيا اواز خوان محرم تمام زنان است كه چند مرد موزيك بنوازند و يك مرد آواز بخواند و دختران و زنان با لباس هاي نيمه برهنه در مقابل شان برقصند چون محفل ميكس است و با اين عمل گويا كه ما روشن فكر هستيم  آيا فلم بردار محرم است كه در ميان زنان داخل شده و فلم برداري كند؟ در حالي كه همه اين اعمال خلاف  دين  اسلام و احکام خداوندي است ولي چون رسم و رواج و عنعنات ما است بايد عملي شود يعني در عمل نشان ميدهيم كه عنعنات ما بالاتر از دين ما است. قرآن دو شكل دارد.
شكل ظاهري كه ساخته بشر است كه از كاغذ و رنگ و غيره ساخته شده كه براي زينت آن روز به روز كوشش شده ميرود.
و شكل دوم آن شكل معنوي آن است كه همانا كلام خداوند است كه آن حكم خداوند ميباشد كه هيچ گاه تغير پذير نيست و هر بار كه آنرا بخوانيم گويا كه خداوند متعال با ما در صحبت باشد.
ولي با تاسف كه ما به شكل ظاهري قرآن خيلي توجه داريم آنرا با كاغذ هاي بسيار گرانبها چاپ ميكنيم با رنگ هاي بسيار زيبا و با صحافي بسيار خوب با پوش ضخيم و بادوام ميسازيم آنرا در چند پوش از تكه هاي خوب ميپوشانيم كه همه اينها به شكل ظاهر قران ارتباط دارد و ما به شكل ظاهر قرآن احترام بسيار زياد داريم ولي در مورد شكل باطن قرآن كه همانا عمل كردن به كلام خداوندي است توجه كمتر داريم و به خلاف حكم قرآن بيشتر عمل ميكنيم
ظاهر قرآن را در رفك هاي بالا با احترام زياد ميگذاريم ولي باطن قرآن را در جاهاي بسيار پاين و بسيار خراب ميگذاريم كه يكي از نمونه هاي ان در محفل عروسي غير اسلامي ميتوان ديد كه در محفل عروسي زن و مرد با لباس هاي نيمه برهنه باهم ميرقصند و همه اعمال مكمل خلاف حكم قرآن است ولي وقتي كه عروس ميايد با وجود كه لباس بسيار برهنه بر تن دارد حجاب وجود ندارد و همه مردان نامحرم به او نگاه ميكنند ولي يك جلد قرآن را در بالاي سر او گرفته ايم آیا این احترام به قرآن است یا بی احترامی به قرآن در همان قرآن که بالای سر عروس نیمه برهنه گرفته ایم حکم میکند: 
ترجمه: (بگو به مردان مسلمانان كه: فرو اندازند چشم های خود را و نگاه دارند شرمگاه‌های خود را، اين پاكيزه‏تر است ايشان را. هرآیينه خدا خبردار است به آنچه ميكنند. ﴿30﴾ و بگو زنان مسلمانان را كه:فرو اندازند چشم های خود را و نگاه دارند شرمگاه های خود را و آشكارا نكند آرائش خود را، الاّ آنچه ظاهر است از آن و بايد كه فرو اندازند چادر های ایشانرا بر گريبان‌هاى خود و ننمايند آرايش خود رامگر به شوهران خويش يا پدران خويش يا پدران شوهران خويش يا پسران خويش يا پسران شوهران خويش يا برادران خويش يا پسران برادران خويش يا پسران خواهران خويش يا زنان خويش يا آنچه مالك ان است دستِ های ايشان (يعنى غلامان) يا طفلان كه صاحب شهوت نباشند از مردان يا طفلان كه هنوز مطلع نشده‏اند بر شرمگاه های زنان. و نزنند پاهای خويش راتا دانسته شود آنچه پنهان ‌كردند از آرایش خويش. و رجوع كنيد به سوى خدا همه يكجا اى مسلمانان تاكه رستگار شويد. 
یعنی خداوند متعال در همین قران حکم کرده که زن باید با حجاب باشد ولی ما عروس را نیمه برهنه نموده ایم و انگاه قرآن را بالای سرش میگیریم. یعنی چه ؟
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست ؟
در تمام محفل عروسي سر تا پا حرام بدعت و نارواست صرف در قسمت عقد نكاح در ان وقت هم همه جوانان مسلمان ما غرق در رقص و پايكوبي هستند چند ريش سفيد از ميان آنها بر خواسته و در يك اطاق جمع ميشوند تا در حظور ملا امام شاهد عقد نكاح باشند كه آنهم با حق مهر هاي بسيار گزاف و پول هنگفت حق مهر را وکیل عروس چنان قیمت گزاف تعین میکند که غیر قابل تصور. گویا با اینکار قدر و قیمت عروس را بلند برده است. و بعد از یک ساعت دعوا و گفت وگو ها که حتی به جنگ لفظی هم می انجامد تا ا ینکه وکیل صاحب کمی قیمت را پاین می آورد و در اخیر این همه دعوا ها میگویند که ( برو برادر کی داد ؟ کی گرفت  یک گپ و یک رواج است.) یعنی حق مهر که امر حتمی است انرا یک رواج و یک کار بسیار بی ارزش جلوه میدهیم و بعد از یک ساعت دعوا بالا خره با گفتن اینکه کی داد ؟ کی گرفت مراسم نکاح را خاتمه میبخشیم  ویا با  شرط هاي غير شرعي ختم ميشود و به ملا امام كه حكم شرعي را انجام داده و عقد نكاح را انجام داده به بسيار مشكل و با نارضايتي يك پول نا چيز خواهند داد ولي در همان محفل به آواز خوان پول بي نهايت زياد داده ميشود كه بيايد و محفل گناه و بي حيایي را گرم بسازد ولي به يك عالم دين هيچ ارزشي قايل نيستيم.
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست؟
در حالي كه زنده گی در پرتو دین اسلام چنان پاک و روشن است كه شب آن از روز روشنتر است.
و در دين  اسلام آنقدرحلال براي ما  زياد است كه هيچ گاه كمبودي احساس نميكنيم و ضرورت به هيچ حرامي پيدا نميشود.
بشرطي كه ما به شكل درست و كامل در دين اسلام داخل شويم. هر شخصي كه ايمان مياورد و مسلمان ميشود بعد از مسلمان شدن هيچ ازادي بي قيد و شرط از خود ندارد بلكه هر ثانيه از زنده گی خود را بايد مطابق به حكم الله و به طريقه سنت پيامبر بايد به پيش ببرد از خواب برخواستن به طريقه درست و به شيوه سنت غذا خوردن لباس پوشيدن حرف زدن كار كردن خواب كردن همه و همه بايد به طريقه كه خداوند حكم نموده و به طريقه سنت حبيب اش  باید انجام داده شود.در هر حكم الله كه حلال گفته هزار ها هزار حكمت نهفته است و يا اگر حرام گفته هزار ها هزار حكمت نهفته است.
پس بايد هر حكم آنرا مو به مو بر خويش بر فاميل و در جامعه خويش عملي نمايم و در هيچ موردي به خواهشات نفساني خويش توجه ننموده و به آن عمل نكنيم و خود را اسير خواهشات نفساني خويش نسازيم و در هر كار بايد ببينيم كه حكم خداوند و سنت پيامبر چي است كه بدون شك آن كار به خير و فلاح و رستگاري و كاميابي دنيا و آخرت ما تمام ميشود ولي اگر در بعضي امور حكم الله و سنت پيامبر را كنار گذاشته و عقل ناقص خويش، نظريه و يا خواهش خويش را در آن داخل نموده و آنرا عملي نمايم پس به يقين كه آن كار باعث هلاكت بربادي و رسواي و ناكامي خود، فاميل، جامعه ما و باعث ناكامي ما در دنيا و آخرت ميشود.
يا ما كه مسلمان هستيم و ميدانيم كه تجارت ما و دوكانداري ما خير و بركت همه از جانب خداوند است. ولي در اكثر دوكانها ميبينيم كه صاحب دوكان مسلمان است نماز ميخواند با تقوا هستند ولي در بالاي سر دوكان اش يك نعل اسپ را نسب كرده گويا كه اين نعل كثيف يك حيوان در دوكان اش خير و بركت مي آورد، نظر بد را دفع ميكند و مشتري را اين نعل حيوان به دوكان مي آورد و فروشات دوكانش زيادتر ميشود.با این گونه عقاید که ما باشیم از زمان جاهلیت قبل از اسلام هم پاینتر محسوب خواهیم شد زیرا آنها بت ها را میپرستیدن ولی ما به یک نعل پای یک حیوان عقیده راسخ داریم.
آيا بعضي از عنعنات ما بالا تر از دين ما نيست ؟
و يا اگر كمي در فروشات شان كمي پيدا شود بسيار زود نزد جادوگران که اکثراً به نام های مقدس و نام های محترم چون (به اصطلاح فلان آغا صاحب،  فلان ملا صاحب )و حتي  فلان هندو مشهور است میرویم  نزد یک هندو تعويذ نويس كه همه شان براي گمراهي مردم كمر بسته اند ميرویم  و به او رجوع ميكنیم  كه يك تعويذ بدهد كه كارم بهتر شود آيا جاهليت و ناداني ما  از اين بيشتر ميشود كه يک مسلمان بخاطر آينده نا معلوم خويش كه خودش مسلمان است و مسلمان كسي را گويند كه در هر نماز در هر رکت از نماز خویش سوره فاتحه را میخوانیم و با زبان اقرار میکنیم که (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) خداوندا! خاص ترا میپرستیم و خاص از تو مدد میخواهیم و در عوض که در هر  امور به خداوند رجوع كند و تنها و تنها خداوند را پرستيش كند و تنها و تنها از او كمك و مدت بخواهد و ايمان داشته باشد كه غيب را به غير از خداوند ديگر هيچ كسي نميداند حتي پيامبران خداوند نميدانند ولي همين مسلمان ميرود نزد يك هندو كافر كه از خداوند منكر است زانو زده و با تضروع و با دادن پول هنگفت از او ميخواهد كه برايش يك تعويذ بدهد كه آينده اش به ميل خودش درست شود و يا در مورد آينده دور و نزديك اش برايش پيش گوي كند. و اگر آن كار اش با سحر و جادو آن جادوگر به ميل او انجام نشودجادوگر و يا افراد شيطان صفت هستند كه ميگويند كه از دل يقين نكردي به اين خاطر كارات درست نشد بايد از صدق دل و ايمان كامل  يقين كنيد كه از همين جادوگر ميشود و بس كه آنوقت است كه نادانسته كاملا از دين اسلام خارج شده كافر ميشوي. در حالي كه مفهوم حديث شريف است كه اگر كسي حتي براي استهزا و يا تمسخر نزديك جادوگر (به اصطلاح  آغا صاحب. فال بين تعويذ نويس) ميرود كه برايش روي طالح اش را باز كند  ايمانش از سرش ميرود و بايد عاجل كليمه بخواند  و توبه كند چه رسد كه با صدق دل و يقين نزد يك هندو جادوگر زانو بزند و با صدق دل به او يقين كند آيا مسلمان گفته ميشود  در حالي كه دين مبين اسلام سحر و جادو را كاملا حرام گردانيده ولي باز هم ما عنعنات زمان جاهليت را نسبت به حكم الله سنت حبيب اش بيشتر ارزش ميدهيم و به ان عمل ميكنيم. 
آيا بعضي از عنعنات ما بالا تر از دين ما نيست ؟
مثال ديگر:
در دين مبين اسلام طريقه سنت پيامبر چنين است كه اگر در خانه كسي طفل پيدا شود در صورت امكان براي پسر دوگوسفند ذبح كند به نام عقيقه  و براي دختر يك گوسفند عقيقه كند كه تعداد بسيار كمي از مسلمانان ما به آن عمل ميكنند ولي ما كه به ظاهر مسلمان هستيم چي ميكنيم.
اگر طفل نوزاد ما دختر باشد خوش نميشويم و اگر اين چندمين دختر باشد كه خداوند به ما عنايت فرموده با ديدن آن قهر ميشویم با همسر خود زشت رفتار ميكنيم كه چرا دختر به دنيا آورده گويا در دست او بوده همرايش صحبت نميكنيم حتي به خوراك و پوشاك، صحت، دارو و درمان آنها توجه نميكنيم و حتي قهر نموده و همسر خود را همراي آن دخترك معصوم كه رحمت خداوندي است به خانه خود راه نداده و آنها را به خانه پدرش ميفرستيم درست مانند عنعنات زمان جاهليت.
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست؟
اگر خداوند به ما طفل پسر عنايت فرمايد چطور شكرانگي آنرا به صفت يك مسلمان ومومن ادا ميكنيم. آيا عقيقه ميكنيم ؟ نه. آيا سر به سجده ميگذاريم و شكر ميگويم؟ نه آيا دوركت نماز شكرانه خوانده و از خداوند سپاس گذاري ميكنيم؟ نه آيا.....؟  نه. بلكه به خود ميباليم كه از من پسر تولد شده اين كار خودم است در عوض اول برای او اسم نا آشنا و غير اسلامي و بي معني و بي بركت را برايش انتخاب ميكنيم كه نه در فرهنگ اسلامي است و نه در فرهنگ وطن ما بلكه تقليد از كافران ميكنيم و نام يك كافر را بالاي پسر خود ميگذاريم و بعدا در روز ششم به نام شب شش تمام دوستان و بخصوص رقيبان خود و همسسر خود را با كارت هاي دعوت بسيار گرانبها به يك تالار دعوت نموده و به اندازه يك عروسي مصرف مينمايم و مادر طفل كه در حالت بسيار خراب و با درد و مشكلات زايمان است اما بخاطرديگران در روز ششم زايمانش لباس هاي نيمه برهنه را به تن كرده با آرايش هاي بسيار زشت و لباس هاي تنگ تر از پوست بدن از سر شب تا به نيمه هاي شب در مقابل آواز خوان نا محرم، تصویر بردار نا محرم و ديگر مردان و زنان نا محرم ميرقصد و ميخنند و بدن نيمه عريان خويش را به نمايش ميگذارد درست همانند عنعنات زمان جاهليت.
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست؟
آيا باز هم از خداوند انتظار مهرباني داشته باشيم با اين اعمال زشت خويش آيا هنوز كه خداوند مارا عذاب نكرده و در زمين فرو نبرده از مهرباني او نيست؟ آيا هنوز كه ما را روزي ميدهد نفس ميدهد و زنده گی ميدهد هنوز هم از مهربانيش نيست؟
يك نكته را بايد ياد آور شد كه اكثر كارهاي كفر آميز و خلاف حكم خداوند و خلاف سنت پيامبر را به زبان نميگويم كه من خلاف حكم خداوند و سنت پيامبر هستم و به آن توجه ندارم و باور ندارم بلكه به زبان عمل ظاهراً و آشكارا اعلان ميكنيم.
ما ميخواهيم كه مسلمان هم باشيم و هم از عنعنات غير اسلامي و كفر ي نيز تقليد كنيم و اگر كسي به ما بگويد كه برادر عزيز اين عمل تو خلاف اسلام است. انگاه غيرت ما به جوش ميايد و يا اورا خواهيم كشت يا خود را. چون بي غيرت هم نيستيم كه كسي برما و بر مسلمان بودن ما انتقاد كند و ما آرام بنشينيم. زيرا به نظر خودما صرف ما مسلمان كامل هستيم و بس، با همين اعمال ما و با همين شكل ظاهر ما كه کاملا مطابق به غربي ها و كافرها است
بعضی برادران وطن مسلمان ما كه نسل جوان دين و آينده بدوش آنها است دیده میشود ریش خود را مكمل تراشيده است و يا ريش خويش را به شكل هاي در آورده كه اصلا با عقل و با منطق برابر نيست يعني چه؟ ولي نميداند كه با يك عمل كوچك خود چي ضرر جبران نا پذير به بدنه دين خويش وارد نموده است زيرا اگر يك سنت پيامبر را بجا كرده نميتواني خوب ميتواني ريش خود را بتراشي اما اينكه ريش ات را به شكل هاي عجيب و غريب و خيلي زشت درمي آوري بايد بداني كه به زبان ظاهر خود به پيامبر خود توهين و اهانت ميكنيد كه به خداوند پناه ميجويم از اين عمل شان.
بازهم وقتي به مسجد ميايند كه نماز بخوانند با يك بلوز خيلي چسپ و كوتاه و با تصوير هاي گوناگون و با پطلون خيلي چسپ كوتاه و با علايم گوناگون كه هيچ به يك مسلمان جايز نيست كه اين چنين لباس را به تن كند زيرا وقتي به ركوع و يا سجده ميرود يا در حالت نشستن ستر عورت آنها اشكار ميشود ستر عورت يك مرد كه از زير ناف تابه زير عينك زانو است اشكار شدن آن گناه كبيره و شكننده نماز است واضع تر بگويم كه از كمر اش پاينتر حتي نيم از شرم گاه اش آشكار ميشود و خودش هم ميداند، اما كجا غيرت و ابرو كه احساس شرم كند خودش ميداند نيمي از شرم گاه اش آشكار شده ولي به آن افتخار ميكند كه لباس جديدي غربي را به تن نموده و مسلمان هم است و نماز هم ميخواند. حتي در بعضي از مساجد ديده ام كه مانند سلماني خانه در ديوار مسجد چند دانه چپن و يا پيراهن دراز را در طاق گذاشته اند تا اگر همچنين شخصي كه با پطلون كوتاه ميايد و نماز ميخواند بايد اول ان چپن را بپوشد تا هم ستر عورت خودش حفظ باشد و هم نماز ديگر نماز گذاران را خراب نكند. بيبنيد كه تفاوت راه زه كجا تا به كجا ست.
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست؟
و یا در مورد برادر خوانده گی:
در زمان قبل از اسلام در میان مردم این رواج بود که شخصی را به پسر خوانده گی و یا برادر خوانده گی میگرفتند و همه او را بنام پسر همان شخص یاد میکردند و حتی از او میراث هم میبرد و حضرت محمد نیز ( ذید بن حارث ) را پسر خوانده خویش گرفته بود و همه او را ( ذید  بن محمد ) یاد میکردند ولی بعد از نازل شدن این ایت:
(نساخته است پسر خواندگان شما را پسران شما، اين سخن شما است  به دهان خويش و خدا مي‌گويد سخن راست  را و او رهنمائی ميكند بر راه راست)
نسبت كنيد ایشان را به پدران ايشان، اين راست‏تر است نزد خدا پس اگر ندانيد پدران ايشان را، پس برادران شمایند در دين و آزاد كردگان شمایند(دوستان شما اند) 
حضرت محمد فرمودند: که در دین اسلام پسر خوانده گی و برادر خوانده گی و خواهر خوانده گی اجازه نیست و خداوند متعال بخاطر که همین عنعنات نادرست و غلط را کاملا از بین ببرد به آنحضرت هدایت فرمودند که با زن طلاق شده پسر خوانده اش ازدواج کند تا این رسم کاملا از بین برود.
صرف با گفتن اینکه این برادر خوانده من است هرگز محرم او و خانه او نمیشود اگر چی انسان نیک و پاک و خیر اندیش باشد ولی اگر مسلمان هستیم باید حکم خداوند متعال را قبول کنیم و از همچنین برادرخوانده گی ها و خواهر خوانده گی های غیر شرعیی و خلاف اسلام  صرف نظر کنیم ولی بیبینیم که عمل کرد ما در مقابل این حکم الله چیست.
بار ها میبینم که در خانه پدر نیست شوهر نیست ولی یک مرد جوان همرای خواهر ما و یا همسر ما نشسته است و میگویند و میخندند اگر پرسیده شود که این جوان کیست میگوید که این در زمان طفلیت با هم برادر واری بودیم و برادر خوانده من است و اگر گفته شود که خواهر عزیز همین جوان برادر تو شده نمیتواند و برایت کاملا نامحرم است میگوید که چرا ما کدام کار غلط نکردیم این بارها به ما کمک کرده از سر و مال خود بخاطر ما گذشته است هر حکم خداوند را که انسان نادیده بگیرد حتما در انتظار عواقب بسیار سخت ان باشد که خداوند نه همزمان بلکه بعد از مدتی کوتاه و یا بعد از مدت زمانی طولانی اکثرا در همین دنیا نشانه از رسوایی و خواری اورا آشکار میسازد و نتیجه بی اهمیت شمردن حکم الله را میبیند و آخرت یک امر حتمی است.
 چنانچه خود ما بار ها دیده ایم که در فامیل ها که خلاف حکم خداوند پسر بچه را به پسر خوانده گی گرفته اند بدون اینکه کودکی را که زیر سن 2 ساله باشد  به او شیر داده و او پسر درست و برابر حکم دین شود و او پسر رضای آنها شود.
زیرا در شیر دادن به یک طفل خداوند حکمت های زیادی گذاشته و اگر زنی به طفل دیگر شیر خود را میدهد او پسر و یا دختر رضائی زن میشود و او زن مادر طفل شده و خود زن شوهر او پسران و دختران اصلی زن خواهر زن و خواهر زاده برادر و برادر زاده های زن همه به طفل برای همیشه حرام میشود و نکاح با انها نمیشود و در این مورد خداوند متعال در قران کریم در سوره نسا ایت 23 میفرماید خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادران تان، دختران تان، خواهران تان، عمه های تان، خاله هایتان، برادر زاده گان، خواهر زاده گانتان، مادرانی که به شما شیر داده اند. خواهران رضاعی تان. مادران همسران تان. دختران همسرانتان از مردان دیگر که تحت کفالت و رعایت شما پرورش یافته و با مادرانشان همبستر شده اید. ولی اگر با مادرانشان همبستر نشده باشید. گناهی بر شما نیست. همسران پسران خود. این که دو خواهر را باهم جمع آورید مگر انچه در گذشته بود. بیگمان خداوند بسی آمرزنده است و مهربان. 
از ام المومنین عایشه (رضی الله عنها) روایت شده است که گفت. عموی رضاعی ام آمد اجازه خواست که وارد خانه شود به وی اجازه ندادم تا اینکه از پیامبر سوال نمایم. پیامبر آمد و من از وی پرسیدم فرمود: (او عمویت میباشد وی را اجازه دهید). عایشه(رضی الله عنها)  میگوید: گفتم ای رسول خدا همانا زن مرا شیر داده است  و مرد مرا شیر نداده است پیامبر فرمود: او عمویت میباشد باید وارد شود. عایشه(رضی الله عنها)  میگوید همانا این جریان بعد از نزول حجاب بود. و عایشه(رضی الله عنها)  گفت: هر آنچه از طریق نسب حرام شده است از طریق رضاعی نیز حرام میباشد. 
روایت فوق بیانگر این امر هستند که رضاع با شروط معروف آن بچهء شیر خوار را پسر شیرده نموده و او را نیز برادر شریک شیری وی مینماید و خویشاوندی رضاعی ثابت و قابل انتقال است در پرتو یافته های جدید که علم ژنتیک – که تازه ترین یافته های پزشکی میباشد – ذکر کرده است تاکید میورزد که رضاعت برخی ژنها را از شیرده به شیرخوار انتقال میدهد.
و این خویشاوندی که پیامبر در سنت آن را همچون نزدیکی و قرابت نسبی و قرآن نیز چنین قرار داده است به سبب انتقال ژنها از شیر مادر ( شیرده ) به شیرخوار می باشد این ژن ها سلول های شیر خوار را شکافته و با ان مخلوط شده و به وارثان وی نیز انتقال می یابند.
پزشکان میگویند: شیر بیش از یک نوع سلول را در بر میگیرد. و دستگاه ژنتیکی شیر خوار ژن های نا آشنا را انتقال داده و چون خودنارس میباشد آنها را می پذیرد.
هرگاه زنی کودکی را شیر دهد ژن های موجود در شیر او سلول های جنین را شکافته و در ان جای می گیرند و به دستگاه ژنتیکی وی می رسند لذا پیامبر فرموده است: (یحرم من الرضاعه ما یحرم من الولاده ) 
پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمی گوید سخنان وی وحی است که به وی به صورت تشریعی الهام میگردد پس هر آنچه که در قرآن و سنت صحیح میباشد دارای اصل و پایه ای علمی است و دانشمندان کنونی ژنتیک کشف نموده اندکه شیر تشکیل یافته از مجموعه ای سلول ها بافت های جنین را به طرف ژن های اصلی شکافته و در آن فرو میروند و دستگاه ژنتیکی جنین هر چیز غریبی را تا جزئی از خود شود می پزیرد.

پس بناءً حکم خداوند ی و سنت پیامبر طفلی شیرخوار که به او شیر داده شود او میتواند که برادر رضاعی یک فامیل شود و برایش هیچ گناه نیست که با آن فامیل رفت و آمد شرعی داشته باشد. 
بکله اکثراً طفل بزرگ را  و یا حتی مرد بزرگ را گرفته اند و صرف به نام پسر گفتن همه خانواده خویش را برایش محرم قرار داده و بدون قید و شرط برایش محرم قرار داده و بدون قید و شرط برایش اجازه دخول و خروج و بودن در بین نا محرم ها را برایش داده اند و بلاخره یعنی آن چیز را که خداوند منع فرموده اند، مابر خلاف آن عمل میکنیم و میگویم که نه این پسر را که من تربیه نموده ام استثنا از حکم الله است این یکی که تربیه شده دست من است بالاتر از حکم خداوند است و حکم خداوندی این پسر را در بر نمیگیرد.
و بعد از مدتی چنان محبت در میان او و دختران ما در میان او و همسر ما و خواهران ما پیدا میشود که از برادر و شوهر و پدر اصلی ما هم مهربانتر و هم نیکو تر و هم غم اندیشتر و غمخوار تر و دوستداشتنی تر میشود. زیرا این کار شیطان است که حرام را چنان زیبا و پاک جلوه میدهد که هزار حلال را فدای یک حرام میکنیم. ولی در نهایت بارها دیده ایم که همان پسر خوانده های به جان برابر شان یا با همسر او و یا با دختر اش و یا با خواهرش ارتباط نامشرع پیدا نموده است و آنگاه یا خواهر و یا دختر خویش را با سر افگنده گی به عقد او در آورده اند و یا موضوع به قتل و کشتن و و دشمنی های دوام دار ختم شده است.
در حالی که دین مبین اسلام تخم هر فتنه و فساد را در نطفه میخواهد که ازبین ببرد و میفرماید: که گرفتن پسر خوانده گی حرام است وقتی که ما حرام را از روی عنعنات قومی و عنعنات غلط خویش حلال میسازیم پس این هم نتیجه آنچه  در مدت زمان دور و یا نزدیک این نتیجه را دارد. به هردو جانب در حالی که خودما به خواهر و برادر خویش رسیده گی کرده نمیتوانیم به بر خلاف حکم الله که فرموده: 
ترجمه: آنانکه كه مى‏شكنند پيمان خدا را بعدِ  ازبستن آن، و قطع میکنند آنچه خدا فرموده است به ان و فساد میكنند به زمين، ايشانند زيان كاران. 
و قطع میکنند ان چیز را خداوند امر نموده ایشان را به اینکه وصل شود (که منظور از دوستی برادر و صمیمت در میان یکدیگر است) در حالی که ما با برادر اصلی  خویش جنگی هستیم و دشمنی داریم و به سالها از همدیگر احوال نداریم و وقت و نا وقت نمیتوانیم به خدمت پدر خود و مادر خود و خواهر خود و برادر اصلی خود برسیم و در خدمت شان باشیم پس خدمات بیش از حد یک برادر خوانده دوروزه را و غیر شرعی غیر اسلامی خود را چگونه تعبیر مینمایم؟ برادر خوانده ام است و اورا در تمام محارم خویش نشان میدهیم و تمام زنان فامیل ما را هر لحظه که بخواهد دیده میتواند ولی تا هنوز خواهر خود اورا مادر او را و خانم اورا ما به چشم ندیده ایم و اگر پرسیده شود که ای برادر این پسر خوانده همسرت و یا این برادر خوانده همسرت که هر لحظه در خانه شما است و همه زنان تو را میبیند تا حالا چند بار مادر او را خواهر اورا و همسر او را تو دیده ای چند بار احوال زن او را و مادر و خواهر او را تو هم گرفتیه ای  تو هم که محرم او و خانواده او هم باشی در جواب یا خاموش میماند و یا میگوید ( والله فامیل شان چندان مردمی نیست ) چی جواب دور از عقل. یعنی  تمام فامیل شان که فامیل خوب نیست پس خودیش چی خوبی دارد که مورد قبول ات قرار گرفته و بخاطر او حکم خداوند و سنت پیامبر کریم را نادیده میگیری و یا اینکه او غیرت دارد و اجازه نمیدهد که مادر و خواهر و زن او را دیگران بیبیند و یا ما بی غیرت هستیم که به نام برادر خوانده گی هر نامحرم اجازه دارد با زن ما بنشیند.
آیا بعضی از عنعنات ما بالا تر از دین ما نیست ؟
باز هم تکرار مینمایم که یاد آوری این مطالب صرف جهت تلف وقت و یا یک سر جنباندن نیست بلکه برای بیدار شدن و متوجه شدن و به حد وتوان به آن عمل کردن است زیرا مکمل انجام دادن به این کارها و مانع شدن به آنها در حال حاضر نظر به ایمانهای ضعیف که ما داریم ناممکن است ولی اگر کوشش به کم انجام دادن آنها کنیم خداوند متعال خود به خود به ما کمک غیبی میکند و توان آنرا میدهد که کاملاً این عنعنات و رسم و رواج های غلط را از بین ببریم بشرطی که اول حرکت از جانب خود ما باشد تا خداوند برکت بیندازد.
مثال دیگر در مورد قتل و قصاص:
در مورد قصاص  خداوند متعال میفرماید: ترجمه: ازاده به عوض ازاده غلام به عوض غلام زن به عوض زن.......  هر آینه در قصاص زندگانی است برایتان.
یعنی اگر شخصی یک مسلمان را به قتل میرساند باید خود همان شخص به عوض او به قتل برسد و این کار هم عدالت است هم مساوات و هم حقوق است و هم ارامش و امنیت است تا در اینده همه بدانند که اگر قتل نمایند خودش نیز به قتل میرسد و هیچ وقت دست به این کار نمیزند ولی ما در عوض عملی نمودن این حکم خداوندی چی میکنیم؟
ما به جرگه های قومی و قبیلوی روی آورده و فیصله قومی را بر فیصله خداوندی برتر میدانیم و با آن پایبندی میکنیم. زیرا از اول ما نمیخواهیم که این فیصله به طور درست و عادلانه باشد اگر میخواستیم در یک لحظه بدون کدام مشکلی خداوند فیصله نموده است در قرآن کریم ولی ما میخواهم که قاتل زنده بماند به هر قیمت و هر نیرنگی که شود. بناءً فیصله جرگه های قومی اکثرا اینطور است که این مقدار پول هنگفت و این مقدار مال و یک دختر هم به طور ( بد) به طرف مقابل داده شود. خود شما به عواقب بعدی آن و زنده گی آن دختر در فامیل دشمن و غیره و غیره خودتان بی اندیشید. که این فیصله ها خلاف دین خودما و خلاف حکم خداوند ا ست ولی همه ما به این فیصله قومی احترام قایل هستیم و آنرا قبول میکنیم.
ایا بعضی از عنعنات ما بالاتر از دین ما نیست؟
در اسلام حکم چنین است که هر مسلمان به شخص مسلمان دیگر اولتر از همه باید سلام بدهد زیرا کلمه سلام یعنی سلامتی از جانب خداوند متعال بر تو باد و این کلمه است که صمیمیت و دوستی را در یک جامعه و در یک فامیل اضافه میکند و سنت پیامبر هم این است که همیشه به همه سلام میدادندو هیچ کس بزرگ و کوچک از حضرت محمد زودتر سلام داده نمیتوانستند یعنی ان حضرت با هرکس که مقابل میشد اولتر او سلام میداد. و سلام دادن یکی از جمله حقوق یک مومن بالای مومن دیگر است و با یک سلام دادن خداوند متعال در عوض از ده تا سی ثواب برایش در اعمال نامه سلام دهنده مینویسد. 
سلام دادن حتی در بهشت نیز رواج دارد :
سلام دادن یکی از علامات بسیار مشخص و بارز یک مسلمان است و با سلام دادن به یک شخص و یا با سلام دادن یک شخص به ما معلوم میشود که او از هم کیش و هم مذهب و هم دین و یک برادر مسلمان است.
اما ما که به نام مسلمان هستیم در هر کار و در هر عمل بر ضد اسلام و بر ضد دین و بر ضد حکم خداوند خود و سنت پیامبر خود آستین بر زده ایم  و همیشه بهشت مفت و رایگان را نگرفته ایم ولی دوزخ و آتش دوزخ را با پول خود خریده ایم 
زیرا نماز که هیچ مصرف پولی ندارد و به نفع جسمی خودما هم است و به وسیله آن بهشت جاویدان خداوندی رایگان نصیب ما میشود آنرا ادعا نمیکنیم ولی شراب که مصرف زیاد پولی دارد و ضربه اقتصادی و جسمی به خود ما و هم به فامیل ما دارد به وسیله آن دوزخ سوزان خداوند را با پول خود خرید و نصیب خویش میسازیم. 
روزه که هیچ مصرف ندارد و فایده آن به جسم خود ما بیشتر است و بهشت خداوند با روزه گرفتن رایگان نصیب ما میشود آنرا نمیگیریم ولی قمار که مکمل خود، چه حتی فامیل مارا تباه میکند و آتش دوزخ نصیب ما میشود آنرا با پول خود میخریم همانطور که در اکثر امور که مصرف مالی هم در بر داشت بدعت ها را اضافه نموده بودیم به همین گونه در اکثر کارهای که هیچ مصرف ندارد و مفت و رایگان خداوند با انجام دادن آن به ما اجر و ثواب میدهد و به نفع خودما و جامعه ما تمام میشود. برعکس همان عمل نیک را که با یک سلام دادن خداوند به ما ثواب و اجر زیاد میدهد ما برعکس در عوض که به یک دوست خود اول سلام بدهیم تا صمیمیت و دوستی ما بیشتر شود در عوض با دیدن دوست بسیار صمیمی خویش اول او را چند دشنام میدهیم و میخندیم واضع تر بگویم هر قدر که با هم نزدیک تر باشیم به همانقدر دشنام های خیلی زشت و خیلی بد اخلاقی را نثارش میکنیم و او هم خوش میشود و میخندد.
ببین که تفاوت از کجا تا به کجا است:
در حالی که مفهوم حدیث شریف است که هر زمانی که امت من دشنام دادن و بوچ گوی را رواج بدهند از نظر رحمت خداوندی محروم میشوند و ما عمداً میخواهم که خود را شامل این حدیث نمایم و از نظر رحمت خداوند خودرا محروم سازیم که بدبختانه این گونه دشنام دادن ها خلاف ادب، اخلاق و خلاف دین و اسلام نه تنها در میان چند پسر بچه رواج است بلکه در میان فامیل ها رواج پیدا کرده و ما آنقدر بی ننگ و بی غیرت و بی همت شده ایم که در مقابل همه به خواهرما و به همسر ما و به مادر ما دشنام داده میشود آنهم ازطرف صمیمی ترین دوست مان و ما میخندیم و افتخار میکنیم که اینقدر صمیمیت در میان ما محکم است.
آیا بعضی از عنعنات ما بالاتر از دین ما نیست؟
این مثالها از عنعنات ما بود خیلی بجا خواهد بود اگر از تقلید های بی قید و شرط و کور کورانه خویش از کشور های غیر اسلامی نیز چند مثال بیان کنیم در مورد تقلید از کشور های غیر اسلامی یکی هم تجلیل از تاریخ 18 حوت است.
حتماً همه در ذهن تان سوال پیدا میشود که 18 حوت که هیچ کدام موضوعی نیست که تجلیل شود و تجلیل از 18 حوت را بار اول است که میشنویم.
بلی فکر شما و گفته شما درست است تجلیل از 18 حوت هیچ نیست و هیچ کس این چنین تاریخ را به یاد ندارد اما تاریخ 8 مارچ را همه میدانند که درست در روز18 حوت  مصادف است و از آن روز یعنی از روز 8 مارچ در تاریخ 18 حوت هر سال تجلیل میکنیم.
اگر هرقدر گفته شود که امروز روز 18 حوت است کسی متوجه نمیشود اما همینکه گفته شود که امروز 8 مارچ است همزمان همه میگویند که امروز روز زن است درحالی که نه در تقویم ما و نه در تاریخ ماه های ما کدام  ماهء به نام مارچ نداریم اما آنقدر کور کورانه از جهان غرب تقلید کرده ایم که با گفتن 8 مارچ در ذهن ما خطور میکند که روز زن است. در این مورد مدت ها قبل یک چند سطری بطور مقاله کوتاه نوشته بودم تحت عنوان (هشت مارچ را چرا روز زن مینامند)

بجا خواهد بود اگر ان نوشته خویش را مکمل به عنوان یک مثال  از تقلید های کور کورانه در چند سطر زیر بیان کنیم.
 از سالیان درازی به این سو در اکثر یت دوران ها و حکومت های قبلی و حکومت  فعلی هر سال تاریخ هشت مارچ را به نام روز جهانی زن نامیده و از ان روز به نام یک روز مقدس و تاریخی تجلیل به عمل میاید و گویا که هشت مارچ هر قدر پر مصرف تر و مجلل  تر تجلیل شود گویا همانقدر حقوق زن بجا شده است و مردها خواسته و ناخواسته باید به زن ها چه مادر است چه همسر است و یا اقارب و نزدیکان باید ان روز را تبریک گفته و حتی تحفه ها نیز باید بدهند ولی اگر از اکثر زنها پرسیده شود که خواهر مسلمانم این روز را چرا تجلیل میکنید و چرا به نام روز زن این روز را انتخاب کرده اید ؟ در جواب میگویند نمیدانم.
واقعا جای تاسف است.
نظر به گفته های بعضی ها که آنهم موثق و ثابت شده نیست میگویند که تقریبا پیش از صد سال قبل در امریکا یک تعداد زنها بخاطر بعضی از حقوق شخصی شان بر ضد دولت وقت قیام کردند ولی توسط حکومت همان وقت سرکوب شد و حکومت بعدی بخاطر بدنام کردن حکومت قبلی و نیک نام جلوه دادن خود در نظر مردم همان منطقه از روی سیاست همان تاریخ هشت مارچ را که آن زن ها در آن روز سرکوب شده بودندهر سال تجلیل کرده و آهسته آهسته تجلیل کردن از روز هشت مارچ شکل عمومی به خود گرفت و ما مردم افغانستان بدون کدام اگاهی به تقلید از هشت مارچ را تجلیل میکنیم. 
در آن روز محفل ها گرفته میشود مصارف هنگفتی صورت میگیرد  و از زن تقدیر میشود و فردای ان روز همه پی کار خود میروند تا سال بعدی. 
گویا حقوق زن  در همان یک روز اداشد و با آواز خوانی چند زن و دختران جوان مسلمان ما و یا با نمایش دادن چند زن و دختران بدون حجاب و بدون مراعات نمودن قوانین اسلامی، نشان میدهند که حقوق زن یعنی این آزادی زن یعنی این، یعنی هر قدر که قوانین اسلامی و حجاب اسلامی را یک زن مسلمان زیر پا کند همانقدر از او تقدیر میشود و همانقدر زن آزاد گفته میشود و دشمنان دین مبین اسلام نیز با هزار ها هزار وسایل و امکانات دست داشته خویش در تلاش این هستند که دیگر زنان مسلمان و دیندار کشور اسلامی ما را نیز از کانون گرم خانواده های شان به بازار های بی حیایی، رسوایی و بد اخلاقی بکشانند به نام حقوق زن، آزادی زن و تحت دیگر عنوان های نیک اما اهداف بد و شوم.
در حالی که ما افغانها ی مسلمان به هزار ها هزار زن مسلمان خود را در راه اسلام از دست دادیم و نه یک بار بلکه بارها مرد ها و زنها و حتی اطفال مسلمان و هموطن ما بخاطر حفظ حقوق نسل خویش و حقوق کشور و ملت و دین خویش سرکوب شده و به خاک و خون کشانیده شد اند ولی تو ای خواهر مسلمان و افغان چرا یکی از آن روز ها را به نام روز زن تجلیل نمیکنید؟ چرا روزی را که ملالی قهرمان در میدان نبرد در میوند  به ضد انگلیس ها مبارزه کرد  چرا آنروز را به نام روز زن تجلیل نمیکنید و چرا ملالی قهرمان را الگو به خود قرار نمیدهید اگر افغان و اگر ملت دوست هستید.
اگر از اسلام بگویم  و بر گردیم به 1400  سال قبل در آن زمان فامیلها تولد شدن دختر را در خانه شان شرم و ننگ میپنداشتن و دختر خود را با دست خود زنده بگور میکردند تا از بدنامی و سر خمی و شرمساری زمانه رهایی یابند در آن زمان زن آنقدر پست و مرتبه پاین داشت که حتی پدر ان دختر از شرم روی خودرا از دیگران پنهان میکرد. ولی زمانی که حضرت محمد به پیامبری مبعوث شد و خداوند این آیت: 
ترجمه: وقتى که از دختران زنده به گور شده پرسان شود. ﴿8﴾ به كدام گناه كشته شد؟.
بعد از ان حقوق واقعی و عزت وحرمت و کرامت و مقام اصلی زن به او داده شد چرا ای خواهر مسلمان من انروزی که این ایت خداوندی به خاطر حفظ مقام و حرمت تو ای خواهر مسلمان نازل شد چرا انروز را به نام روز زن تجلیل نمیکنید؟ در حقیقت انروز روز زن باید باشد که تو را از زنده بگور شدن نجات داد و مقام برابری با یک مرد را  در چوکات شریعت  داد ان روز روز جهانی زن باید باشد و زن های قهرمان دین اسلام چون بی بی خدیجه بی بی عایشه و................  آنها باید یک الگو به شما زنهای مسلمان باشد نه یک زن بدکاره کافر امریکائی و نه یک روز تاریخی عیسوی. تاکی و تا چه وقت باید از عادات و رسوم غیر اسلامی دیگران تقلید کنیم در حالی که ما هر چیز داریم دین کامل داریم رسم و عنعنات اسلامی کامل داریم و خداوند هیچ کمبودی در این دین نگذاشته که ما کمبودی احساس کنیم و ناچار به رسم و عنعنات و مذاهب و ادیان دیگر رجوع کنیم و گاهی هشت مارچ را جشن بگیریم و گاهی سال نو عیسوی را جشن بگیریم. ولی این کمبود و نادانی از خود ما است که در عوض راه اسلام را پیش گیریم بر عکس چشم و گوش ما بطرف کشورهای اروپایی و امریکایی است تا ببینیم که آنها بما چی یاد میدهند تا ما همان را عمل کنیم و مهم نیست که با دین ما و با ایمان ما در تضاد باشد یا نه.
ای خواهر مسلمان ام تجلیل از هشت مارچ و بر گذاری محافل در ان روز هیچ سودی به مقام تو و عزت و حرمت تو ندارد بلکه اگر خواهان حقوق خود و عزت خویش وحرمت خویش در جامعه باشید صرف از طریق ستر و حجاب اسلامی امکان پذیر است و بس نه اینکه تا توانی سر برهنه و نیمه برهنه به بازار گردش کنید و بگوید که این است حقوق یک زن نه اینکه چسپ ترین و کوتاه ترین لباس را بتن کرده و در میان جوانان بگردی و بگوی که حقوق  زن داده شد بلکه این حقوق  زن نیست بلکه  این شیوه و طریقه خاص کفار است تا به اینطریق بتوانند زنان با حجاب و با ستر مسلمان را از دایره اسلام خارج کرده و چون بازیچه در دست گرفته و از انها لذت ببرند و دروازه های فحشاه را برایشان باز کنند ولی  نه بنام یک زن بدکاره بلکه بنام یک زن ازاد و یک زن دموکرات و یک زن کامل چنانچه ملت ما شاهید چنین چالیش ها و انجام های حقوق زن بوده و هستند.
 پس ای خواهر مسلمان بیاید بیشتر از این فریب بیگانه گان را نخورده و نگذازیم که آنها به بهانه حقوق زن ازادی زن و دموکراسی زن در میان فامیل ها و خانواده ها درز ها ایجاد کنند و دختران ساده و پاک مارا به این نام ها به فحشاه بکشانند.
ولی ما باز هم تمام فرامین دین خویش را رهنمای قرآن خویش را و گفتار و کردار پیامبر عزیز خویش را به گوشه فراموشی گذاشته و دیوانه وار مصروف تجلیل کردن از هشت مارچ هستیم. 
چرا با خود فکر نمیکنیم که 8 مارچ در کجائی قرآن و احادیث پیامبر ما است که حتما آنرا تجلیل کنیم و چرا ما باید روزی به نام 8 مارچ را تجلیل کنیم 
آیا بعضی از عنعنات و عادات ما بالاتر از دین ما نیست ؟
مثال دیگر که بسیار مهم است و بسیار بدعت ها در آن است و بسیار ضربه بزرگی به جامعه ما وارد نموده در مورد وفات نمودن  یک شخص و مرده داری است.
چنانچه که یاد اور شدیم که در محفل عروسی آنقدر سر تا با مکمل بدعت و ناروا و اعمال غیر اسلامی و غیر اخلاقی و غیر شرعی است که صرف در ان مورد میتوان یک کتاب نوشت در مورد مراسم جنازه و مراسم مرده داری هم آنقدر بدعت ها آنقدر نارواها و اعمال غیر  اسلامی و غیر شرعی است که در این مورد هم میتوان کتابی نوشت که واقعا جای شرم جای تاسف جای گریه و جای تفکر نمودن و جای بیدار شدن است.
ما و شما در هر مورد از امور زنده گی خود چه خوشی و چه در امور مرده داری باشد همه کار خویش را به طریقه که در صدر اسلام زمان خود ان حضرت بوده به همان طریقه باید پیش ببریم که به یقین بهترین طریقه مفید ترین طریقه و پاک ترین طریقه است. مرده داری و تکفین و جنازه و مراسم عزا داری همه و همه را انطور که در زمان آن حضرت عملی شده و آن حضرت حکم فرموده اند باید انجام بدهیم و هیچ گاه نه  کمتر انجام بدهیم و نه زیاتر از آن که از سنت بیرون شده به بدعت شامل نشود..
ولی ما اکثر انچیز را که آن حضرت حکم نموده اند و خودشان انگونه عمل نموده اند ما انجام نمیدهیم و انچه که منع نموده اند و امر فرموده اند که نباید انجام بدهیم آنرا انجام میدهیم.
آن حضرت فرموده اند که نزدیکان میت ضرور نیست که گریه کنند باید صبر را پیشه کنند چون این حکم الله است ولی اگر بازهم نمیتوانند اهسته گریه کنند و بس.
به سر و روی خویش مانند زمان جاهلیت نباید بزنند و روی خودرا خراش نکنند موی های خودرا نکنند اواز نه اندازند و صدای خود را بلند نکنند و حرف های کفر امیز نباید بزنند و هرکس که باشد چه پدر مادر خواهر برادر فرزند و دیگر دوستان اضافه از 3 روز بیشتر در غم و ماتم بودن اجازه نیست به هیچ کس مگر صرف زن که با مرگ شوهراش میتواند تا مدت 4 ماه و 10 روز سوگوار باشد و بس که در ان هم حکمت های زیادی خداوند کریم است.
چون در طی این 4 ماه و 10 روز که سوگوار است هیچ کس حق خواستگاری مستقیم از او را ندارد و او هم نمیتواند که تا قبل از 4 ماه و 10 روز با کسی ازدواج کند و در همین مدت اگر نطفة در رحم اش باشد در این مدت معین حتما ظاهر و اشکار میشود و اگر نطفهء هم نباشد در این مدت معین کاملا پاک میشود و هیچ جای شک و شبع باقی نمیماند که کدام نطفه در رحم زن است.
اگر چنین حکم نمیبود و زن زودتر ازدواج میکرد اگر چه نطفة در رحم نمیداشت ولی باز هم باعث پیدا شدن شک ها میشد و شوهر دومی شاید از قبولی طفل شانه خالی میکرد و هزار ها طفل بی نام و بی نشان و بی سر پرست میماندن زیرا نه فامیل شوهر اولی انرا قبول میکرد که این از اولاد ما نیست و شوهر دومی هم میگفت که این طفل از من نیست اما حکمت خداوندی چقدر درست است که  زن تا 4 ماه و 10 روز حق ازدواج را ندارد و بعد از ان اگر ازدواج میکند هیچ کسی نمیتواند بگوید که طفل از شوهر اولی او است.
چنانچه یکی از زنان صحابی پسرش فوت نمود و سه روز در غم و سوگواری اش بود و روز چهارم خینه خواست و دستان خویش را خینه نمود و گفت که من به ارایش و خینه کردن هیچ علاقه مندی ندارم ولی صرف بخاطر  اینکه از خود آن حضرت شنیده ایم که اضافه از سه روز سوگواری بر هیچ کسی اجازه نیست به جز از سوگواری یک زن که شوهرش وفات کند که آن هم 4 ماه و 10 روز است و من بخاطر که  یک سنت را بجا کنم و نشان بدهم که دیگر غمگین و سوگوار نیستم به این خاطر دستان خود را خینه نمودم یعنی بعد از 3 روز همه باید زنده گی عادی خویش را شورع کنیم ولی بیاید عمل کرد فعلی خود را با حکم الله و حبیب اش را به مقایسه بنشنیم.
وقتی که یک مریض در حال نزع باشد همه خاموش میمانند و عوض که بر ایش کلیمه شهادت را تلقین کنند همه حرف های از امور دنیا گفته میشود و یا ناله و فغان را راه می اندازند که میت بیشتر در عذاب و تکلیف میشود و بعد از وفات کردن.
آنکس که بیشتر نزدیک تر به میت است باید بیشتر و بلندتر اواز انداخته و موهای خود را بکند سرو روی خود را خراش میکنند و بار بار بیهوش میشوند که اکثر آنها از روی ریا و ساختگی و صرف بخاطر نمایش دادن است. و تا زمان بیرون کردن جنازه نباید خاموش شوند و به نوبت باید بدعت ها را مو به مو انجام بدهند نهره ها بزنند و صدقه و قربان میت میشوند.
در عوض دعا کردن نماز خواندن آهسته گریه کردن و قرآن خواندن بر عکس یک درامه مکمل را به نمایش میگذاریم تا همه بیبنند و یاد بگیرند که نتیجه این همه کار ها بجز رنج و عذاب به میت دیگر هیچ سودی ندارد و در وقت بیرون کشیدن جنازه که در بیرون هزار ها مرد در انتظار جنازه هستند باید از کنار جنازه محکم بگیریم و نهره ها بزنیم که وای پدرم را مادرم را برادرم را خواهرم را فرزندم را کجا میبرید و.... و نهره و فغان زنان نا محرم را تمام مردها نا محرم بشنوند و حتی در همان وقت شروع به گفتن حرف های کفر امیز میکنند که ای خدا یا تو چطور خدا هستی تنها ما بیچاره هارا رنج میدهی ما را چرا یتیم ساختی چرا چنین کردی مگر این طفل کوچک اش را ندیدی...... که کاملا کفر و خود را از دایره اسلام بیرون میکنند ولی مهم نیست باش که مردم خننده نکنند و نگویند که در مرگ فلانی هیچ کس اواز نه انداخت.
برای غسل دادن میت هیچ کس حاضر نمیشود پسر میت پدر میت برادر میت و اگر میت زن باشد خواهر مادر و دختر میت خود را کنار کشیده و این کار را به یک بیگانه واگذار میکنند در حالی که غسل دادن میت اولتر از همه بردوش اقارب ان است نه اینکه باید یک مرده شوی باشد که او هم مانند اجاره کار در فکر پول خود باشد در فکر جنازه دیگر باشد که از دست اش خطا نخورد و غسل درست  و یا نا درست داده مهم نیست.
در حالی که پیامبر محبوب ما چندین جنازه را با دست های مبارک خود شان غسل داده اند. پس ما از ان حضرت چی برتری داریم که از غسل دادن میت شرم میکنیم و ننگ میشماریم و یاد نداریم. برای چند امور مهم میت که غسل دادن میت. کفن پوشاندن میت جنازه خواندن میت و دفن کردن میت که کار های حتمی و فرض کفایی است هیچ کس یاد ندارد و هیچ کس پیش قدم نمیشود و کمک نمیکنند ولی به غیر از این چند امر مهم دیگر کار ها که بیشتر آنها غیر اسلامی و غیر دینی و حتی خلاف دین و اسلام است و همه بدعت است هرکس یاد دارد و هرکس نظریه ها میدهد و جرعت به عمل کردن و کمک کردن بخاطر انجام دادن ان وقت دارند و با چنان پایبندی و مهم جلوه دادن به ان عمل میکنیم  گوی که از حکم فرض هم بالاتر است.
به گونه مثال هفت جلد قرآن را با تکه کفن پیچانیده و همرای میت به سر قبر بردن که هیچ حکم شرعی ندارد دادن اسقاط در حالی که میت وصیت هم نکرده و چندین طفل یتیم از میت باقی است ولی کسی اصلا معنی اسقاط را نمیدانند در حالی که بدعت است. و یا هنوز میت از خانه به طرف قبرستان برده نشده ولی حلوا پیش از جنازه باید اماده شود. در حالی که کاملا بدعت است.

در حالی که آن حضرت هیچگاه این کار ها را نه انجام داده اند و نه امر فرموده اند حتی آن حضرت بعضی اوقات نماز های سنت و نفل را عمدا ترک میکردند تا مبادا مردم به آن سنت و نفل مانند فرض پایبند شوند و همیشه به آن عمل کنند ولی ما بدعت ها را بالاتر از سنت و فرض آنجام میدهیم و اگر یکی از این بدعت ها ترک شود همه مردم فورا یک تابه به نام این و ان را بر ان شخص زده و حتی او را کافر میگویند.
آیا شما کدام جنازه را  دیده اید که اسقاط نداشته است و یا حلوا پیش جنازه نداشته است و یا نهره ها و یا گریه ها و دیگر کار های بدعت در ان نبوده باشد و یا روز سه و شب جمعه گی و روز چهل نداشته است ؟ هیچگاه چرا زیرا این کار ها همه عمل بدعت است و خلاف همین دین ما است اما شیطان انقدر ما را غافل نموده که به همین کار های غلط و ناروا خویش بیشتر از فرض و سنت پابندی و توجه داریم. مراسم فاتحه خوانی روز سوم که اکثرا در مساجد گرفته میشود اکثر دوستان حتمی خود را به مسجد میرسانند با تمام مشکلات از راه دور باید حاضر شوند تمام کار های خود را باید گذاشته باید حاضر شویم ولی نه بخاطر خشنودی روح متوفا نه بخاطر شنیدن ایات چند از قرآن و در ثواب شامل شدن بلکه بخاطر اینکه خودرا به چشم دوستان و اقارب نزدیک متوفا نشان بدهیم که بعدا از ما گله مند بناشد که چرا در فاتحه نیامدی و باز او هم در روز غم و روز فاتحه اقارب نزدیک ما هم تمام کار خود را گذاشته و باید در فاتحه حاضر شود که باز سرم بلند شود.

همه روز در گناه باشم و شـــــب حفظ قرآن ام
مصطفی در حیرت ماند به این دینی که من دارم
همـــــه قرآن به حفـــظ دارم معنی اش نمیدانم
به خــــــود شیطان ببالد به ایـن علم که من دارم
بعد از دفن جنازه همه به طرف منزل مرحوم میروند و در منزل باید برای همه مردم و اقارب غذا مکمل تهیه شده باشد.
درست مانند غذای که در محفل عروسی. همه آینها برای اقارب و بخصوص برای پولداران و ثروتمندان تهیه میشود و اگر فقیری در را بزند که خیرات بدهید  با قهر و پیشانی ترشی میگویم که برو در یک گوشه از کوچه انتظار بکش اگر از دستخورده ثروتمندان و پسمانده شان چیزی باقی ماند آنرا برایش خواهیم داد.
در حالی که مرده دار بیچاره که پول نان خشک فامیل خود را ندارد و شاید همین شخص که وفات کرده یگانه نان آور شان بوده باشد باید در همان لحظات اول تمام اقارب را دعوت کند و آمادگی غذا مکمل برای همه را بگیرد بعد حلوا پیش جنازه پول اسقاط اسپند بعد از جنازه. و یا گذاشتن سنگ در منزل و در بستر خواب شخص مرده. دادن انگشتر طلا و یک جوره لباس نو برای مرده شوی. دادن هفت جوره لباس زنانه هفت بسته تار و سوزن هفت انگشتانه و هفت شانه به دیگران.مدت سه روز به تمام اقارب غذای مکمل دادن. بعدا مدت چهل روز در هر روز پنجشنبه تمام اقارب باید جمع شوند و چندین نوع غذا برایشان تهیه شود که ثواب دارد و در روز چهل ام که آن هم از طرف چند شخص بزرگ فامیل از روی تعداد پسران و دختران متوفا تعین میشود که نمیدانم این فورمول ریاضی را از کجا و چطور پیدا کرده اند تعین میشود که نظر به تعداد پسر ها باید این قدر روز و نظر به تعداد دختران باید اینقدر روز کمتر و یا زیادتر باید روز چهل گرفته شود و در ان روز  نسبت به دیگر روز ها کرده بیشتر باید مصرف کند چون  ( هلاک ) مرده خوانده میشود.
که اصلا هیچ جنبه دینی نداشته و خلاف حکم خداوند و سنت پیامبر است و در روز چهل که ( هلاک ) مرده خوانده میشود یعنی چه؟ در روز هلاک یک کاسه حلوا را نزد یک ریش سفید یا بزرگ قوم میگذاریم و او انگشت شهادت خود را در حلوا داخل کرده و چهل بار سوره ( الهاک تکاثر ) را میخواند و بعدا همه به این باور میشوند که حالا هلاک مرده خوانده شد و مرده در قبر آرام شد در حالیکه کس که چهل بار سوره را خوانده اصلاً معنی آنرا نمیداند که این ایت در چی مورد نازل شده و چی معنی میدهد. 
آیا این کار را پیامبر ماکرده است ؟ نه 

خــواجه میگویــد که عبادت میکند      بی خبر زه اینکه خود را لعنت میکند

این رواج غلط و خلاف دین اسلام انقدر نزد مردم مهم و حتمی است که اصلاً امکان ندارد که ترک شود یعنی در روز چهل اگر کسی روز چهل را یعنی (پلو خوری. مهمانوازی. میله. و گیر و گرفت. زود شو زود یک غوری برنج بیاور. سبزی نیست. چپس بیاور پیپسی کم شده. میوه بیاور.........) اگر نکند گناه بزرگی انجام داده و مرده بیچاره نارام میباشد و همه مردم او را تحنه ها میدهند در حالیکه در روز چهل اگر هزار نفر را دعوت کرده باشیم به غیر از چند نفر ریش سفیدان و چند نفر قاری که از مسجد آمده اند که قرآن بخوانند بقیه اکثرا مصروف سگرت کشیدن مصروف غیبت کردن هستند و یا دسته دسته شده در مورد کار و بار روز و سیاست روز و غیره موضوعات بی مورد گفت و گو دارند و می گویند و میخندند و شوخی میکنند و در انتظار پلو خوردن هستند و بس. 
ای کاش بدعت ها در مراسم مرده داری در اینجا ختم میشد بلکه بازهم بعد از چهل روز با انجام دادن آینقدر بدعت ها و کار های خلاف دین و با وجود اینکه بلاخره در روز چهل هلاک مرده هم بخیر خوانده شد و گویا که مرده در قبر آرام شد بازهم چندین بدعت های دیگر نیز در پیشرو است.
مثالاً: بعد از روز چهل تا یکسال هر روز خوشی که در جریان یکسال است چون عید رمضان عید قربان و غیره در هر  روز خوشی همه به خانه همان مرده دار که هنوز سال اش پوره نشده رفته و خوشی شانرا به غم تبدیل میکنند  و زمانی که سال شد بازهم محفل سال بری است و درست مانند مصرف یک محفل عروسی مصرف نمودن است ختم یعنی درست مانند ختم روز چهل (پلو خوردن میهمانداری هم چشمی قصه ها و خندیدن ها) است.
آیا در دین مبین اسلام همین کارها است و یا ما خود به جان خود ظلم میکنیم و هم ضربه بزرگ اقتصادی به خود و پییکر جامعه فقیر خود میزنیم و هم خود را نا دانسته از دایره اسلام بیرون میسازیم. 



آیا بعضی از عنعنات و عادات ما بالاتر از دین ما نیست؟
 بردن میوه بالای قبر بعد از روز چهل و در سر قبر خوردن ان بعدا در هر عید و برات و دیگر روزها خوشی همه اولا به خانه انها رفته و بنام فاتحه زخم شان را تازه کرده و خوشی شان را به غم بدل نمایند.
دین اسلام که بی شک دین پاک مکمل و راحت و آسوده گی است پس اینها در کجای قرآن و حدیث پیامبر ذکر شده است ؟ که ما بالاتر از فرض به انها عمل میکنیم پس میبینیم که راه ما و عمل ما تا راه اسلام چقدر فاصله دارد و ما بسوی ترکستان روان هستیم. اکثرا این شیوه های غلط و این طریقه های نا درست از طریق بعضی از افراد  بی علم به خاطر منفعت شخصی خویش و با گفتن اینکه ثواب دارد پایه گذاری شده است. ولی ما باید صرف و صرف به قرآن پاک و احادیث پیامبر بزرگوار مان حضرت محمد رجوع کرده و مطالعه دقیق نمایم.
و بیبینیم که به کدام راه باید برویم و به این رسم و عنعنات غلط خویش که خود ما شامل دین و اسلام کرده ایم خاتمه داده و اضافه از این به خویش ظلم را روا نداریم.
ای برادر مسلمان اگر در محفل عروسی فعلا نمیتوانیم مصارف را کم کنیم و بدعت ها را جلوگیری کنیم اقلا در قدم اول در محفل مرده داری خود که غم دار هستیم مصارف آنرا کم کنیم بدعت ها را کم کنیم و اقتصاد خود را ضربه نزنیم زیرا ضربه زدن به اقتصاد خود ضربه زدن به اقتصاد جامعه اسلامی ما است اقلا در وقت غم داری خود همچشمی. رقابت  و نمایش های باطل و غلط را کنار گذاشته و پیروی درست از حکم الله و سنت پیامبر خود را در مورد مرده داری کنیم، آیا همین است نتیجه جان فدایی های پیامبر بزرگوار ما که بخاطر رسیدن دین پاک به ما بار ها سنگ را در شکم مبارک شان بسته میکردند  از گرسنگی و در رسانیدن دین یک لحظه غفلت نمیکردند و ما اینگونه غافلانه برای بد نام ساختن دین پاک خداوندی دست و آستین بر زده ایم. چقدر  زیبا  گفته اند که
 دشمن دانا بهتر از دوست نادان است.
این گفتار در شرایط کنونی جامعه ما بسیار مطابقت دارد زیرا میبینیم که کفار که دشمن دین ما هستند با تمام کوشش شان انقدر به دین ما ضربه وارد ساخته نمیتوانند نسبت به ان چیز های که خود ما به دست خود دین خود را ضربه میزنیم.
زیرا در شرایط کنونی هر مسلمان که بخاطر دین اسلام بخاطر ادای فریضه دینی خود با قدمی با درهمی با قلمی یا سخنی کوشش  کند که مردم جامعه را بیدار بسازند و مرم مسلمان را از غرق شدن در گرداب تقلید کور کورانه و بدعت ها نجات بدهند همین جامعه که همه مسلمان هستیم در کوشش  اصلاح خود نمیشویم در کوشش  این نمی شویم که این برادر ما آیا واقعا به نفع ما و مطابق به قرآن و سنت میگوید و باید به عمل کردن ان کوشش  کنیم  برعکس فورا با تاپه های مختلف چون (این وهابی شده این پنج پیره شده این یهودی شده این کافر شده و این..... ) بدنام ساخته و نه تنها مانع خدمت کردن او وما نع بیدار شدن و متوجه شدن مردم میشوند بلکه مردم بی خبر را بر ضد  او تحریک میکنند 
و یا به یک نکته دیگر نیز اشاره میکنیم که در این اواخر بر علاوه اینکه تا حال در پهلوی اصول و فرامین دین مبین اسلام از رسوم و عنعنات غلط قومی و گذشته های خویش عمل میکردیم حالا چشم و گوشمان متوجه رسوم و عنعنات غربی ها متوجه شده و هر آنچه غربی های کافر انجام میدهند همان کار را بدون درک کردن ان بدون دانستن اینکه به یک مسلمان جایز است یا نه و بدون اینکه بیبینیم که با محیط و شرایط زنده گی اسلامی ما موافق است یا نه بدون کمی و کاستی آنرا عمل میکنیم و به ان افتخار میکنیم و به دیگران فخر میفروشیم. و غربی ها نیز با تمام امکانات و با شرایط که برایشان مساعد شده چنان تهاجم فرهنگی را آغاز نموده اند که این تهاجم به مراتب خطرناک تر از تهاجم نظامی است و تمام مردم مسلمان ما را غرق تماشاه برنامه های بد اخلاقی و بی حیایی در چینل های تلویزیون ساخته اند، در حالیکه در کشور های خودشان بیش از 2 و یا 3 چینل رسمی ندارند ولی در کشور بیچاره ما عمدا بیش از 56 چینل  تلویزیونی و بیش از 100 دستگاه رادیو فعالیت دارد و اکثر چینل ها مصروف یاد دادن کار های ناشایسته بی حیائی بوده و به دختر و پسر جوان مسلمان ما یاد میدهد که چگونه با یکدیگر در عوض ازدواج قانونی و اسلامی روابط نا مشروع داشته باشند. و ما هم از روی نادانی و بی عقلی و جهالت میگویم که سریال ها اموزیشی است در حالیکه سریال های تلویزیون ها مانند حکایت پند امیز زیر است که  شخصی طوطی خرید و به خانه آورد پسرش به او حرف های زشت و دشنام ها را یاد میداد روزی پدرش متوجه شد و گفت که پسرم این چه حرف ها است که به طوطی یاد میدهی در عوض باید حرف های خوب و مفید را یاد بدهی پسر در جواب گفت که من این حرف ها را برایش یاد میدهم که بداند که این حرف ها بد است و نباید بگوید.
این تلویزیون ها با این سریالهای آموزی شان به جوانان پاک دامن ما به جوانان با حیا ما و مومن ما که هیچ گونه دروغ چال و فریب و بی حیایی و دیگر کار های بد خلاقی را اصلان نمیدانند و به انها توسط سریالها می آموزاند و یاد میدهد که چگونه با یک پسر و یا با یک دختر پاک دامن دیگر ارتباط نا مشروعی پیدا کنندویا چگونه از خانه فرار کنند و چگونه کار های دیگر بد اخلاقی را انجام بدهند و در اخیر هم میگویند این سریالها برای این است که ما این کار های خراب و بد اخلاقی را انجام ندهیم  
در حالیکه ما غافل هستیم با گفتن اینکه سریال ها آموزشی هستند چنان غرق شده ایم که هر روز خبر میشویم که دختری از خانهء فرار کرده زنی از خانه فرار کرده پسری تجاوز جنسی نموده و غیره و زندانها لبریز شده است ولی همه مسلمانان غرق دیدن همین سریال های اموزشی هستند پس منتظر یک انفجار قوی تر انرا در بین فامیل خود داشته باشیم. بجا است که بگویم ای برادر اگر به زن به خواهر و به دختر و به کانون گرم اسلامی خانوادگی خود علاقه مند هستید این تلویزیون را از خانه ات بیرون کن  در غیر آن بسیار زود همین تلویزیون ابرو و عزت  همسر و خواهر و دختر تورا از خانه ات بیرون نموده و به هزار ها بی ابروهی تورا سر دچار خواهد کرد اگر درست عقل کنید و دشمن اصلی ابرو و عزت ات را بشناس. 
در اخیر یاد آور میشویم که ای برادران مسلمان بیاید در هر امور از زنده گی خویش اول به قرآن و سنت پیامبر گرامی چنگ بزنیم و به آن عمل کنیم و رضایت خداوند منان و پیامبر او محمد را حاصل کنیم و هم زنده گی خود را بشکل درست و انسانی برابر کنیم.
بگذار جاهلان و بی خبر از دین بالای ما حرف های بزنند و طعنه ها بدهند و یا تاپه های گوناگون بالای ما بگذارند ولی ما به غیر از طریقهء سنت نه از آن کمتر عمل کنیم و نه زیادتر که خشنودی الله و حبیب اش در ان است و به یقین کامیابی دنیا و اخرت را در بر دارد.
به قلم
محمد احسان مهیا





علت و انگيزه نوشتن اين كتاب در چي بود؟ از دير زماني در هر مجلس كه با دوستان به صحبت مينشستم و به سخنان شان  گوش ميــدادم، متــوجه ميشدم كه تمــام صحبت ها  در هر مجلس سياست موضوع داغ روز بوده و غير از حرف هاي بي ارزش و بي مورد كه جز ضياع وقت ديگر كدام فايده نداشــته در بر ميگــيرفت. هـر شخـص دانسته و نادانسـته؛ با سـواد و بــي سواد؛ ثروتمند و فقير در هـــر گونه؛ محفل. چــه محفل عــروسي يا در محفل ختم؛ در خـوشي و غم، در هر جا همين صحبت ها بود و بس.
  ولي در بعضي از محافل متوجه ميشدم كه بعضي از افراد اين گونه بحث ها را آهسته آهسته به موضوع دين و اسلام ميكشاندند. و تمـام رنج هاي فعلـي، مشكلات روز و عقـب ماندگــي روزگار را به دين ارتباط ميداند.  وتنــي چندي از هوا داران شان با آنها هم نظر شده و ديگران خاموشي را اختيار مينمودند. و آنقدر دراين  مورد پيش ميرفتند تا همه سخنان شان را تصـديق نموده و محافل به پايان ميرسيد.
من از اين امر سخت اندوهگين ميشدم ولي چون دانش و فهم ديني من به آن درجه نبود كه با آنها  مقابله كنم از سوي ديگر به احتـــرام بزرگ سالى وجايــگاه اجتـماعــي شان وخامـــوش بودن ديگربزرگان، استادان و عالمان هم در امــور دين وهم در ديگر علوم-  باعث ميشد كه بنده نيز خاموش باشم و جز جنگيدن با درون خود ديگر چارة نداشتم با خود فكر كردم و خواستم علت و دليل موجوديت اين گونه افراد را در جامعه كه روز به روز به شمار آنها افزوده ميشود ريشه يابي نمايم.
با امكانات كم و مصروفيت هاي زياد به لطف خداوند متعال به اين نتيجه رسيدم كه در پهلوي هزار ها هزار دلايل ديگر يكي هم مطالعه هاي منفي و خواندن كتاب هاي حرام پيش از خواندن كتابهاي حلال ميباشد و زماني كه زنده گي شماري از آنها را به بررسي قرار دادم ديدم كه از كودكي از راه دين  از رفتن به مسجد از آموختن قاعده بغدادي و از آموختن قرآن و حديث به دور بوده و بر عكس از همان آوان جواني در پي آموختن موضوعات داغ روز موضوعات سياسي ويا  سهيم بودن در حلقه هاي سياسي و مصروف ياد كردن مرام نامه هاي احزاب سياسي بوده و بيشتر كتاب هاي ماويستي،(چپي نويسنده گان طرزديد كمونستي) كتاب گاندي، كتاب لينن و... . را بار بار خوانده و بخشهاي از آنهارا ياد نموده و از آنها در مجالس استفاده ميكردند و همين گونه در چنين حالت رشد نموده جوان شده و به پيري رسيده اند و اكنون در هر مجلس كه اين چنين اشخاص رشته سخن را به دست ميگيرند همه به احترام بزرگ سالى و ريش سفيدي شان به آنها گوش ميدهند و آنها هم از اين احترام استفادء سوه نموده و گويا كه صرف آنها ميداند و بس! و همه گفته هايش درست است كه همه خاموش اند. چنان ميدان جنگ و تعرض بر ضد دين و اسلام را داغ ميسازند كه حتي مستقيم به دين و اسلام و پيروان عاليقدر دين مبين اسلام تاخت وتاز نموده و خاموش بودن ديگران را ثبوتي به ادعاي گفتار خويش ميپندارند.
سرانجام اين رنج و غـم و اندوه درونـي من از نوك قلـم نا چيزم فرياد برآورد و بر چند برگ به گونه مقـاله اي تحت عنوان(كتاب ها هم حلال وهم حرام دارند) به رشته تحرير در آمد.
اكثر دوستان با خواندن اين نبشته بنده را تشويق نمودند و حتي شماري متوجه اشتباهاي خود هم شدند و بنده شاهد مؤثر بودن اين نبشته در چندين مجلس بودم. ولي اين نبشته كه در چند صفحه محدود بود با كوشش وتلاش فراوان صرف در دسترس بعضى از دوستان قرار گرفت و از دايره دوستان نزديك من و چند دوست كه از طريق انترنيت و ايميل به آنها رسيد بيرون نرفت. و همين طور مدت زمان زيادي به فراموشي سپرده شد. ولـي چندي پيش يكـي از دوستان خيلي عـزيزو محترم استاد محب الله كه خيلي به ايشان احترام و اخلاص دارم و همچنان بنده را در بخش تفسير قرآن كريم درس ميدهد با خواندن اين مقاله دست داشته آنرا خيلي پسند كرد و بنده را تشويق نمود تا اين نبشته را اندكي گسـترده تر ساخته و به گونه يك رساله و يا  كتاب در بياورم تا همه افراد جامعــه كه علاقه به مطالعـه كتابهاي ديني دارند از آن استفاده نمايند و به توفيق خداوند متعــال باشد اين چند ســطر نا چــيز بنده سبب رضامندي حضرت تعالى قرار گرفته واين بنده عاصي و پر از گناه را توفيق عمل نيك عطـا فـرموده و مورد مغـفــرت خويش قرار دهد. 
كتاب:
مغز و ذهن  يك كودك، مانند يك ورق سفيد است؛ هر چيز را كه در آن نوشته شود براي هميشه در  آن باقي ميماند و يا مانند يك CD سفيد است هرچيز يكه درآن ثبت گردد، براي هميشه در آن باقي ميماند. فكر و ذهن انسان نيز همانند آن است  تا سن بلوغ هر چيزيكه به آن آموختانده شود و هر آن چيزي را كه او مطالعه كند  مفكوره همان دانش و همان فهم در ذهن و فكرش براي هميشه ميماند و هر لحظه يي كه بخواهد كاري كند و يا در مورد چيزي سخن گويد نظر به فهم و مفكوره شخصي خويش صحبت مينمايد. 
پس به اين خاطر خواندن كتاب هاي ديني و اسلامي براي هر فرد مسلمان در گام نخست امر مهم و فرضي است و هر مسلمان بايد اولتر كتاب قرآنكريم را درست و دقيق بخواند و بعدآ در مورد دين و پيامبر خود و كتاب پيامبر و سنت آن آگاهـي حاصل نمايد تا كتاب  خود و پيامبر خود را گونه كامل بشناسد و بعداً ميتواند كه ديگر دين ها، آئين ها و زندگينامه اشخاص مشهور اديان ديگر را و مفكوره هاي دانشمندان و سياستمداران غير مسلم را مطالعه نمايد. اگر يك مسلمان پيش از خواندن و فهميدن قرآن كريم و قبل از شناخت كامل پيامبر خود و خواندن زندگيـنامه پيامبر و اصحاب كرام كتابهاي چون زندگينامه  گاندي، لينين، ماركس...  و يا كتاب چون كتاب آياتي شيطاني را ميخواند بايد بداند كه خواندن اين گونه كتابها برايش حرام است. حرام يعني اجازه نيست. يعني كار نادرست و اشتباه بزرگ است. يعني جفا به خود است، و خود را به گمراهي سوق دادن است.  
دين مبين اسلام ديني است كه در هر مورد و هر چيز و براي هر دوره از زنده گي  انسانها داراي احكام برابر به شرايط زمان و مكان اجتماعي، اقتصادي را دارا ميباشد.  
و هيچ چيز نيست كه در چار چوكات دين مبين اسلام داراي حد و اندازه نباشد . از پيدايش انسان تامرگ او از كار انسان تا خواب او از گفتار انسان تا كردار او از نيت انسان تا عمل او از خوراك انسان تا پوشاك او از تعليم انسان تا تعلم او. براي هر قدم اينها رهنما ميباشد و انسان را به سوي فلاح و رستگاري سوق داده و از غرق شدن در گردآب گناه و بدبختيها نگهميدارد و دين مبين اسلام به جز احكام الهي هيچ قانون ديگر را كه در تضاد با قرآن باشد  قبول ندارد.  
چنانچه در زمان حضرت محمد يك شخصي نزد آن حضرت آمد و گفت: يا رسول الله! من به تو ايمان مي آورم و به خداوند متعال ايمان مي آورم  و تمام احكام الهي را از دل و جان قبول ميدارم ولي يك شرط دارم كه من در گذشته ها قسم ياد كرده ام كه تا مرگ از گوشت شتر استفاده نكنم و گوشت شتر را براي خود حرام قرار داده ام ميخواهم در اسلام هم گوشت شتر براي من حرام باشد يعني صرف يك حلال خداوندي را براي خود حرام مي ساخت. حضرت محمد قبول نكردند.
زيرا؛ زماني كه انسان در دين مبين اسلام شامل شد بايد تمام قوانين و احكام الهــي را از دل و جان قبول كند و هيچ عمل و رواج را كه در زمان جاهليت به آن پايبند بود در اسلام به آن عمل ننموده بلكه از آنها دوري كند و دين مبين اسلام هيچ قيد و شرط را در داخل دين نمي پذيرد و انسان در دين اسلام كاملاً داخل شود نه اين كه دين را به ميل و سليقه خود در وجود خوش داخل كند و هر حكمي را كه خوشش  آمد به آن عمل كند و هر حكم كه  با سليقه اش ساز گار نبود به آن عمل نكند.
در زمان حضرت محمد اصحاب كرام آنچنان به قـرآن پايبند بودند زماني كه يك آيت نازل ميشد كوشش ميكردند كه آنرا حفظ نموده و همزمان در زنده گي خود عملي مينمودند. چنانچه يك مشرك از يك صحابي در مورد قرآن پرسيد كه كتاب  شما قرآنكريم چگونه كتابي است؟ او در پاسخ صحابي ديگر را نشان داد كه قرآن اين گونه است. مشرك ميگويد: كه من از كتاب تان پرسش ميكنم و تو شخص را نشان ميدهي؟  صحابي در جواب ميگويد: كه هر آن چيزيرا كه خداوند در كتاب خود حكم نموده در وجود اين صحابي عملاً ديده ميتواني. يعني تمام زنده گي وي مطابق به قانون و حكم قرآن كريم است. 
پس دين مبين اســلام كاملــترين دين؛ كاملترين قانون، كاملترين علم و دانش براي تمام انسانهاي روي زمين از ابتداي اسلام تا به قيامت بوده و ميباشد. الهذا ضرورتي به ديگر قانونها و مقرره ها پيدا نميشود.
چنانچــه خداوند متعال ميـفرمايد:[ذٰلِكَ الْكِتٰبُ لَا رَيْبَۛۖۚ فِيْهِۛۚ هُدًى لِّلْمُتَّقِيْنَ] (اين است همان كتابي كه قبلاً بشارت آن در ديگر كتاب هاي آسماني(تورات– زبور– انجيل) داده شده بود و هيچ شك و ترديدى در آن نيست).
پس وقتي كه خداوند كتابش را تصديق نموده و بگويد كه هيچ شك و ترديدي در آن نيست آن كتاب مقدس ترين و كاملترين كتاب است.
كتاب خداوند چنان بحري از علوم است كه از هر آيت آن ميتوان هزار ها معني و مفهوم استخراج كرد. 
 قرآن كريم، در مورد علم طبابت، ساينس و تمام علـوم بحث نموده و آگاهيهاي لازم داده؛ اما به شكل مجمل و بسيار فشرده و خلص. اين جا پرسش پيدا ميشود كه چرا هر موضوع در قرآن به گونه فشرده و مجمل بيان شده؟ در جواب بايد گفت: كه در اين يك حكمت خداوندي است كه حضرت محمد نه از روي اجتهاد خويش از وحي الهي هيچ گونه تفسيري از آيات بيان ننموده است زيرا اگر بعضي از اين آيات را نظر به زمان و محيط، فهم و دانش آن زمان تفسير ميكردند پس با گذشت زمان و با پيشرفت هاي علم و دانش آن تفسيرخاصيت و ارزش خود را از دست داده و براي سده هاي بعدي غير قابل قبول مي بود و اگر نظر به فهم و دانش نسل ها و قرنهاي بعدي مانند عصر كنوني تفسير ميكـردند پس فهـم و درك آن براي افـراد پيرامونش در محيط و شرايط آن زمان دشوار و غير ممكن بود.
به همين دليل تفسير آيت به سطع فهم و درك خاص هر عصر مؤكول شده است. و هركس كه بخواهد درهر آيتي از قرآن مجيد پژوهش نموده نتيجـه سالها تحقيـق و سالهــا مطالعــه او را خــداوند متعال در چند سطر كوتاه در كــتابش به دسترس مسلمانان قـرار داده است در صورت كه ما مسلمانان در عوض كه در پي كتابهاي غير اسلامي براييم بايد اول كتابهاي ديني خود را با دقت و غور كامل مطالعه كنيم كه بحري از علوم است ولـي با تأسف كه ما بحر علم را گذاشته در پي قطره هاي باران سرگردان هستيم و با حاصل كردن يك قطره بسيار خوشحال ميشويم در حالي كه بحري از علم در نزد ما است اما آگاه نيستيم و قدر آن را نميدانيم.
اين گفتار براي آناني كه هميشه به بي راهه رفته اند و از دين و قرآنكريم هيچ آگاهي ندارند بسيار مشكل و غير قابل باور است بناً در اينجــا، بجا است تا چنــد نمــونه زنده از شمـاري دانشمندان غير مسلمان  كه تمام عمر خود را در مطالعه و تحقيق پيرامون امور دنيائي نموده اند و حتي به ستاره ها و ديگر سياره ها دسترسي پيدا كرده اند ولي چون به قرآن متوجه شده اند به آن زانو زده و تسليم شده اند و به دين مبين اسلام و قرآن پاك ايمان آورده اند. به گونه مثال:
در يكــي از دانشـگاهاي بسـيار مشهور اروپايـي يك پروفيسور فرانسوي، در رشته طب با بسيار غـرور و شادي به صنف داخل شده و به تمام دانشجويان ميگويد: كه من بعد از سالها پژوهش،  مطـالعـه و كوشش تمام مراحل پيدايش نوزاد را در بطن مادر از زمان آغاز نطفه تا به زمان تولد مرحله به مرحله تحقيق و نتيجه گيري نموده ام كه اين پژوهش با وسايل بسيار پيشرفته امروزي و كمپيوتر صورت گرفته است. نتيجه اين همه تحقيقات را در چند كتاب به نشر رسانيده ام و فشرده آن اين است كه اول نطفه در رحم مادر تا چهل روز به شكل نطفه ميباشد بعداً تا چهل روز به شكل لخته خون ميشود و بعداً.... در اين هنگام يكي از محصلان همان صنف كه مسلمــان و از كشور الجــزاير  بود برخاســـته و ميگويد: استاد اين تمام مراحل را در كتاب ديني ما 1400 سال پيش ذكر شده است. 
استاد با شنـيدن اين حرف تكـان ميخــورد و ميگويد: چگونه تعريف شده؟ شاگــرد آيات 12-13-14- سـوره المـؤمنـــــون  [وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسَانَ مِنْ سُلٰلَةٍ مِّنْ طِيْنٍۚ   ثُمَّ جَعَلْنٰهُ نُطْفَةً فِيْ قَرَارٍ مَّكِيْنٍ۪ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظٰمًا فَكَسَوْنَا الْعِظٰمَ لَحْمًاۗ ثُمَّ اَنْشَاْنٰهُ خَلْقًا اٰخَر فَتَبٰرَكَ اللّٰهُ اَحْسَنُ الْخٰلِقِيْن]
ترجمه(هر آئينه ما آدمي را از چكيده از گل آفريديم سپس او را نطفه اي ساختيم در قرارگاهـي اســتوار(رحم مادر) آنگاه نطـفه را خـون بسته اي ساختـيم و آن خون بسته را پاره گوشتي كرديــم و آن پاره گـوشت را استخــوان هـا گـردانيــــديــم و بـر آن استخــوانهــا گــوشت پوشانديم سپس اورا به آفرينشي ديگر باز آفريديم پس بزرگ است خداي يكتا كه نيكو ترين آفريننده گان است). را برايش تلاوت و ترجمه ميكند استاد با شنيدن تمام آيت به حقيقت بودن اين دين تصديق ميكند و ميگويد كه1400 سال پيش نه برق بود  نه لابـراتوار هاي مجهــز و نه كمپيوتر، هيچ چيز نبود چگونه اين تعريف دقيق و مكمل در كتاب قرآن ثبت است پس به يقين كه اين دين و اين كتاب بر حق بوده و از جانب خداوند آفريدگار بر پيغمـبر اسلام نازل شده است، ايمان مى آورد و به دين مقدس اسلام مشرف گرديده، مسلمان ميشود. 
به همين گونه در امريكاه يك موسيقي دان بسيار مشهور كه  تمام عمـر خود را در ثبت آواز هـا، شناخت آواز و تنظـيم آواز ها صرف نموده بود ودر اين رشته دكتورا داشت باز هم تحقيق بيشتر ميكند تا دريابد كه چگونه آواز مركب را كه تا حال نتوانسته ثبت كند. روزي در فكرغرق ميباشد كه يك دوست مسلمان اش او را ديده و با او هم صحبت شده و دليل فكر و انديشه او را جويا ميشود. وي ميگويد كه من تمام آواز هارا از هر گونه حيوانات را تنظيم كرده توانستم ولي آواز خر  بسيار مشكل است و من هيچ نميتوانم آنرا در كمپيوتر تنظيم كنم. دوست اش ميگويد: كه اين يك امر واضح است. دانشمند ميگويد: كه تو از كجا ميداني كه ميگوي كه يك امر واضع است؟. مسلمان ميگويد: كه پيش از1400 سال قبل، خداوند در كتاب خود مهرباني نموده ميفرمايد كه: [اِنَّ اَنْكَرَ الْاَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيْرِ] (همانا زشت ترين آواز ها، آواز  مركب«خر» است) دانشمند با شنيدن اين آيت با خود فكر ميكند كه من در اين عصر كمپيوتر با هزار ها نوع ماشينها و امكانات هنوز به اين موضوع دست رسي نيافته ام ولي در كتاب مسلمانان1400 سال پيش اين نكته را برايشان بيان كرده  همزمان به برحق بودن كتاب قرآن و دين اسلام ايمان آورده و مسلمان ميشود.
و يا مثال ديگر كه در قـرآن گفــته شده كه[وَ اِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَت] (و هنگامي كه دريا ها بر افروخته شوند) يعني آتش بگيرند.  سالها  زيادي مردم به حقيقت اين امر متوجه نشده بودند كه دريا چگونه آتش گرفته ميتواند. ولـي در اين اواخــر دانشمندان ساينس  به اين نتيجــه رسيده اند كه آب متشكل از آكسيجن و هايدروجن ميباشد كه هـردو عنصر قابل احتراق يعني قابل سوختن و آتش گرفتن است. كه اين خود يك معجزه بزرگ كتاب الهي است و مثال زنده آنرا در حادثه(سونامي) در سال 2004 همه مردم به چشم ديدند كه آب بحر بلند شده چندين كيلومتر مساحت زمين را زير آب كرد و با آب آتش هم همراه بود و بسياري از اجساد را در حالي يافتند كه در ميان آب كاملا سوخته بودند.
و يا در قسمتي از قرآن كـريم در مورد باد هاي بارور  ياد آوري شده  ولي مردم به معني اصلي آن پي نميبردند و تحقيق و توجه نميكردند ولي اكنون در عصر كمپيوتر بعد از سالها تحقيق به اين نتيجه رسيده اند كه درختان شاخه هاي مونث و مذكر  دارند و چون حركت كرده نميتوانند و مونث از مذكر دور ميباشد پس درخت مذكر يك موادي مخصوصي از خود توليد ميكند و آن را به دست باد هاي بهاري سپرده و باد ها مواد مخصوص را به شاخه هاي مونث ميرسانند و القا صورت ميگيرد.
و يك مثال ديگر كه آن را در يك سايت انترنيتي خواندم تحت عنوان(جسد فرعون باعث مسلمان شدن يك پروفيسور شد)، كه بسيار برايم جالب بود و در ضمن بسيار يك پند، عبرت و ثبوت بركامل بودن دين مبين اسلام ميباشد، مطلب از اين قرار است. 
هنگامـي كه فرانسوا ميـتـران در سال 1981ميــلادي زمام امور فرانسه را در دست گرفت از مصر تقاضا كرد، تا جسد موميائي شده فرعون براي برخي آزمايش ها و تحقيقات به فرانسه بفرستد.
هنگامـي كه هواپيــماي حامل بزرگترين طاغوت تاريخ در فرانسه به زمين نشت جسد فرعــون به مكاني با شرايط خاص در مركــز آثار فــرانسه انتقال داده شد. تا بزرگترين دانشمـندان، باستان شناسان، همراه با بهترين جراحان وكالبد شكافان فرانسه آزمايش هايي خود را روي جسد و كشف اسرار متعلق به آن شروع كنند.
رييس اين گروه تحقيق وترميم جسد يكي از بزرگترين دانشمندان فرانسه بنام پروفيسور موريس بوكاي بود.
پروفيسور موريس بوكاى



موريس بوكايي بر خلاف سايرمحققان، كه قصد ترميم جسد را داشتند او در صدد كشف راز و چگونگي مرگ  فرعون بود. 
تحقيقات پروفيسور بوكاي، همچنان ادامه داشت تا اين كه ساعت هاي پاياني شب نتايج نهايي ظاهـر شد. پس از ساعت ها پژوهش بر جسد فروعون بقاياي نمكي كشف شد كه دليل بر اين بود كه او در دريا غـرق شده و مـرده است و پس از خارج كـردن جسد او از دريا براي حفظ جسد آن را موميايي كرده اند. اما مسأله اي شگفت انگيزآن وآنچه باعث تعجب بيش از حد پروفيسور بوكاي شده بود اين مسله بود كه چگونه اين جسد سالم تر از ساير اجساد باقي مانده در حالي كه اين جسد از دريا بيرون كشيده شده است. 
پروفيسور موريس بوكاي، در حال آماده كردن گزارش نهايي در مورد كشف جديد(مرگ فرعون بوسيله غرق شدن در دريا و موميايي جسد او بلافاصله پس از بيرون شدن از دريا) بود كه يكي از حضار در گوشش ياد آور شد كه براي انتشار نتيجه تحقيق عجله نكند چرا كه نتيجه تحقيق كاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است. 
ولي موريس بوكاي، به شدت اين خبر را رد كرده و آن را بعيد از حقيقت دانست. او بر اين عقيده بود كه رسيدن به چنين نتيجه ي بزرگ ممكن نيست مگر با پيشرفت علم و با استفاده از امكانات دقيق و پيشرفته كمپيوتري، در جواب او يكـي از حضار بيان كـرد كه قرآني كه مسلمانان به آن ايمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جسد  او بعد از مرگ را خبر داده است. 
حيرت و سر درگمي پروفيسور دو چنـدان شد و از خـود پرسش نمود كه چگونه اين امر ممكـن است با توجـه به اينكه اين موميايي در سال 1898 ميلادي كشف شده است در حالي كه قـرآن مسلمانان قبل از 1400 سال نازل شده است!
چگونه با عقل جور در مي آيد در حالي كه نه عرب و نه هيچ انسان ديگري از موميايي شدن فرعون توسط مصريان قديم آگاهي نداشته و زمان زيادي از كشف اين مسأله نمي گذرد؟
موريس بوكاي تمام شب به جسد موميايي شده نگاه ميكرد و در مورد سخن دوستش فكر مي كرد كه چگونه قرآن كتاب مسلمانان در مورد نجات جسد بعد از غرق شدن سخن مي گويد در حالي كه كتاب مقدس آنها از غرق شدن فرعون در هنگام دنبال كردن موسي سخن ميگويد اما از  نجات جسد هيچ سخني بميان نمي آورد و با خود مي گفت آياي امكان دارد اين موميايي همان فرعوني باشد كه موسي را دنبال ميكرد؟ او در همان شب تورات و انجيل را بررسي كرد اما هيچ ذكري از نجات جسد فرعون به ميان نيامده بود پس از اتمام تحقيق و ترميم جسد فرعون آن را به مصر باز گرداندند ولي روان موريس بوكاي آرام نگرفت تا اين كه تصميم گرفت به كشور هاي اسلامي سفر كند تا از صحت خبر در مورد ذكر نجات جسد فرعون توسط قرآن كريم اطمينان حاصل نمايد. 
 يكـي از مسلمانان قـرآن را باز كـرد و اين آيه را براي او تـلاوت نمود: 
[فَالْيَوْمَ نُنَجِّيْكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُوْنَ لِمَنْ خَلْفَكَ اٰيَةً وَ اِنَّ كَثِيْرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ اٰيٰتِنَا لَغٰفِلُوْنَ] {يونس آيه: 19}
(ما امروز پيــكرت را (از آب) نجــات مي دهيــم تا عبرت آيندگان شوي و همانا بسياري از مردم از آيتهاي ما بي خبر ند). 
اين آيه او را بسيار تحت تاثير قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صداي بلند فرياد زد. 
«من به اسلام داخل شدم و به اين قرآن ايمان آوردم ».
موريس بوكاي، با تغييرات بسياري در فكر و انديشه و آيين به فرانسه باز گشت و دهها سال در مورد تطابق حقايق علمي كشف شده در عصر جديد با آيه هاي قرآن تحقيق كرد و حتي يك مورد از آيات قرآن را نيافت كه با حقايق ثابت علمي تناقض داشته باشد. 
اين چنـد مثال بيانگـر آن است كه كشور هاي پيشرفـته كه تمام امكانات و وسايل پژوهشي در دسترس آنها است بعد از سالها تحقيق وكوشش به يك نتيجه بسيار مهم و جديد دست مي يابند كه برايشان بسيار با ارزش و مهم و يك كشف جديد ميباشد اما وقتي به قرآن كريم رجوع ميكنند مي بينندكه نتيجه همان تحقيقات چندين ساله شان در چند سطر خلص در قرآن عظيم الشان بيان شده است واين است كه  در مقابل قرآن كريم به زانو در مي آيند. اما بخاطرگمراه شدن و سنگ بودن دلهايشان چنانچه خداوند متعال ميفرمايد[خَتَمَ اللّٰهُ عَلٰى قُلُوْبِهِمْ وَ عَلٰى سَمْعِهِمْ ...]  بازهم از قبول نمودن قرآن و دين مبين اسلام سرباز زده و آنرا پنهان ميكـنند و كوشش  مينمايند كه ديگران و بخصوص مسمانان را مانند خود از راه حق دور ساخته و مصروف زندگي چند روزه دنيا بسازند.
بعد از كتاب خداوند متعال كه قرآن كريم است؛ احاديث و سنت پيامبر با ارزش و داراي مقام والا ميباشد كه همه گفتار حضرت محمد است در حقيقت شرح، تشريح، تعريف و واضع كننده كلام الهي است و هر حديث دريائي از علم و فهم و دانش است هر قدر كه در مورد گفتار آن حضرت  غــور، فكــر و تحقيق شود باز هـم به نقطه پاياني نميرسيم و خود به خود نزديكي پيدا مينمايـد و راجع ميشود به يكي از آيات قرآن مجيد. كه انسانها در هر زمان، در هـر وقت و در هر عصر كلام مجيد را به زبان خود به وقت و زمان خود و به فهم خود تحقيق نموده اند هر آيت از كتاب پاك در زمان خودشان مطابقت داشته و تا قيامت هيچ  وقت كهنه گي ندارد و نقطه انجام ندارد.
چنانچه حضرت محمد در حجـة الـوداع زماني كه آخرين بار مراسم حج را ادا ميكردند تمام مردم را جمع نموده و حكم خداوند را برايشان ارشاد فرمودند كه[اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دِيْنَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِيْ وَ رَضِيْتُ لَكُمُ الْاِسْلَامَ دِيْنًا] (يعني امروز دين شما را برايتان به كمال رسانيدم و نعمت خويش را بر شما تما م كردم و اسلام را دين شما پسنديدم). {المائده آيه: 3}
 و آن حضرت گفتند كه براي شما دو چيز را گذاشته ام تا زماني كه به اين دو چنگ بزنيد هرگز گمراه نميشويد. كه يكي كتاب الله است و دوم سنت پيامبر.
بعد از آن حضرت تمام اصحاب كرام در هر لحــظه از لحظات زنده گي شان اول به كتاب قرآن و احـكام الهي  رجوع ميكردند و بعدا به سنت پيامبر مراجعه مينودند و تمام مشكلات شان را از همين دو كتاب حل ميكردند و همين دو كتاب بود كه اصحاب كرام را به راه پيشرفت، ترقي، نام و نشان آبرومند، عزت، قدرت، پادشاهي، كاميابي فردي و اجتماعي سوق نموده بود و تا قرنهاي متمادي فتوحات و پيشرفت هاي چشمگـيري نصيب مسلمانان و جهان اسلام گرديده بود، و هيچ گاه نياز به ديگر كتابها و قوانين پيدا نميشد، ويقيناً قرآن هدايت كننده انسانها در هر عصر و زمان است.
اما بعد از قرنهاي متمادي بر اثر غفلت بعضي از مسلمانان و پيروي بيجاي آنها از ديگر ملت هاي غير اسلامي مردم مسلمانان از خيــرو بركات، نور و روشنائي كتاب الهــي و احاديث نبوي محروم گرديده در تاريكي هاي تقليد و پيروي از خرافات ديگر ملت ها غرق شده و نور هدايت را گذاشته به سوي چاه بدبختي رهسپار شدند.
همين كجروي ها و غفلت هاي نادانسته آهسته، آهسته اهل اسلام را از فهم قرآن و حديث دور ساخته و همزمان با دست بكار شدن دشمنان ديرينه اسلام كه سالها و قرنها در انتظار چنين فرصت بودند دست بكار شده در لباسهاي گوناگون نزديك شده و در پهلوي هزار ها هزار پلان ها، برنامه ها و مقاصد شوم  شان يكي از اهداف شان دور ساختن مسلمانان از خواندن كتاب الهي و ديگر كتابهاي ديني شان بود و برعكس هزار ها نوع كتاب غير ديني را تحت عنوان هاي مختلف به دســترس مسلمانان بخصوص نسل جـوان قـرار داده تا آنها با مطالعه چنين كتابهاي پوچ و بي معني در بحر گمراهي غرق گرديده  و از راه راست دور بمانند. 
   یکی از دوستانم همیشه میگفت که همان طور در هر چیز حلال و حرام وجود دارد و قوانین خود را دارد، در خواندن کتاب نيز هم حلال و حرام وجود دارد.
آن زمان مفهوم اصلی آن را درک کرده نمیتوانستم و با خود میگفتم که کتاب خواندن چگونه حرام بوده میتواند بلکه دانشمندان گفته اند که هر کتاب اقلا باید یکبار خوانده شود. اما اکنون گفته دوستم را تصدیق میکنم زیرا در جامعه اسلامی خود بسیار ی از اشخاص را دیده ام و شاید شما هم دیده باشید که آموزش ديده و تحصیل کرده و هر نوع کتاب را خوانده و از تاریخ تا فلسفه وغیره را میدانند و در مورد بسیار از اشخاص مشهور چون  لنین، گاندی)، ماهو، تارچر و یا سلمان رشدی. و دیگر دانشمندان معروف جهان آگاهي کامل با تاریخ، محل تولد، تاریخ وفات و محل آنرا در حافظه دارند و با زبانهايي مختلف تسلط کامل دارند، امااز قرآن کریم هيچ نميدانند و حتی معنی کلمه طيبه را هم نمي فهمند  و از مفهوم دین و اسلام اصلاً چیزی نشنیده و در مورد  پیامبربزرگوار اسلام هیچ معلومات ندارد ونمیداند که او چي زماني تولدشده وچي جان فدایي هاي کرده و حديث اين کتاب ناب و مؤثر كه ناجی به تمام عالم بشریت است بجا گذاشته و چي زماني وفات کرده است.
   آيا معقول خواهد بود مسلمانى را كه تمام عمر خود را زیر بیرق اسلام و تحت نام اسلام سپری کرده ولی هیچ گاه به مسجد نرفته باشد و از قرآن و اسلام چیزی را نداند وخود ش نخواهد که بداند ولی همان شخص به قیمت جان خود کتاب آیات شیطانی(اثر سلمان رشدی) را خریده و به خانه آورده و آنرا با بسیار دقت مطالعه نمايد و یا کتاب مأویستی را و یا کتاب لنین، گاندی و غیره را با بسیار دلچسپی و افتخار مطالعه کرده باشد و در اکثر مجالس به نام یک مسلمان صحبت کند ولی بیشتر و زشتتر از یک کافر به دین اسلام توهین و اهانت کند چون مطالعه منفی و فهم منفی او همین را برایش اجازه میدهد.
آیا صحبت با چنین شخصی و پیروی کردن از او یا هم فکر شدن با او کار درست خواهد بود او را چگونه مسلمان نامید و چگونه به گفتار او گوش داد. اگر در صحبت با ایشان بنشنید در چند دقیقه چنـدین گفـتار گاندی را یاد آور میشود که دانشمـند بزرگ جهـان گاندی... در این مورد چنین گفته است و یا انقــلابـی بزرگ توده ها چنین گفته و یا فلان شخص تا سرحد مرگ از مبارزه و از راه سیاست خود بر نگشت و حتی گاه گاه خود را نزدیک به کفر ساخته و حرف های خارج از اسلام و کفر آمیز بزند.
شاعری چه زیبا گفته است:
گوهر ذاتی هر کس زه کلامش پیداست
از صدا فهــم شود شیـشه اگر مو دارد
بیایيد با هم فکر کنیم که چرا  روز به روز بر شمار هم چنین اشخاص در جامعه اســلامی ما افزوده میشود!؟ یکــی از عــوامل آن خواندن کتاب های حرام است. برای روشنی بیشتر در این مورد لازم است چند مثال خارج از موضوع ارائه نمایم: 
1- حکم نماز خواندن چنین است: که؛ اگـر عمداً پاک نباشید و وضو نکنید هر قدر نمار بخوانید نماز تان بر علاوه که قبول نمیشود و ثواب ندارد بلکه خود را گنهکار نیز میسازید.
2- اگر از شیرينی باب؛ یک شیرينی بسیار خراب و با کیفیت پایین را همیشه بخورید و عسل را هیچ وقت نخورده باشید فکر میکنید که شیرین ترین  شیرينی همین شیرينی که در دسترس تان است میباشد و از آن کــرده شیرینـتر چیــزی وجود ندارد چون هیـچ گاه مزه عسل را نچشیده اید؛ در قسمت خواندن کتاب، هم همینطور است. 
  اگر صرف کتاب زندگی نامه گاندی را مطالعه کنید ولی در مورد زنده گــی نامه پیامبر بزرگ اســلام، اصحاب كــرام و بزرگان دین خود هیچ معلومات نداشته باشید خود به خود گاندی را مرد بسیار پاک و عاری از تمام نواقص دانسته و اورا عالم تر نسبت به تمام مردم دنیا و حتی نسبت به پیامبر خودت میدانید و او را رهنما و پیامبر خود قرار میدهید زیرا قبل از خواندن کتاب سیرت النبی و یا دیگـر کتابهای دینی که در آن در مورد پیامبر و دین خودت معلومات داده شده اول تر شما کتاب زندگی نامه یک فرد غیر اسلامی را خواندید. و همین عمل به ظاهر کوچک تان؛ شما را یک گام از راه اسـلام و راه دین دور ساخته و زمینه كدورت و نفرت پیداکردن را در مقابل دین اسلام مهیا میسازد و دلچسپی تان در خواندن همچنین کتاب و یا حرام تر از آن چون کتاب آیات شیطانی را در قلب تان بیشتر میسازد. در حالی که تمام شهکار های گاندی و تمام گفتار های گاندی و امثال او در مقابل گفتار های حضرت محمد چون پر کاهی است و همه گفتار آنها تقلید از بعضی گفتار های پیامبر اسلام میباشد. ولی افسوس که ما کتاب حرام را قبل از کتاب حلال به خوانش گرفته ایم. در اینجا است که حرام بودن خواندن هم چنین کتابها قبل از این که در مورد دین خود چیزی بدانید ثابت میشود. 
این جمله کـدام حکــم شرعـی نخــواهد داشت ولـی نظریه شخصی خود را خواسته ام بیان کنم که نمونه های اين چنین اشخاص را در اطراف و ماحول خود دیده ام. 
و یا اکثر مسلمانان که در کشور های اروپايی زنده گی میکنند در هرجا و به زبانهای گوناگون تعریف و تمجید از دیگر ادیان را میخوانند و در مکاتب عمدا در مورد دیگر ادیان تبلیغ زیاد صورت میگیرد و جوانان ما نا خود آگاه  به همان راه کشانیده میشوند چون از دین و آئین خود هیچ آگاهی ندارند و برایشان از دین مبین اسلام حتی یک کلمه هم یاد آور نمیشود بر عکس تخریب هم شده و همین نخواندن کتاب های دینی و ندانستن از دین و شريعت محمد باعث میشود که جوانان ما که در محیط غیر اسلامی رشد کرده اند از گفتن این که من مسلمان هستم احساس شرم میکنند. چون محیط زیست و محیط تدریسی آنها دیگر ادیان را برایش تشریح کرده و او میداند که حضرت مسیح چگونه زندگی کرد چی کتابی را به ارمغان آورد و پیروان او چگونه کارهای نیک انجام میدهند اما هیچ گاه در مورد حضرت محمد به او چیزی گفته نشده و خودش هم کوشش  نکرده تا در مورد پیامبر و دین خودش کتابی را بخواند و کمی معلومات حاصل کند. 
همچنين اشخاص روز به روز به تعداد شان در محيط و جامعه ما بيشتر شده ميرود. بيايد باهم فكر كنيم كه چرا چنـين است و علت آن چيست؟ و راه حل آن كدام است؟
علت آن در پهلوي هزار ها هزار علت يكي هم محيط تدريسي غير اسلامي در كشور اسلامي است. 
به گونه نمونه در طي چند دهه اخير در مكاتب ساعتهايي آموزش ديني در يك هفته صرف يك ساعت درسي آن هم روز پنج شنبه و ساعت اخير درسي تعين شده بود كه روز آخر هفته و ساعت اخير درسي است و هيچ شاگردي حوصله و توان برداشت را ندارد و خسته است و در انتظار زنگ رخصتي است و هيچ به درس و موضوع دين توجه نكنند و استاد مضمون ديني يكي از عقب ترين وكم تجربه ترين استادان و اكثرا خلاف مضمون را تعين ميكردند(يعني به استاد سپورت و يا استاد فزيك  مضمون علوم ديني داده ميشد) تا به اين گونه خود به خود بي اهميت بودن و بي ارزش بودن علوم ديني را ظاهر ميكردند تا شاگردان از اين كتاب حياتي چيزي برداشت كرده نتوانند و در روز امتحان هم ساده ترين امتحان كه هيچ كس به آن پابندي نداشت و حتي كسي آن را جز مضمون امتحان حساب نميكرد علوم ديني بود كه همه را رايگان نمره كاميابي ميداند حتي امكان داشت كه يك شاگرد در مضمون سپورت ناكام بماند ولي در علــوم ديني رايــگان كامياب ميشد. اما برعكـس بيشتر اوقات و ساعات درسي را مضـامين چون جغرافيه، ساينس، تاريخ كشور هاي غير اسلامي، زمين شناسي از ديدگاه افراد غير مسلم و نظريه هاي نادرست و افكار اشخاص غير مسلمان در مورد زمين، آسمان، ستاره ها، هوا وغيره آموزش زبانها هاي غربــي و غيره در بر ميگرفت كه اين خود يكي از برنامه وپلان هاي شوم دشمنان اسلام بود.
همين امر باعث ميشد كه اطفال از آغاز به خواندن كتابهاي غير اسلامي زيادتر متوجه شده و از دين خود و از پيامبر خود و از معني اصلي و مقصد دين اسلام بي خبر بمانند و همه شان متوجه آموختن ديگر مضامين و بخصوص مصروف آموختن لسان هاي خارجي  شوند. 
به همين شكل از كودكستان اين نوع تدريس شروع شده بعداً مكتب ابتدييه، ليسه بعداً پوهنتون و سر انجام دوكتورا حاصل ميكنند ولي از دين خود چيزي را نميدانند و خود به خود به مقابل دين خود به مقاومت و مبارزه بر ميخيزند چون آموزشهاي غير ديني شان به آنها اين اجازه را ميدهد كه دين و آيين پدران خود را آيين كهنه فكري بگويند و فـرد مسلمان و برابر با حكم الله و سنت رسول الله را عقب مانده و كهنه فكر بگويد.
اين گونه فهميده ها و دانشمندان كه ظاهر و باطن شان برابر و مطابق با غربي ها است تمام درس و تحصيل را به اين خاطر نكرده اند كه يك علم و دانش را ياد گرفته تا مردم مسلمان و ملت خود را خاص براي رضاي خداوند كمك كنند؛ بلكه داكتر شده اند به اين نيت كه تمام مصارف 7 ساله تحصيل را بايد در ظرف يكسال پيدا كنند و يا انجنير شده اند به اين نيت كه تمام مصارف دوران تحصيل را در مدت زماني ازمردم پيدا كند و بس. 
اين گونه افراد در جامعه ما بسيار ديده ميشود اگر در پاي صحبت با ايشان بنشنيد در يك لحظه چند بار از شهكار هاي اشخاص غير مسلمان ياد ميكنند و خط مش زنده گي آنها را خط مشي زنده گي خود قرار داده اند كه همان مطالعه منفي شان و مطالعه از كتابهاي كه برايشان حرام بوده باعث شده كه انها در ظاهر مسلمان بمانند اما در سخن گفتن و عمل كردن شان بيشتر از كافران به دين اسلام توهين كنند. 
و علتي كه چگونه اين افراد روز به روز بيشتر ميشوند اين است كه هر فرد بعد از شناخت خود و بعد از با سواد شدن و بعد از توان خواندن و نوشتن را پيدا كردن بازهم به سوي  راه هاي غير اسلامي در تلاش هستند و در كوشش  بهتر ساختن امور و اسباب زندگي دنيائي خود شده كه هيچ وقت كامل و پوره هم نميشود و در پي احزاب بي بنياد و مفكوره هاي نا درست چون مفكوره، ماركس، گاندي، لينن، تارچر... .
و ديگر مفكوره هاي غير اسلامي كه حتي به خود صاحب مفكوره و ملت آن كشور مفـيد تـمام نشده و با روي سـياه از دنيا رفته اند اما بازهم جـوانان ما در پـي راه آنها رفته و از راه دين و اسـلام فاصله ميگيرند. 
یک نکته دیگر را هم باید یاد آور شد که اکنون که عصر کمپیوتر است و تمام علم ها و تمام چیز ها در کمپیوتر ها جا داده شده و از طریق انترنیت تمام علم و دانش روی زمین را میتوان حاصل کرد و مطالعه کرد و یا به دیگر دوستان در هر گوشه از جهان همزمان فرستاد و  و یا میتوانید که سایت های شخصی بسازید و در آن معلومات شخصی خود را به تمام جهانیان به نمایش بگذارید اما باز هم باید گفت که در استفاده از کمپیوتر و انترنیت نیز راه حلال و حرام دارد. 
اگر سایت های اسلامی و یا آموزشی را باز کرده و مطالعه کنید هم مفید است و هم موثر تمام میشود و هم ثواب بزرگ نزد خداوند متعال دارد ولی اگر سایت های غیر اسلامی و یا غیر اخلاقی و انحرافی را باز کرده و مورد استفاده قرار دهید باید گفت که بر علاوه که فایده ندارد بلکه داخل گناه بزرگ میشوید و از راه راست و کـامیابـی شما را منحرف مي سازد و آنهایي که وقت گرانبهای خود را مصروف سایت های غیر اسلامی و غیر اخلاقی ساخته اند بر علاوه که خود شان چیزی درست و مفید یاد نمیگیرند بلکه با زحمات شب و روزی خود باعث میشوند که دیگر جوانان مؤمن خود را نیز از راه راست و از راه اسلام و از راه انسانیت خارج ساخته و مانند خود آنها را نیز به گودال نیستی و بدبختی دنیائی و اخروی بکشانند. زیرا آنهايی که با ساختن چَت روم های غیر اخلاقی و یا با ساختن سایت های غیر اسلامی و حتی کفر آمیز و کاملاً آزاد فکر میکنند که یک کار خوب میکنند باید بدانند که این کار هایشان نیز حرام است و تمام زحمات شان جز آتش جهنم کدام مزد دیگر ندارد. 
پس بیایيد در گام نخست در مورد دین مبین اسلام، در مورد قرآن پاک، در مورد پیامبر بزرگوار ما حضرت محمد و در مورد زنده گینامه آن حضرت، در مورد اصحاب كرام و جان فدایي هایي آنها و در مورد قانون پاک قرآن مطالعه دقیق و همه جانبه نمایيم و برای کسب این معلومات باید کمی کوشش و تلاش از خود نشان بدهیم و باید هر لحظه در جستجو باشیم و وقتی که معلومات ما در مورد دین خود ما کمی زیاد شد آنگاه خواندن تمام کتابها برای ما حلال میباشد و آنگاه میتوانیم که دیگر کتابها را نیز بخوانیم زیرا آنگاه گفتار هر شخص و هر دانشمند را که بخوانید حتماً، حتماً و صد در صد نمونه هاي آن و حتی بهتر از آن در گفتار و کردار پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد موجود بوده و حتما در کتاب های سنت پیامبر درج است که تو آنرا قبلا مطالعه کرده اید آنگاه است که هر قدر کتاب های غیر اسلامی را بخوانید بر علاوه که دین و عقیده اسلامی تانرا ضعیف نمیکند بلکه خود به خود باطل بودن آن کتاب و ناقص بودن ان گفتار برایتان ثابت و آشکار میشود و ایمان و عقیده شما را در مورد کامل بودن دین خودت و پیامبر خودت بیشتر از پیش ميسازد. 









با اظهار سپاس از شما كه اين رساله كـوچك بنده را مطالعــه نموديد.
بنده به دلايل مختلف از آغاز جواني از كشور عزيزم افغانستان دور بودم  ولي باز هم به لطف خداوند متعال در هر جا و در هر محيط باز هم كم كم مطالعه ديني داشتم و با دوباره آمدنم به وطن  به نوشتن بعضي از مقاله پرداختم كه در سايت هاي اسـلامي و بعضي از روزنامه هاي شهـر كابل نشــر ميشد. اين اولين كتاب بنده است كه به توفيق خداوند به چاپ ميرسد چنانچه در سر آغاز ياد آور شدم  بنده با تمام كم دانشي ام و كمي و كاستي هايم بازهم جسارت نموده و دست به نوشتن اين رساله زده ام.
بزرگي چنين ميگويد: 
من نميتوانم كه كتاب مانند مثنوي بنويسم
ولـــي به انــدازه خـــــودم مينويسم
من هم اين عنوان را سر مشق قرار داده و به توفيق خداوند چنين اقدام را نمودم و از خداوند كريم تمنا دارم تا بمن توفيق مطالعه بيشتر قرآن كريـم و حديث نبوي و ديگـر كتابهاي دينـي را اعطا نمايد تا در آينده با امكانات بهتر و جامع تر بنويسم و به خدمت بر ادران و خواهران مسلمانم قرار بگيرم.
از شما دوستان عزيز تمنا دارم تا اگر در نبشته من هر غلطي چه در املا آن چه در سند آن و يا در مورد مؤثق نبودن بعضي از ياد آوري ها آن و ديگـر موارد كه شما متوجه ميشويد لطــف نموده در عوض انگشت انتقاد دست همكاري را بسوي بنده دراز كرده و به بزرگي تان بنده را متوجه آن اشتباه ساخته تا در آينده آن را اصلاح نمايم.
همچـنان از محــترم اسـتاد محـمد زبــير(ابراهيمى) كه در حصه تصحيح، ديزاين و در حصه چاپ اين رساله بطـور مستــقيم كمــك و همــكاري نمــوده و زحمـات زيادي را متحمل گرديده اند، اظهار سپاس مينمايم و در عـوض زحمات شان ازخداوند متعال ميخواهم برايشان اجر عظيم اعطا فرمايند. 
بااحترام
محتاج دعاى شما
محمد احسان « مهيا»

چرا اسلام مورد تاخت و تاز کفار قرار میگیرد ؟

اسلام دین پاک خداوندی از ابتدای پیدایشش با جان فدائی و از خود گذری پیروان آن رشد کرده و جهانگیر شده است و همیشه با
شمشیر از آن دفاع شده است بر هیچ کس و به هیچ کشوری با شمشیر قبولانده نشده ولی در مقابل کفار و دشمنان و ملحدین با شمشیر و با از خود گذری از آن حفاظت گردیده. چنانچه اولین کسی که در راه دین رنج و منت و زحمات بی پایان دیده حضرت محمد"ص" میباشد که ما شاهد زحمات و رنج های جسمی و روحی و محیطی و غیره آن حضرت "ص" از دست کفار هستیم و بعدا چهار یار و بعدا دیگر اصحاب عالیقدر همه آنها در مقابل دین اسلام بی تفاوتی اختیار نکرده و مال ثروت زن و فرزند و حتی مرگ هیچ کدامشان را از راه خداوند و جهاد و تبلیغ دین مبین اسلام باز نداشت و همین امر باعث شد که دینی را که 1400 سال پیش پیامبر ما بنيان گذاشت تا حال وجود دارد و ملیونها انسان مشرف به دین پاک اسلام هستند. ولی از چند دهه به اینسو شأن و شوکت و افتخار اسلام و رشد و ترقی چشم گیری که در دین مبین اسلام بود وجود ندارد و باید قبول کنیم که دین مبین اسلام در خطر است. بياييد فکر کنیم که چه عواملى باعث عقب ماندگی دین اسلام شده است ؟ از جمله عوامل بیشمار، یکی از آنها عمل نکردن درست دولتمردان و حکومت داران کشور های اسلامی و همچنان تمامی مردم اهل اسلام از قوانین پاک اسلام در محیط اسلامی است. بلکه ما در محیط اسلامی زندگی کردیم ولی از قوانین پلید و فساد بر انگیز اروپائيها و امریکائیها در جامعه اسلامی خود بکار گرفتیم . خداوند متعال فرموده است که با کفار دوستی نکنید ولی اکثر کشور های اسلامی چنان با کفار پیوند دوستی بسته اند که همان دوستی مؤقت به اسارت دائمی آن کشور های اسلامی مبدل شده و ملت اسلام در گرو کفار در آمده است و با گذشت هر روز قدرت کفار در کشور های اسلامی بیشتر میشود و مسلمانان در خواب غفلت هستند وکفار از تمامی امکانات و رسانه های جمعی به تبلیغ و ترویج دین نصرانيت و به بی دینی در میان جوانان و کودکان مسلمان دست میزنند و نو جوانان ما را از صف اسلام خارج میسازند .پس همین امر باعث شده است که دین پاک اسلام مورد تاخت و تاز کفار قرار گیرد . تمامی جامعه اسلامی را چنان در تنگناه فشار اقتصادی قرار داده اند که اکثر مسلمانان مصروف نان وآب شب و رزق و روزی و فامیل خود هستند که آن هم مکمل نمیشود و کسی وقت ندارد که در فکر دین اسلام و آینده دین و آيین خود و در فکر آموزش دینی فرزندان خود باشد. پس در چنین حالت دشمنان اسلام فرصت را از دست نداده و جرأت پیدا کرده اند که در مقابل دین پاک اسلام انگشت انتقاد بالا کرده و حتی دست به توهین کردن سالار دین اسلام پیامبر بزرگ ما حضرت محمد "ص" زنند چنانچه ما تا حال چندین بار شاهد نشر کاریکاتور های توهین آمیز آن حضرت "ص" هستیم . باید یاد اور شویم که ما نباید در مقابل چنین اعمال زشت کفار دست به تظاهرات بی مفهوم بزنیم و بشکناینم و بریزیم و بسوزانیم بلکه از تمام مسلمانان جهان تمنا تاریم که از خواب غفلت بیدار شده و به وظیفه ایمانی و دینی که از جانب پروردیگار ما بما داده شده است درست عمل کنیم و بیشتر از این غرق زرق و برق ظاهری کشور های امریکائی و اروپائی نشویم .بلکه اول از خود و بعدا از فامیل خود آغاز کرده و تا حدی که میتوانیم قوانین پاک اسلام را بالای خود و فرزندان خود عمل کنیم و واجبات دینی که در مقابل فرزندان خود داریم آنرا درست انجام بدهیم، اطفال خود را قران کریم یاد بدهیم، احکام دین اسلام را به آنها بیاموزیم و به آنها تشریع کنیم که حقوق بشر و آزادی این نیست که شراب بخور، زنا بکن، بی احترامی به پدر و مادر و شوهر خانم و دیگران را بکن، و بی حجاب و نیمه برهنه به بازار بگرد، بلکه اسلام یک مکتب کاملا پاک مجزا از تمامی پلیدیهايی است که تو از طریق تلویزیون ها و سریال ها به تماشاه مینیشینی .ما باید همانگونه که برای تهیه نان و لباس برای اطفال خود عرق میریزیم باید برای تربیت دینی آنها کوشش بیشتر و عرق ریزی بیشتر کنیم زیرا طفل برهنه و گرسنه غذا و لباس پیدا میکند ولی اگر طفل ما بی دین بزرگ شد آنگاه همان طفل هم خود را و هم پدر و مادر مسلمان خود را و هم محیط خود را به تباهی میکشاند و در روز آخرت در مقابل خداوند عالمیان روی سیاه میشویم ..پس بیایيد همه با هم در قدم اول جهاد با خود و با فامیل خود کنیم و خود را از دین و قوانین پاک آان آگاه سازیم و بعدا اطفال خود را به دین و اسلام رهنمائی کنیم و در آموختن قرآن به آنها سعی و کوشش کنیم و به آنها بفهمانیم که این است راه فلاح و رستگاری واقعی تا باشد روزی از همین کودکان ما قهرمانان پاک اسلام چون ( حضرت عمر و حضرت علی ) پیدا شوند تا از ذکر نام شان تمام دشمنان اسلام به لرزه افتند .نویسنده : محمد احسان " مهیا

دین و افغانستان



ایا دست بیگانگان همیشه در سرنوشت کشور ما و ملت ما دخیل نبوده ؟


اگر نگاهی دقیقی در مورد زندگی افغانها طی این چند دهه اخیر بی اندازیم به یقین خواهیم دریافت که افغانها طی این چند دهه صرف زنده بوده اند ولی هیچگاه زندگی به اراده و خواست خود شان نکرده اند.
بلکه همیشه دست بیگانگان در سرنوشت کشور ما و ملت ما دخیل بوده و هر انچه که انها خواسته اند بر ما تحمیل کرده اند و دشمنان وطن ما همیشه به یک شیوه خاص و یک طریقه جدید خواسته اند که ما را مصروف خود نگهداشته تا نتوانیم نظری به سوی پیشرفت و ترقی بی اندازیم بلکه گاهی بنام این و گاهی بنام ان گاهی جنگ های داخلی گاهی مناقشات گروهی و بلاخره هر کدام انها به شیوه خاص خود ما را استعمال کرده و از ازادی و از ارامی و از شناخت شخصیت اصلی ماو از مسلمان بون واقعی ما ما را باز داشته اند تا ما وقت انرا نداشته باشیم که اندکی فکر کنیم که ما کی هستیم چی میکنیم و چرا میکنیم و این وطن ما و کشور و دین ما از ما چی انتظار دارد و یا به نام یک مسلمان دین ما و قران ما به ما چی هدایت میدهد و چگونه زندگی خود را مطابق به فرامین قرانی برابر بسازیم بلکه هدف اصلی و اساسی دشمنان ما همیشه در قدم اول این بوده که تا حد امکان و بهر قیمت که میشود اول ما باید از راه دین و از راه اسلام و فرامین اسمانی دور شده و مذهب و دین برای ما یک چیز بسیار عقب مانده و بازیچه اطفال جلوه داده شود که این مهمترین و اساسی ترین هدف انها بوده است و میباشد
کشور رنجدیده ما بعد از سالیان دراز که شاهد هر نوع جنگها کشتار ها اواره گی و شاهد دسیسه های گوناگون دشمنان خود بود بعد از سقوط طالبان و با بکار امدن رزیم تازه تحت نام ازادی و دموکراسی یک امید در دل های همه پیدا شد که شاید حالا بتوانیم یک زندگی درست اسلامی واقعی و واقعا ازاد را بچشیم ولی بعد از سپری شدن چار و پنج سال از این حکومت باز هم هموطنان ما احساس میکنند و به درستی درک کرده اند که اینها همه یک نام است و هدف بر عکس تمام شعار ها میباشد.
بازهم یکی از اعوامل عمده ان دست بیگانگان و دست دشمنان دین و ملت افغانها است اکثر دشمنان افغانها انتظار داشتند که با چنین مشکلات غیر قابل تحمل و با چنین کشتار ها بنام های این و ان و با این چنین نسل جوان ناقص باید کشوری بنام افغانستان و ملتی بنام ملت افغانها وجود نداشته باشد " اما که وجود دارد "
این غیرت پدران شان در وجود اطفال شان است که هنوزهم برادرانه وار با هم زندگی میکنند و این ایمان دینی قوی اجداد شان در وجود فرزندانشان است که با تمام مشکلات علم دین و علم قران را می اموزند و هر فرد مسلمان کشور خود را بنام هموطن و برادر مددگار میشونند.
درست است که همیشه بیگانگان و دشمنان ملت ما در کشور ما جنگ های گوناگون را دامن زده اند و نگذاشته اند که افغانها حتی ساعتی زندگی راحت و اسوده نماینند و نخاسته اند که ما افعانها لذت زندگی کردن واقعی را بچشیم اما بازهم نتوانتسه اند که ما را نابود کنند بلکه ما اگر زندگی درست نکرده ایم ولی زنده بوده ایم و زنده خواهیم بود.
ولی در این اواخر دشمنان دین و کشور ما شیوه های بسیار جدید بسیار خطرناک را بخاطر نیستی و نابودی نسل ما در پیش گرفته اند. اگر متوجه شده باشید بعد از سقوط طالبان و روی کار امدن رزیم جدید بنام ازادی و دموکراسی بسیار بی بند و باری و بی پروای را در میان جوانان ما رایج ساخته و انرا انکشاف میدهند و میخواهند که افغانها اصلیت و افغانیت و مسلمانی خود را فراموش کنند و چون یک گیاه ارزه ئی شوند
بگونه مثال
وزارت مبارزه با مواد مخدر ایجاد شده ولی تولید مواد مخدر قاچاق مواد مخدر و معتادین مواد مخدر در کشور ما بعد از ایجاد این وزارت بزرگ سال به سال بیشتر شده و باز هم بیشتر میشود و جوانان کشور ما را که اینده سازان کشور ما هستند با مواد مخدر الوده ساخته و نابود مسازند، پس بجا خواهد بود که اگر نام این وزارت را بنام (وزارت همکاری با مواد مخدر) یاد کرد.
دیپارتمنت مبارزه با مرض ایدس در افغانستان ایجاد شده که این مرض خطرناک ترین مرض در تمام دنیا است و تا حال اعلاج هم نداردولی روز به روز تعداد افراد معتاد به مرض ایدس در افغانستان بیشتر شده میرود و مرگ و میر افغانها بوسیله این مرض بیشتر میشود شاید شما فکر کنید که این یک مرض است ولی اکثر افغانها به این عقیده هستند که این هم یکی از اسلحه های جدید دشمنان ما است تا ما افغانها را به زانو در اورده و نابود کنند چنانچه به این وسیله انها توانسته اند در اکثر مناطق افریقائی حکومت کنند بنام مبارزه با مرض ایدس. عمدا مرض ایدس را انتشار میدهند تا نسلی باقی نماند که از اینده کشور خود دفاع کند.
ملت بیچاره ما که نان کامل ندارد ولی بیشتر از 14 چینل تلویزیون های خصوصی و رادیو های خصوصی فعال شده اند که از صبح تا شام و حتی 24 ساعت بجز لهو و لهب سخنان انحرافی و تحریک جنسی اموختاندن و نشاندادن روابط نامشروع دیگر هیچ چیز دیگر را نشر نمیکنند اگر کدام برنامه دینی و اموزشی هم است صرف نمونه و سمبولیک میباشد و با نشر سریال های چون (امتحال زندگی. زمانی خشوع هم عروس بود و دولهن) و غیره به ما مسلمانان و افغانها غیور یاد میدهند و به اطفال ما می اموزنانند که داشتن چند شوهر در یک وقت به یک زن کدام حرف بد نیست بلکه ازادی و دموکراسی است و یا داشتن چندین دوست پسر به یک دختر تازه جوان کدام عیب نیست بلکه افتخار هم است و به اطفال ما یاد میدهد که چگونه عشق بازی باید کرد و چگونه یک پسر را و یا یک دختر تازه جوان را انحراف اخلاقی داد و ما پدران و مادران قدرت و توان انرا نداریم که تلویزیون را خاموش کنیم چون حقوق بشر را ایجاد کرده اند تا از حقوق همه دفاع شود.
و یا وزارت امور زنان و انجمن حقوق زنان ایجاد شده تا اگر در زندگی زن و شوهری هر خانواده اگر کدام مشکل ایجاد شود " که حتما ایجاد میشود " انها عمدا از زن طرفداری کرده و حتی جای برای زندگی این گونه زن ها را تهیه کرده اند تا زودتر زن ها را از مردها یشان جدا ساخته و در ان مکان ها به انها محل بود و باش تهیه میکنند تا هرچه زودتر نظام و کانون گرم خانوادگی فروریخته و هزار ها هزار فامیل بی سرپرست و بی اداره بمانند و اطفال معصوم شان اصلیت و افغانیت خود را کنار گذاشته و دست به هرگونه اعمال زشت و نارواه بزنند.
و یا پخش و انتشار فلم های غیر اخلاقی در بازار ها بطور اشکار و بسیار به قیمت نازل چنانچه در بدل 30 افغانی میتوانید یک دی فی دی 24 ساعته فلم سکس را بخرید در حالی که با 30 افغانی نمیتوانید یک خوراک نان خرید.
اینها همه و همه پلان های بسیار دقیق و سنجیده شده دشمنان دین اسلام و دشمنان ملت ما است که میخواهند با این اخرین اسلحه و قوی ترین اسلحه همین ملت غیور افغان را که تاحال صرف زنده بود حالا میخواهند کاملا نیست و نابود کنند که باید اقرار کنیم که بسیار نتیجه هم گرفته اند و اگر به خود نیایم و خود را بیدار نسازیم و از فامیل خود شروع نکنیم بسیار زود خوهد بود که انها پیروز شده و مارا واقعا نابود خواهند کرد.
از تمام افغانها مسلمان تمنا داریم که در قدم اول از دیدن این سریالهای زشت دست کشیده و به گفتار بعضی از افراد... عمل نباید کنیم که میگویند (سرایالها اموزشی است) و یا (هر چیز یک دوره خود را طی میکند) و به اینگونه حرف های بی مفهوم انها گوش نداده و باید هرچه زودتر بنیاد تلویزیون و دیدن سریالها را از خانه خود بر چینیم در غیر ان شاید بالای خودت تاثیر منفی نکند ولی بسیار زود خواهد بود که خواهر کوچک ات و یا دختر کوچک ات به انحراف اخلاقی کشیده خواهد شد.
ای مسلمان این دشمن دینی و ایمانی ات را که بنام تلویزیون به خانه اورده ئی از خانه ات بیرون کن ورنه همین برنامه های تلویزیونی بسیار زود ابرو و عزت و ناموس ترا بنام ازادی و دموکراسی و حقوق بشر از خانه ات بیرون میکنند. اگر باور ندارید سری به محاکم بزنید و ببینید که به چه تعداد اطفال خورد سال (امید وار شده اند) یعنی حامله شده اند از روابط نا مشروع و ببینید که به چه تعداد از جوانان ما از خانه و فامیل خود فرار کرده اند. این همه واقعات زشت را همین سریالهای (طولسی. پرینا. و غیره) به بار اورده است.
در قدم دوم به اموختن هر چه بیشتر قران و قوانین قرانی اقدام کرده و اول خود را از راه اسلام و راه دین اگاه ساخته و بعدا به تمام اعضا فامیل خویش بیان کنید که بهترین زندگی در پرتو قران و در پرتو قوانین پاک قران و فرامین خداوندی است.
در اخیر بازهم از خداوند متعال وحدت اتحاد اتفاق و برادری تمام افغانها را خواسته و از خداوند میخواهم تا تمام ملت افغانستان را با علم و دانش اسلامی و با ایمان قوی تربیه شوند و در تربیه و اموزش دینی اطفال خویش کوشش هرچه بیشتر خویش را مبذول دارند زیرا این اطفال که اکنون قاعیده بغدادی و یا صفحه اول قران کریم را کوشش دارند که بخوانند اگر به انها کمک و تشویق شود هر کدام انها دانشمندان بزرگی دین در اینده خواهند بود.
بقلم
محمد احسان .مهیا



جنگ جهانی اغاز شده است ولی اعلان نشده است !
خود خواهی و جا طلبی در وجوداکثرانسانهاوجود داشته است و هر زمانی که پولی بدست وی رسیده و یا قدرتی در وی پیدا شده فورا دست به انقلاب زده و خواسته است که یکه تاز تمام جهان باشد .چنانچه در طول تاریخ هر کشور نظر به توان خود به توسعه کشور خود پرداخته است که اکثرا به نیستی انجامیده است مانند” جنگ ناپلیون بناپارت” “جنگ آدولف هیتلر “ جنگ چنگیزخان “ و هزار ها مثال دیگر ولی شیوه عمل انها اکثرا مشابه بوده به این گونه که اول کشور خود را از هر نگاه غنی ساخته و بعدا به تربیه قوای نظامی پرداخته و دست به تولید وسایل جنگی بهتر نسبت به دیگران پرداخته و بعد از تکمیل تمام این امورات و مساعد شدن شرایط با سرعت داخل عمل شده و با اعلان عمومی یک کشور را و یا تمام جهان را به جنگ رویا روی دعوت میکردند و انهای که تسلیم میشدن عفوه و نوازش میشدند و انهای که مقاومت میکردند به قتل میرسیدن .

اما شیوه عمل در عصر کنونیبه شکل دیگری و کاملا شیوه جدید میباشد. حال که قرن 21 است و تمام امور پیشرفته تر شده وباز همپیشرفته تر میشود و تمام جهان با تمام بزرگی اش تبدیل به یک شهر کوچک شده است و وسایل جنگی بسیار مدرن و انقدر پیشرفته شده است که حتی از انها نمیتوان به مقابل یک کشور کوچک استفاده کرد بلکه باید بمقابل یک جهان و یا اقلا چندین کشور استفاده شود .

تا زمانی که ابر قدرت بسیار عظیم و بزرگ جهان اتحاد جماهیر شوری در جهان وجود داشت تمام کشور های غربی و امریکایی از این ابر قدرت در حراس بودند و از ترس این قدرت عظیم دست به تشکیل ملل متحد زدند تا هیچ کسی از قوانین ان سر کشی نباید کند و تمام جهان را دعوت به زندگی اسوده برادری و برابری و با حقوق بشر مساوی دعوت میکردند و هر حرکت شوروی را انتقاد کرده و انرا ضد حقوق بشر و ضد قوانین بین المللی خوانده و به تمام جهان به نمایش میگذاشتند که شوروی یک وحشی درنده است و به قوانین بین المللی توجه نمیکنند و باید تحت فشار گرفته شود و بر علاوه ازجنگ لفظی جنگ غیر مستقیم نظامی نیز با شوروی داشتند تحت عنوان اسلام و جهاد و تجاوز شوروی به خاک افغانستان که بلاخره با جانفدای دو ملیون افغان و با ویران شدن تمام کشور افغانستان تمام شد و این دیو وحشی و این یگانه ابر قدرت جهان به زانو در آمد و پارچه پارچه شد و امریکا و اروپا از این خطر نجات یافته و اسوده گشتند ولی ابر قدرت دوم انزمان یعنی امریکا که در مقابل شوروی چون پر کاهی بود پا به عرصه یکه تازی گذاشت وحال که یگانه قدرت در جهان است میخواهد که تمام کشور های جهان را در تصرف خود داشته باشد اما نه به شیوه جنگ رویا روی بلکه با شیوه های مختلف مانند

تقویه نمودن مخالفین یک کشورچه در خارج از ان کشور و چه در داخل ان کشور تحت رهبری مستقیم نماینده های خود که به عنوان هایاین و ان و یا کمک و یا حفظ حقوق بشر به ان کشور ها اعزام میدارد که در نهایت منجر به کشتن یک برادر بوسیله برادر دیگرش میشود و در هر صورت به نفع امریکا است چون این عمل ها باعث ضعیف شدنو از پا درامدن نظام انکشور میشود . ویا با بهانه داشتن اسلحه اتومی که هم خود امریکا و هم تمام جهان میدانند که اصلا چنین چیزی در ان کشور وجود ندارد ولی مانند کشور اعراق که به همین عنوان حمله کرد و حال به ثبوت رسید که هیچ اسلحه اتومی در ان کشور وجود نداشت و اینرا خود امریکا هم میدانست.

ویا به بهانه ضدیت داشتن ان کشور با قوانین حقوق بشر و یا سر کشی ان کشور از قوانین ملل متحد که خود امریکا اصلا به قوانین حقوق بشر و ملل متحد هیچ ارزشی قایل نیست. و یا به بهانه دست داشتن ان کشور با گروه خود ساخته امریکا بنام القاعیده چنانچه ان امریکای که شخصی با قدرت چون صدام حسین رادر کشور بزرگ عراق و با قدرت زیادش پیدا کرده میتواند و از زیر زمین او را بیرون میکشد ولی رهبر القاعیدهبن الادن و ملا عمر را از یک کوه کوچک خشک و خالی در منطقه کنر پیدا کرده نمیتواند و باید هم نتواند چون بن الادن و ملا عمر برای امریکا مانند توته چرس است که در دست پولیس های پاکستانی میبود و خودش در جیب مهاجر افغانی انداخته و بعد از تلاشی دوباره انرا کشیده و با ثبوت شخص را متهم به جرم نموده و از قدرت و صلاحیت که داشت میتوانست سوه استفاده ها ی زیادی نماید بدون اینکه کسی از وی بپرسد که چرا ؟امریکا هم به هر کشور که بخواهد حمله کند این توته چرس خود را در ان کشور انتقال میدهد و بعدا در تمام جهان ان کشور را رسوا ساخته و ان کشور را به خاک و خون میکشاند و هیچ منبع و یا هیچ تلویزیون و هیچ خبر نگاری هم حق ندارد که حقایق را به سمع تمام جهانیان برسانند به جز اینکه در تمام جهان خبر اینست که فلان کشور مسلمان چنین جنایت کرده و یا فلان شخص مسلمان چنین قتل را کرده ویا مسلمانان......................

پس طوری که دیده میشود و طوری که از اخبار جهان شنیده میشود که امکان حمله نظامی امریکا بر ایران صورت خواهد گرفت و شاید بعد از ان به سوریه حمله خواهد کرد و بعدا به سودان و به ترتیب بر هر کشور یک بهانه را گرفته و حمله میکنند پس بجا است که بگویم که جنگ جهانی آغاز شده ولی اعلان نشده است .

مطلب مهم اینست که تا حال هر کشوری که خلاف قوانین بین المللی عمل میکرد و یا حقوق بشر را مراعات نمیکرد همه به ملل متحد رجوع کرده و ملل متحد اقدام به عمل میکرد مانند حمله عراق به کویت که ملل متحد در ظرف بیست و چهار ساعت وارد صحنه شده و قدرت طلب را بر جایش نشاند اما حالا هر کاری که امریکا انجام میدهد هیچ منبع و هیچ کسی نیست که جلو این اعمال او را بگیرد یعنی برای امریکا ملل متحدی وجود ندارد .
بقلم

محمد احسان” مهیا “
http://www.afghanmania.com/de/forums/main/templates/subSilver/images/icon_quote.gif





هم اطاقی ما

با قدی 175 و وزن 55 لاغرتر و ضعیف تر از گاندی معلوم میشد . چهره استخوانی اش جوانتر نشان اش میداد ولی مو های سپید که از لابلای مو های سیاه که به سمت راست خوابانده بود نماینگر از پخته گــــی و ابدیده گی و سن بیشتر اش میکرد . او 28 سال عمر داشت و نظر به گفته اش بیشتر از 12 کشور را دیده بود همیشه زیاد میشنید و کم حرف میزد و نشستن و بر خواستن اش و غذا خوردنش شیوه مخصوص به خودش را داشت . بر عکس جسم ضعیف اش یک روح بزرگ بلند پرواز و شاعرانه داشت ولی کوشش میکرد که تا روح خود را موافق با جسم اش بسازد به همین منظور همیشه خاموش بود . ولی گاه گاه روح اش از نوک قلم اش فریاد میکشید .
تازه در دیار غربت با ما هم اطاقی شده بود و اضافه در موردش معلومات نداشتیم . او عشق بسیار زیادی به زندگی خود و به فامیل کوچک خود داشت و همیشه از یگانه پسر و یگانه دخترش سخن میگفت و اکثر شبها با عکس انها راز و نیاز میکرد . همیشه به ما کمک میکرد و در صحبت هایش عشق به وطن به خاک و به ملت اش فریاد میزد .
وظیفه وی رفتن به محلات پر خطر و محلات صحب العبور که هر لحظه امکان حمله دشمن بود و راه های پر از ماین های گوناگون بود . مجبوریت نا معلومی وی را وادار به این وظیفه خیلی خطر ناک ساخته بود .
در لحظات فراغت اکثرا عکس های فامیل خویش را میدید و به مطالحه کتاب و نوشتن میپرداخت .
یک روز وقتی از خواب برخواستم دیدم که او مانند همیشه قبل از همه به وظیفه رفته است و بستره خواب اش مانند همیشه منظم جمع بود کاغذی در زیر بستره اش توجه ام را جلب کرد برداشتم اش و چنین خواندم .
" گاه گاه انسان بی اراده اقدام به یک عمل میکند و من هم اینبار بدون اراده اقدام به کارو سفر نموده ام نمیدانم چرا و نمیتوانم مانع خود شوم احساس میکنم که شاید یک حادثه بسیار بزرگی در مقابل باشد و با گذشت هر روز میدانم که ان حادثه نزدیک و نزدیکتر میشود ولی هیچ قدرتی در وجود خویش نمیبینم که از این وظیفه دست بکشم .
شاید از اینکه مدت درازی بیکار بودم و بیکاری من در این اواخر باعث تکلیف به همه اعضای فامیل ام شده بود این دلیل نیز یکی از علت های بودنم در وظیفه باشد . و همچنان بخاطر وظیفه پدری باید رنج و زحمت را بجان بخرم ولی فامیل ام از هیچ چیزی کمی احساس نکنند اقلا تشویش اینکه شیر پسر یکدانه ام نزدیک به اختتام است روح من را ازار ندهد . اگر از سر پرستی اطفال ام دور هستم بر عکس اطفال ام خود کفا و مستقل و بدون مشکلات اقتصادی زندگی میکنند این رنج دوری را قبول کردیم تا اطفال ام قدر پدر و همت پدر خود را درک کنند و فامیل ام از دوری من افتخار کنند نه اینکه رنج ببرند زیرا دوری مـــــن بخاطر فامیل ام است و این بمن و به فامیل ام باید افتخار باشد .
اگر کدام حادثه ناگواری بمن رخ دهد یگانه امید من از فامیل ام این است که اطفال ام را با سواد و با سویه عالی تربیه کرده و حس میهن پرستی و خدمت به وطن را در وجود شان بیدار بسازند تا باشد روزی چون گاندی ملت افغانستان را از این بدبختی از این اسارت اقتصادی و از این عقب ماندگی و جیره خوری نجات دهند و با خدمت کردن به میهن و خاک پاک افغانستان روح پدر و اجداد خویش را خشنود و سر بلند بسازنند "
نامه اش تاثیر بسیار زیادی در من کرد و تمام روز در انتظار امدن اش بودم تا با او صحبت بیشتر نمایم ولی افسوس در ختم کار همه بر گشتن ولی او دیگر بر نگشت . روح اش ار قفس کوچک جسم اش ازاد شده بود و به اسمان های بیکران به سوی خداوند به پرواز در امده بود .
بقم
محمد احسان " مهیا "

هشت مارچ را چرا روز زن میگویند ؟

از سالیان درازی به اینصو در اکثر یت دوران ها و حکومت های قبلی و حکومت اسلامی فعلی هر سال تاریخ هشت مارچ را بنام روز جهانی زن نامیده و از ان روز به نام یک روز مقدس و تاریخی تجلیل بعمل میاید و گویا که هشت مارچ هر قدر پر مصرف تر و مجلل تر تجلیل شود گویا همانقدر حقوق زن بجا شده است و مردها خواسته و ناخواسته باید به زن ها چه مارد است چه همسر است و یا اقارب و نزدیکان باید ان روز را تبریک گفته و حتی تحفه ها نیز باید بدهند ولی اگر از اکثر زنها پرسیده شود که
خواهر مسلمانم این روز را چرا تجلیل میکنید و چرا بنام روز زن این روز را انتخاب کرده اید ؟ در جواب میگویند نمیدانم.
واقعا جای تعصف است .
نظر به گفته های بعضی ها که انهم موثق و ثابت شده نیست میگویند که تقریبا پیش از صد سال قبل در امریکا یک تعداد زنها بخاطر بعضی از حقوق شخصی شان بر ضد دولت وقت قیام کردند ولی توسط حکومت همان وقت سرکوب شد و حکومت بعدی بخاطر بدنام کردن حکومت قبلی و نیک نام جلوه دادن خوددر نظر مردم همان منطقه از روی سیاست همان تاریخ هشت مارچ را که ان زن ها در ان روز سرکوب شده بودندهر سال تجلیل کرده و اهسته اهسته تجلیل کردن از روز هشت مارچ شکل عمومی به خود گرفت و ما مردم افغانستان بدون کدام اگاهی به تقلید از ان هشت مارچ را تجلیل میکنیم .
در حالی که ما افغانها ی مسلمان به هزار ها هزار زن مسلمان خود را در راه اسلام از دست دادیم و نه یک بار بلکه بارها مرد ها و زنها و حتی اطفال مسلمان و هموطن ما بخاطر حفظ حقوق نسل خویش و حقوق کشور و ملت و دین خویش سرکوب شده و به خاک و خون کشانیده شد است ولی تو ای خواهر مسلمان و افغان چرا یکی از ان روز ها را بنام روز زن تجلیل نمیکنید ؟ چرا روزی را که ملالی قهرمان در میدان نبرد در میوند جان داد چرا انروز را بنام روز زن تجلیل نمیکنید و چرا ملالی قهرمان را الگو به خود قرار نمیدهید اگر افغان و اگر ملت دوست هستید .
و اگر از اسلام بگویم و بر گردیم به 1400 سال قبل در ان زمان فامیلها تولد شدن دختر را در خانه شان شرم و ننگ میپنداشتن و دختر خود را با دست خود زنده بگور میکردند تا از بدنامی و سر خمی و شرمساری زمانه رهائی یابند در ان زمان زن انقدر پست و مرتبه پاین داشت که حتی پدر ان دختر از شرم روی خودرا از دیگران پنهان میکرد. ولی زمانی که حضرت محمد (ص) به پیامبری مبعوث شد و خداوند این ایت رادر سپاره 15 رکوع 3 سوره بنی اسرائیل نازل کرد که ترجمه ان چنین است ( و مکشید اولاد خود را از ترس تنگ دستی ما روزی میدهیم ایشان را و شما را هر اینه کشتن ایشان هست گناه عظیم ) بعد از ان حقوق واقعی و عذت وحرمت و کرامت و مقام اصلی زن به او داده شد چرا ای خواهر مسلمان من انروزی که این ایت خداوندی به خاطر حفظ مقام و حرمت تو ای خواهر مسلمان نازل شد چرا انروز را بنام روز زن تجلیل نمیکنید ؟ در حقیقت انروز روز زن باید باشد که تو را از زنده بگور شدن نجات داد و مقام برابری با یک مرد را داد ان روز روز جهانی زن باید باشد و زن های قهرمان دین اسلام چون بی بی خدیجه بی بی عایشه و ................ انها باید یک الگو به شما زنهای مسلمان باشد نه یک زن بدکاره کافر امریکائی و نه یک تاریخی عیسویت .
تاکی و تا چه وقت باید از عادات و رسوم غیر اسلامی دیگران تقلید کنیم در حالی که ما هر چیز داریم دین کامل داریم رسم و عنعنات اسلامی کامل داریم و خداوند هیچ کمبودی در این دین نگذاشته که ما کمبودی احساس کنیم و ناچار به رسم و عنعنات و مذاهب و ادیان دیگر رجوع کنیم و گاهی هشت مارچ را جشن بگیریم و گاهی سال نو عیسوی را جشن بگیریم . ولی این کمبود و نادانی از خود ما است که در عوض راه اسلام را پیش گیریم بر عکس چشم و گوش ما بطرف کشورهای اروپائی و امریکائی است تا ببینیم که انها بما چی یاد میدهند تا ما همان را عمل کنیم و مهم نیست که با دین ما و با ایمان ما در تضاد باشد یا نه .
ای خواهر مسلمان ام تجلیل از هشت مارچ و بر گذاری محافل در ان روز هیچ سودی به مقام تو و عذت و حرمت تو ندارد بلکه اگر خواهان حقوق خود و عذت خویش وحرمت خویش در جامعه باشید صرف از طریق ستر و حجاب اسلامی امکان پذیر است و بس نه اینکه تا توانی سر برهنه و نیمه برهنه به بازار گردیش کنید و بگوید که این است حقوق یک زن نه اینکه چسپ ترین و کوتاه ترین لباس را بتن کرده و در میان جوانان بگردی و بگوی که حقوق زن داده شد بلکه این حقوق زن نیست بلکه این شیوه و طریقه خاص کفار است تا به اینطریق بتوانند زنان با حجاب و با ستر مسلمان را از دایره اسلام خارج کرده و چون بازیچه در دست گرفته و از انها لذت ببرند و دروازه های فحشاه را برایشان باز کنند ولی نه بنام یک زن بدکاره بلکه بنام یک زن ازاد و یک زن دموکراسی و یک زن کامل چنانچه ملت ما شاهید چنین چالیش ها و انجام های حقوق زن بوده و هستند .
پس ای خواهر مسلمان بیاید بیشتر از این فریب بیگانه گان را نخورده و نگذازیم که انها به بهانه حقوق زن ازادی زن و دموکراسی زن در میان فامیل ها و خانواده ها درز ها ایجاد کنند و دختران ساده و پاک مارا به این نام ها به فحشاه بکشانند .

بقلم
محمد احسان " مهیا "

هشت ثور یکی از پر افتخار ترین روز های ملی ما است .

هشت ثور یکی از روزهای پر افتخار ملت ازاد پرور ما است و روزی است که مردم سلحشور میهن ما پس از سالها جنگ و مقاومت بلاخره با شکست دادن دشمنان شکست ناپذیر خود به یک پیروزی بزرگی نائیل شدند و تاریخ هشت ثور را تاریخ پیروزی خون بر شمشیر باید نامید زیرا مجاهدین واقعی کشور ما با دست خالی و بدون کدام وسیله جنگی به مقابل دشمن بسیار قوی یک ابر قدرت بی همتا که با مجهز ترین و پیشرفته ترین وسایل جنگی مجهز بودند جنگیدند و با فدا کردن پدر مادر خواهر برادر پسر و دختر های خود در راه ازادی میهن و کشور عزیز خود بلاخره همان دیو غول پیکر اتحاد جماهیر شوروی را چنان شکست دادند که تمام جهانیان انگشت حسرت را به دندان گزیدن .
هشت ثور 1371 نه تنها روز ازادی کشور عزیز ما از تجاوز دشمن بود بلکه روز ازادی تمام کشور های اروپائی و امریکائی بود زیرا هرکدام این کشور ها از ان ابر قدرت جهانی انزمان در هراس بودند و لحظه ئی ارام نبودند و با وجودداشتن امکانات نظامی و اقتصادی و دیگر امکانات باز هم به مقابل ابر قدرت شوروی چون پر کاهی بودند و یگانه امید شان صرف و صرف همان مجاهدین واقعی افغانستان بود که با وجود نداشتن وسایل جنگی و دیگر امکانات ولی با ایمان قوی و با عظم راسخ و با توکل به خداوند متعال جان های شیرین خود را فدا کردند ولی نگذاشتند تا دشمن از خاک شان گزشته و به دیگر کشور ها دست درازی کند .
سر زمین افغانستان طی 14 سال بیش از یکنیم میلیون اولاد خود را از دست داد و اکثر شهر های وی به ویرانه مبدل گردید اکثر مردم در جنگ تولد شدند و بدون تعلیم و تربیه در جنگ بزرگ شدند که این بزرگترین ضربه دوران جنگ به ملت ما میباشد یکی از عوامل ادامه جنگ داخلی بعد از سال 1371 در افغانستان بیشتر بودن اشخاص بیسواد و جنگنده نسبت به اشخاص با سواد و عالم است . و اعمال بعد از سال 1371 ما باعث شد که افتخارات 14 ساله ما زیر سوال رود .
ولی تاریخ همیشه حق گو بوده و هیچگاه ئی نمیتواند که افتخارات و جانفدای های 14 ساله مجاهدین واقعی سر زمین ما را نادیده گرفته و به گوشه فراموشی بگزارد . هشت ثور همیشه در هر سال با برپا کردن مراسم خاص و با ادای احترام به مجاهدین که در این راه جان خود را فدا کرده اند تجلیل میشود . پس ما هم در این روز جشن گرفته و به روح ان مجاهدین که با هزار ها هزار ارمان ها و ارزو ها بخاطر ازادی کشور عزیز ما جان های شیرین خود را فدا کردند درود بفرستیم .

بقلم
محمد احسان " مهیا "
وقتی که بچه ات مقابل چشمانت گریه میکند تو باید او را خاموش بسازی نه اینکه با او هم صدا شوی .

میلاد نبی (ص)

بستایم اولین مربی و استاد عالم بشریت حضرت محمد ص را که هاوی وناجی عالم از ذلت و بدبختی گردیده و جهان اسلام را تحت قانون و فرامین قرانی بنیاد گذاشت و برنامه کاملا اصولی و انسانی را در چارچوب دستورات الهی تنظیم و پیروان سنت خویش را رهنما و رهبر گردید .
این بزرگ مرد عالم اسلام حضرت محمد ص با ظهورش در عالم دنیا دگرگونیهایی را به وجود. اری بیشتر از 1400 سال قبل در سرتا سر جهان تمام مردم با بسیار مشکلات و به شکل غیر انسانی زندگی میکردند و ظلم و ستم به اوج خود رسیده بود و مردم د ریک تنگناه نیستی قرار گرفته بودند در چنین وقتی خداوند متعال در سرزمین عرب که مرکز فساد بود پیامبری را فرستاد تا ناجی مردم سرتاسر جهان باشد و به وسیله او احکام خود را به تمام مردم ابلاغ کرد تا مردم به سوی فلاح و رستگاری متوجه شده و بیشتر از این به خویش ظلم را روا ندارند .
با حضور ان پیامبر به این جهان تمام اتشکده بت پرستان و اتش پرستان خاموش گردید و فرشته گان از اسمان پایین امده و او را شست و شو دادند و تمام جهان از نور وی منور گردید
ان پیامبر خداوند حضرت محمد " ص" بود و وظیفه داشت تا گفتار و احکام خداوندی را بدون کمی و کاستی به بنده گان وی برساند و چنین کرد . وی از اولین روز های تولد اش تا اخرین روز های وفات اش با تمام سعی وکوشش به دعوت نمودن مردم به دین اسلام و به یکتا پرستی پرداخت و توانست ان دنیای ظلم و استبداد را به یک دنیا برادری برابری اوخوت صمیمت پاکی و عدالت مبدل کند . با وجود دشمنان بیشمار قدرت مند و توانگر و با زحمات گوناگون بلاخره با کمک و یاری خداوند متعال پیروز گردید ودر مدت 13 سال قران را که کتابی است از گفتار خداوند و قانونی است از طرف خداوند که بدون شک کمک کننده عدالت کننده و نجات دهنده تمام مردم این جهان میباشد به مردم اهدا نمود و دین اسلام را برای مسلمانان برگزید و
در اخرین خطبه خویش به تمام مسلمانان جهان چنین ارشاد فرمودند . ( امروز وظیفه من به پایان رسیده و دین اسلام را برای شما برگزیدم و تا زمانی که شما به قران و سنت من چنگ بزنید هرگز گمراه نمیشوید.... )
و چندی بعد از این خطبه خویش در سن 63 سالگی دنیا فانی را لبیک گفته و به دنیا ابدی گرائید . از ان روز تا حال دین اسلام رونق و جلوه خاصی داشته و دارد و روز به روز گسترده تر و عالمگیر تر میشود .
پس بر ماست تا همانگونه که حضرت محمد ( ص) با سعی و کوشش بی پایان خویش این دین پاک را به امت خود واگذار کرد و به ترتیب از اجداد ما به ما واگذار شده است لازم است تا ما هم در این دین کوشش بیشتر نمایم قران کریم را دقیقتر بخوانیم و در مورد دین مطالعه بیشتر نمایم تجسس نمایم و مفهوم بسیار عظیم قران را به مردم عامتر و ساده تر بسازیم تا هم وظیفه ایمانی و وجدانی خویش را به مقابل نسل اینده خویش ادا کرده و هم مردم هرچه بهتر و اسوده تر بتوانند از احکام و فرامین قران مجید و سنت حضرت محمد (ص) در هر بخش از امورات زندگی خویش استفاده مثمر نمایند . که با این کار خویش هم رضای خداوند را و هم خشنودی روح پاک حضرت محمد (ص) را حاصل خواهیم کرد
بقلم
محمد احسان " مهیا "

اسپوزمی

از لابلای سوراخ های کوچک روی بند چادری چهره سپید اش و چشمان سیاه و بزرگ بزرگ اش را بمشکل میشد دید . باوجود دومتر فاصله میان ما حرارت و گرمی وجودش را باتمام تار و پود وجودم احساس میکردم وفکر میکردم که در یک اتش سوزان سوخته و اب میشوم پیشانیم و دستانم غرق در عرق بودند و احساس تشنگی شدید میکردم نمیتوانستم حرف بزنم صدا از گلویم بیرون نمیشد .
بار اول دیروز در همین ساعت با همین زن چادری پوش پهلویش دیده بودمش لرزه ئی در قلب ام احساس کرده بودم ولی امروز ان لرزه به یک طوفان شدید مبدل شده و تمام دار و ندار و قدرت باطنی منرا به تاراج برده بود .
با وجود که بیشتر از هفت سال میشد که در مندوی دست فروشی میکردم و با هر گونه دختر خوب خراب زیبا و بدرنگ جذاب و خشک قد بلند و قد متوسط سپید و سیاه و همه همه رادیده بودم ولی این یکی چیزی دیگری بود نمیدانم چی جادوی داشت که منرا چنین افسون و دیوانه خود کرده بود .
چنان با ستر و پوشیده بود که صرف دو انگشت سفید دست چپ اش که روی بند چادری را محکم گرفته بود دیگر هیچ جایش دیده نمیشد . قد بلند اندام متوسط و رفتار موزون داشت . دیروز یک تعداد وسایل ارایش از من خواسته بودند که من به امروز انها را وعده داده بودم که برایشان تهیه میکنم . همه را تهیه کرده بودم ولی لبسیرین سرخ روشن را نیافته بودم .زن چادری پوش که همرایش امده بود و از صدایش معلوم میشد که در حدود 35. 37 ساله باشد بعد از سلام و احوال پرسی گفت : چیز های را که دیروز گفته بودم اوردی ؟
: بخدا بسیار به مشکل پیدا کردم مگر لبسیرین را فردا میاورم .
اوه نی اگر فردا قندهار برویم چطور میشود ؟
قندهار چی میکنید ؟
عروسی برادر زاده ام است اگر شوهرم از نوکری خود امروز رخصتی بگیره فردا حرکت میکنیم .
: بیا خدا کند که فردا حرکت نشود . از فرصت استفاده کرده اشاره به او کردم و پرسید م این خواهر ات است ؟
نی دخترم است .
دخترات ؟
بلی دختر اندرم است 13 ساله بود که مادرش مرده .
خو پس مادرش مرده نامش چیست ؟
اسپوزمی .
واه چی نامی مقبولی اسپوزمی جان .
او که حالا میدانستم نام اش اسپوزمی است از اینکه در موردش صحبت میکنیم از شرم خود را آهسته در عقب مادرش پنهان کرد .
بعد از حساب و گرفتن پول انها لوازم را گرفته و رفتند و وعده به فردا دادند که شاید بیایند
بارفتن انها تمام روز را در فکر و خیال بودم هر لحظه چون قرن طولانی شده بود دلم میخواست هر چه روزتر افتاب غروب کند و شب شود و اسپوزمی عشق من در اسمان بیکران نورافشانی کند و ستاره گان سر تعظیم در پای او بگذارند
جواد پسر خاله ام که در مندوی دوکاندار سابقه دار بود با دیدن حالت من چندین بار از من پرسید .
او فرید چرا گنگس هستی ؟ مریض خو نیستی؟ چرا رنگیت پریده ؟ من صرف با یک گفتن هیچ گپی نیست از نظرش فرار کرده بودم .
فرداان روز برعلاوه یک دانه لبسیرین سرخ روشن یک رنگ ناخون و یک لبسیرین اضافه برایشان گرفته بودم و تمام حواسم بطرف جهت که انها رفته بودند بود که چی وقت میایند چند دقیقه از ساعت ده گذشته بود که انها با همان چادری های نقره ئی رنگ شان امدند و بعداز سلام و احوالپرسی لبسیرین را گرفتند و میخواستند که بروند که من گفتم : این لبسیرین و رنگ ناخون از طرف من طور تحفه به اسپوزمی جان .
دخترک از گرفتن ان سرباز زد ولی مادرش با قهر گفت : بگیر ادم میگه تشکر .
من که تا حال یک حرف از او نشنیده بودم دیدم که با دستان سپید اش با وجود که لرزه خفیفی داشت تحفه ام را گرفت و گفت تشکر . اه خدا یا چی صدای دلنشین داشت در اهنگ صدایش هزار ها هزار گفتنی ها فریاد میزد چنان غرق رویا شده بودم که نمیدانم چی جواب دادم و چی گفتم انها رفتند ولی روح منرا نیز با خود بردنند .
دو هفته گذشت ولی انها را دیگر ندیدم یک روز که سرگرم معامله بودم صدای اشنای بمن سلام داد با شنیدن این صدا دلم فرو ریخت با عجله به جهت که صدا امده بود روی گرداندم دیدم که خودش بود با همان چادری اینک قدری نزدیکتر بمن بودو چشمان افسون اش را سرخی لب هایش را بخوبی میتوانستم ببینم عطر دلنیشن بدنش منرا مدهوش ساخته بود .
گفتم : سلام اسپوزمی جان چطور هستی ؟ مادرت نیامده ؟
اسپوزمی با صدای بسیار نازک و دلنشین با لهجه شکسته و خیلی زیبا گفت : مادرم کار داشت منرا گفت که از راه مکتب نزد شما امده و کریم روی بگیرم .
صنف چند هستی ؟ در کدام مکتب هستی؟
صنف یازده در هیمن مکتب عایشه درانی .
از اینکه تنها امده بود بسیار خوش شدم و او را دعوت به چند لحظه انتظار بودن کردم و خودم را مصروف پالیدن کریم مورد نظرش ساختم با وجود که میدانستم که در کجا است ولی از همین فرصت استفاده کرده و از او بعضی سوالهای کردم .
از لابلای صحبت هایش معلوم شد که از مادراندرش دل خوش ندارد و همیشه مورد لت و کوب وی قرار میگیرد .
من هم در پهلوی دلسوزی به او عشق و علاقه خود را به او اظهار کردم و او صرف سکوت اختیار کرد و با گرفتن کریم روی خدا حافظی کرد و رفت . بعد از انروز چندین بار دیگر اوبخاطر خرید لوازم ارایش نزد من امد ولی هیچ گاه بمقابل اظهار عشق من جواب نمیداد ازاین موضوع چند ماه گذشت و چون به عشق من جواب نداد بر اثر پافشاری قامیل ام با دختر خاله ام نامزد شده بودم که یکروز او باز هم امد و در گوشه ئی ایستاد من بعد از انجام چند معامله خود را بیکار ساخته و نزد او رفتم بفکر اینکه شاید بازهم لوازم ارایش کار دارد بعد از احوالپرسی دیدم که صدایش گریه الود است و به مشکل حرف میزند . از او جویای احوال شدم گفت :
میخواهم در یک جای گوشه با شما صحبت نمایم .
او را بطرف دوکان پسر خاله ام بردم و در یک گوشه ئی خلوت دوکان چوکی را برایش گذاشتم و گفتم : خوب حالا قصه کن .
چادری را بالا کرد ومن حسن و زیبائی که در وجود اودیدم در عمرم ندیده بودم خداوند اورا با چنان دقت و علاقه خاص رسامی وخلق نموده بود که عقل وهوش هر مرد را میرد و دیوانه روی اش میشد . او گفت که : امروز من از خانه فرار کردیم و دیگر هرگز به ان خانه پا نمیگزارم . زیرا مادرم بمن تحمت دزدی بسته و بعد از لت و کوب زیاد شب به پدرم یاد اور شد و پدرم نیز تا حد مرگ منرا با چوب و سیم برق لت و کوب کرده است .
چند قسمت از بدن اش را بمن نشان داد که به اثر لت و کوب سیاه و کبود شده بود
وی گفت : تو که همیشه مگفتی که منرا دوست داری و میخواهی با من ازدواج کنی من هم نزد تو امده ام تا با حظور ملا امام و جامی از اب من را نکاح کرده و هرجای که میخواهی با تو میروم .
من چنان از خود بیخود شده بودم که همه چیز را فراموش کرده و تصمیم گرفتم که هم اکنون او را گرفته به دور ترین نقطه دنیا که هیچ کسی نباشد و بدون ترس و هراس با وی زندگی خوشی را اغاز نمایم و تا اخر عمر با جانفدای خویش در پای عشق او در کنار او زندگی کنم دست اش را گرفتم و گفتم هر جای که بروم با من میائی گفت بلی من دیگر به خانه نمیروم به هیچ صورت حتی اگر بمیرم .
یکبار به یاد نامزدم افتادم که بسر او چی خواهد گذشت ابرو و عذت فامیل ام و فامیل نامزدم که دختر خاله ام بود همه به خاک یکسان میشد . در گوشه ئی نشستم و با خود فکر کردم که چی کنم از یک طرف ابرو و عذت فامیل و سرنوشت نامزدم از سوی دیگر عشق من و این دختر زیبا . چی کنم کدام یکی را انتخاب کنم خیلی فکر کردم . تکیه کلام پدرم بیادم امد که همیشه میگفت :
ابی که ابرو ریزد بر گلو مریز
زه دیده خون بریز ولی ابرو مریز
با خود تصمیم گرفتم که این دختر را باید جواب منفی بدهم زیرا حالا راه زندگی من تغیر کرده و نمیتوانم با دیگری همراه شوم به او گفتم که من حالا نمیتوانم با تو بیایم تو به خانه برو بعد از اینکه یک خانه و جای برای زندگی پیدا کردم میتوانیم فرار کنیم اما حالا من هیچ کاری کرده نمیتوانم .
اسپوزمی زار زار گریه کرد و به پاهایم افتاد که منرا با خود ببر و منرا نجات بده دیگر به خانه خود رفته نمیتوانم اما من هیچ کمک کرده نتوانستم بلاخره او با چشمان پر اشک از دوکان بیرون شده به جهت خلاف راه که به طرف منزل شان بود روان شد و در میان انبوه از مردم سرگردان ناپدید شد .
بقلم
محمد احسان " مهیا "

ملت را نجات ده


به زور رستم جاهل چی نـــــــــــــــازی
چـــوگـــانـــدی باش ملت را نجــــات ده

به زور روس خون آشام چی نـــــــــازی
چو آلمان باش برلین را نجـــــــــــات ده

به زرق و برق ظاهرت چی نـــــــــــازی
چو گاندی لنگ ببند ملت را نجــــــات ده

به بنس بیگانه گشتن افتخـــــــار نیست
چو غازی پیاده رو ملت را نجـــــــات ده

ای شاه شجاع در قصر بودن زندگی نیست
شـیـر پـنـجـشیر باش ملت را نجــــــــــات ده

به ( احسان ) گفتن و احسان نکردن چی فایده
دروغ گفتن کنار بگذار ملت را نجــــــــــات ده

ای ( مهیا ) کار ملت دست یک ملیت نیســــت
دست به دست هم بده ملت را نجـــــــــات ده


ملت تشنه عمل است نه تشنه گفتار :

چنانچه همه ما شاهد هستیم که طی چندین دهه هرحکومت و هر دولت به هر وسیله ئی که به قدرت رسیده است شعارش خیانت نبوده چور وچپاول ، رشوه و فساد ، خود فروشی و ملت فروشی نبوده بلکه همه گفته اند که انصاف و عدالت ، امن و آرامش ، کار و معاش سر پناه و خدمت و ............
هر کس بخاطر بقدرت رسیدن و حکومت کردن و فرمان روائی بالای این ملت از بهترین گفتار ها بهترین حرف ها که حتی در ضمیر شان وجود نداشته و همچنان با خواندن یک سوره ئی از قران پاک تا همان جای که یاد داشته اند و با گفتن ( و اما بعد) گلیم خود را از آب کشیده و خود را مومن و مسلمان واقعی هم نشان داده اند و اکثرا به این وسیله به قدرت رسیده اند .
و مردم پاک طینت این سرزمین به گفتار ایشان باور کرده و گردن اطاعت نهاده اند ولی افسوس و صد افسوس که از ظاهر تا باطن انها تفاوت زیادی وجود داشت و همه انها یک شعار باطنی داشتند که ( وسیله فدای هدف ) و همین ملت را که وسیله بقدرت رسیدن ایشان بود فدای هدف یعنی دوام قدرت چند روزه خود نمودندچنانچه ما زمانی شاهید به زنجیر کشیدن تا زنده بگور کردن دسته جمعی همین ملت بوسیله خاد بودیم و زمانی شاهید تفرقه اندازی ها که منجر به جنگهای قومی گروهی و نژادی در هر کوچه و پس کوچه این سرزمین شد و شاهید وحشتناکترین جنایات از بریدن گوش و بینی این ملت و( سگ زرداد) تا رقص مرده این ملت بودیم و زمانی هم شاهید ننگینترین دوران ملت افغانستان دوران طالبان پاکستانی بودیم که قلم ام تاب نوشتن انرا ندارد و ایکاش مرده بودم تا نمیدیدم .
و حال که این همه مشکلات گذشته است و نه یک تجربه بلکه هزار ها هزار تجربه به این ملت افزوده شده است یگانه ارزوی این ملت از اولین رئیس جمهور منتخب مردم رنجدیده ئی افغانستان این است که به گفتار خود قاطع باشند و چیزی که گفته است عمل نماید و از قدرت مندان بدنام گذشته درس عبرت گرفته و وسیله فدای هدف را شعار خود نسازد و این ملت را از دست جنایت کاران و خود فروشان نجات بدهد .
بقلم
محمد احسان ( مهیا )
تقدیر

انسان ثروت مند اکثرا به تقدیر و قضا اعتماد ندارند و فکر میکنند که همه از عقل و کوشش خودشان است
ولی فقرا و تنگدستان اکثرا به تقدیر و قضا اعتماد دارند زیرا اگر خدا خواسته باشد و تقدیر چنان باشد یک فرد فقیر با تمام بی عقلی و نادانی اش یکباره ملیونر و عاقل و ثروت مند میشود و همینطور اگر خداوند خواسته باشد و تقدیر چنان باشد مرد ثروت مند با تمام عقل و دانش اش تمام ثروت خود را یکباره از دست بدهد

بقلم
محمد احسان "مهیا "



معلم

معلم یکی از مقدس ترین و پاکیزه ترین اشخاص جامعه میباشد و تمام پیشرفت های علمی و اجتماعی که در جامعه دیده میشود مرکز و مبدا ان از کوشش و زحمات بی پایان معلم سرچشمه گرفته است . همین معلم وظیفه شناس و پاک طینت است که اکنون ما دارای ادارات . وزارت خانه ها . وزرا و حتی ریس جمهور هستیم زیرا تمام اشخاص محترم و سرشناس کنونی ما زمانی بیسواد و ارزه بودند که با رفتن به مکتب و شگرد شدن نزد معلم و با کوشش و رنج های گوناگون که معلم بخاطر اموختاندن علم و دانش به انها مواجه شده بلاخره هر گیاه ارزه ئی را از برکت علم و دانش به درخت تنومند و ثمر بخش تبدیل کرده و تقدیم جامعه نموده اند . احترام معلم کمتر از احترام مادر و پدر نیست زیرا مادر و پدر با تشکیل خانواده تعداد نفوس جامعه را زیاد میکنند ولی معلم هر طفل این جامعه را با خون دل و عرق جبین تربیه سالم داده و با اموختاندن علم و هنر انها رابه راه راست و راه پیشرفت و ترقی سوق داده و اینده بهتری را به جامعه تظمین میکنند .
پس بیاید همه ما با کوشش و پشت کار بیشتر به اموختن علم از نزد معلم خویش پرداخته و با نشان دادن لیاقت و فهمیدگی خود هم محبوبترین شاگرد صنف و مکتب خویش شویم و هم باعث سربلندی و افتخار معلم خود باشیم .
بقلم
محمد احسان " مهیا "

مطبوعات چرا آزاد است

چنانچه هر انسان دارای یک مفکوره خاص و ویژه شخصی میباشد و باید به ان توجه و احترام داشت و در یک جامعه ملیون ها انسان زندگی میکند با ملیونها مفکوره و اندیشه های مشابه و مختلف .
از دیر زمانی در کشور ما اکثر قدرت مردانی که به حاکمیت رسیده اند مخالفین سیاسی و اندیشه ئی نیز داشته اند و دولت مردان بخاطر جلب مردم به طرف خویش و دور نگهداشتن انها از اندیشه های مخالفین و دور نگهداشتن انها از روشنفکر شدن و جهانی بینی انها اقدام به هر گونه عمل میکردند . و یگانه منبع روشنفکری و اگاه سازی مردم را که مطبوعات بود صرف به خود اختصاص داده و صرف به تعریف و تمجید خویش میپرداختند و حتی از استعمال جمله ها و کلیمه ها غافل نمیشدند تا مبادا بیان گو نواقص شان باشد .
در چنین حالت مخالفین سیاسی که در میان جامعه بودند و با جامعه زندگی میکردند آهسته آهسته و محتاطانه دیگر ناراضان و مخالفین سیاسی را دور خود جمع میکردند . و اکثرا جوانان با علم و دانش و با فرهنگ را جذب میکردند تا بهتر و خوبتر پیشرفت نمایند وبا تحلیل ها ی علمی و صحبت های دانشمندانه و مرام نامه های خویش مردم را بر ضد حاکم میشورانیدند تا انها به اهداف شخصی و سیاسی خود نائل آیند . در چنین وضع بخاطر بیان مفکوره های خویش به تمام مردم جامعه دست به نشر یک روزنامه یا هفته نامه پنهانی میزدند و چون اجازه قانونی نداشت و مطالب ان بر ضد حاکم وقت بود بنا بنام شب نامه یاد میشد که این کار شان با وجود که خطرناکترین کارشان بود ولی اساس ترین و مهمترین کارشان نیز بود چون به اینطریق میتوانستند مردم بیشتری را به دور خویش جمع کنند . بعد از تمام مشکلات و با تکمیل شدن یک روزنامه وظیفه بسیار مهم و حیاتی و پر خطر یعنی (انداختن زنگ بر گردن گربه ) آغاز میشد که هیچ آدم هوشیار و فهمیده انرا بدوش نمیگرفت یعنی پخش و توضیع نشریه چاپ شده به تمام مردم جامعه که هر لحظه امکان دستگیری و اعدام وی بود . بخاطر انجام دادن این کار انها اکثرا یکی از دوکانداران مرکز شهر را چون مندوی کابل که مرکز تجمع تمام مردم از هر طبقه و از هر گروه بود انتخاب میکردند و دوکاندار جوان و بیسوادی را تحت تربیه و پرورش قرار میداند و بعد از انکه تمام مفکوره و اندیشه انرا موافق با راه خویش یافته و ان ساده لوح را از جان و دل فدائی مفکوره خویش میافتند انگاه دوکان وی تبدیل به مرکز مطبوعات و اطلاعات انها میشد و چون روزانه هزار ها هزار مردم اقوام مختلف همین جامعه بخاطر ضروریات خویش به اینجا میامدند و به این طریق میتوانستند که نشریه خویش را به دست بعضی از مردم برسانند و اگر کدام حادثه ناگوار هم رخ میداد دوکاندار ساده و بیسواد اولین قربانی ان بود و هر صبح با باز بودن دوکان ان ساده لوح به این معنی بود که امنیت بر قرار است و هیچ حادثه نشده است و با بسته بودن دوکان وی به این معنی بود که دوکاندار بیچاره دستگیر شده و اعدام شده است و وضع خوب نیست .
حال که حکومت مردمی به قدرت رسیده است و مطبوعات را ازاد گذاشته است بخاطر این که دولت یک دولت مردمی است پس مردم هرچه که میخواهند و هرچه که ارزو دارند و هر مشکلات که دارند ازادانه و بدون کدام هراس در مطبوعات نشر کنند تا هم دیگر مردم اگاه شوند و هم به گوش مقامات رسیده و با خواندن ان به خواست های مردم و ارمان ها ی شان اقدامات ارزنده نمایند و همچنان با نشر شدن هر نوع مطالب که بیانگر مفکوره یک قشر همین جامعه میباشد تمام مردم به دولت و حکومت خویش نزدیکتر میشوند و هر شخص احساس میکند که دولت ما هستیم و احساس مسولیت بیشتر بمقابل تمام امور زندگی شخصی و محیطی میکنند . و بر خلاف مطلب بالا که که بخاطر یک نشریه انقدر زحمات بود و به قیمت جان مردم تمام میشد حالا خوشبختانه به مقابل پول نا چیز و حتی رایگان هر نوع نشریه روزنامه . هفته نامه . و مجله را در تمام نقاط شهر میتوان بدست اورد
پس بر ماست تا از این امکانات با ارزش و با اهمیت استفاده مفید نمایم و با خواندن هر نوع نشریه بر فهم و دانش خویش افزوده و مسولیت های خویش را درک کرده و یک فرد مفید . خدمتگار . و با ادب در جامعه خویش باشیم

بقلم
احسان " مهیا "
www.moahaia.blogfa.com
www.mohaya.blogspot.com
www.mohaia.blogfa.com
www.helptoafg.blogfa.com

کورس های آموزشی و جامعه ما !

کورس ها و مراکز آموزشی طوری که از نام شان پیداست جای تعلیم و تربیه و اموزش علم و دانش به کودکان و نسل جوان این ملت است . پیدایش این مراکز یک پدیده جدید نیست بلکه در رژیم های قبلی نیز وجود داشتند ولی نه بشکل فعلی و نه به تعداد فعلی .
افغانستان یعنی کشوری که چندین دهه با جنگ و بدبختی دست و گریبان بوده و مکاتب ان بسیار کم و ناچیز بوده و در این چندین سال اخیر از کیفیت عالی تعلیمی بی بهره بوده و نتوانسته آن چنان که باید باشد باشد . و بخصوص طی پنج سال دوره سیاه طالبان وفشار انها بالای طبقه اناث این کشور انها را بیشتر از پیش تشنه علم و دانش ساخته بود و حال که دولت مردمی به قدرت رسیده و زمینه تحصیل به همه مهیا شده صرف مکاتب و شیوه تعلیم دیکتاتوری و جبری انها جوابده تقاضای نسل جوان نمیباشد و همین امر باعث پیدایش کورس های آموزشی در هر کوچه و پس کوچه های شهر کابل و ولایات شده و در اکثر کورس ها به تعداد بیشتر از هزار تا هزار و پنجصد طفل هیمن ملت در ساعات مختلف مصروف اموختن قران کریم ریاضیات کیمیا فزیک و دیگر مضامین مکتب و بخصوص لسان انگلیسی هستند و اکثر فامیل ها و اطفال شان از شیوه تدریس در کورس ها راضی هستند و راضی بودن انها به چند دلیل است اول اینکه چون فامیل ها بخاطر تربیه اطفال شان بر خلاف مکتب که انجا رایگان است پول قابل ملاحظه را به دفتر کورس میدهند بنا کوشش نهای خود را بالای طفل خویش میکنند تا بمقابل پول داده شده چیزی را باید بیاموزد . و دوم اینکه شیوه تدریس در کورس ها بر عکس مکاتب شکل دیکتاتوری و جبری نیست و هیچ کس حق لت و کوب را ندارد که این امر باعث دلگرمی کودکان شده و با علاقه زیاد به کورس امده و خوبتر میتوانند بیاموزند .
ولی با کمال تعصف از طریق رسانه ها ما شاهد بعضی کار های غیر اسلامی و غیر اخلاقی در داخل چند کورس هستیم که دختری با پسری از راه کورس فرار کرده اند و غیره ولی اکثر این عمل ها باز هم از بی خبری فامیل ها سر چشمه میگیرد چون وظیفه انها است که به جوانان شان بگویند که کورس رفتن بخاطر اموختن علم و دانش است نه بخاطر لهو و لهب و عشق بازی و این کار زشت چند نفر معدود باعث بدنامی تمام مراکز اموزشی میشود و فامیل ها از این یگانه منبع موثر اموزش اطفال شان دل سرد شده و فکر میکنند که تمام کورس ها همین گونه خواهد باشد . و خود شان باعث عقب ماندگی طفل شان فامیل شان و ملت شان میشوند .
پیام ما به تمام فامیل های محترم اینست که با وجود مصرف کردن پول خویش و فرستادن پسر و دختر جوان خویش به کورس ها یک مسولیت دیگر را نیز بر عده داشته باشند و آن اینست که همیشه به اطفال خویش تکرارا بگویند که کورس جای آموختن است نه جای تفریح و روز گذرانی .
بقلم
محمد احسان " مهیا "

کتاب ها هم حلال و حرام دارد

یکی از دوستانم همیشه میگفت که همانطور در هر چیز حلال و حرام دارد و قوانین خود را دارد در خواندن کتاب هم حلال و حرام است .
انزمان مفهوم اصلی انرا درک کرده نمیتوانستم و با خود میگفتم که کتاب خواندن چگونه حرام بوده میتواند بلکه دانشمندان گفته اند که هر کتاب اقلا باید یکبار خوانده شود . اما اکنون گفته دوستم را تصدیق میکنم زیرا در جامعه اسلامی خود بسیار ی از اشخاص را دیده ام و شاید شما هم دیده باشید که تحصیل کرده اند و هر نوع کتاب را خوانده و از تاریخ تا فلسفه و غیره را میدانند و در مورد بسیار از اشخاص مشهور چون لنین . گاندی . ماهو . تارچر و یا سلمان رشدی . و دیگر دانشمندان معروف جهان معلومات کامل با تاریخ و محل تولد انها و تاریخ و محل وفات شان در حافظه دارند و با لسان ها مختلف تسلط کامل دارند امااز قران کریم یک کلیمه را یاد ندارند و حتی معنی کلیمه خود را نمیدانند و از مفهوم دین و اسلام اصلا چیزی نشنیده و در مورد پیامبربزرگوار اسلا م هیچ معلومات ندارد ونمیداند که اوکی بود وچوقت تولدشد وچی جانفدای ها کرده و چی کتاب ناب و موثر و ناجی به تمام عالم بشریت بجا گذاشته و چه وقت وفات کرده است .
به نظر شما شخصی مسلمان باشد و تمام عمر خود را زیر بیرق اسلام و تحت نام اسلام سپری کرده باشد ولی هیچگاه به مسجد نرفته باشد و از قران و اسلام چیزی را نداند و نخواهد که بداند ولی همان شخص به قیمت جان خود کتاب ایات شیطانی ( اثر سلمان رشدی ) را خریده و به خانه اورده و انرا با بسیار دقت مطالعه کرده باشد و یا کتاب ماویستی را و یا کتاب لنین . گاندی و غیره را با بسیار دلچسپی و افتخار مطالعه کرده باشد و در اکثر مجالس بنام یک مسلمان صحبت کند ولی بیشتر و زشت تر از یک کافر به دین اسلام توهین و اهانت کند چون مطالعه منفی او و فهم منفی او همین را برایش اجازه میدهد .
ایا صحبت با چنین شخصی و پیروی کردن از او یا هم فکر شدن با او کار درست خواهد بود او را او را چگونه مسلمان نامید و چگونه به گفتار او گوش داد . اگر در صحبت با ایشان بنشنید در چند دقیقه چندین گفتار گاندی را یاد اور میشود که دانشمند بزرگ جهان گاندی صاحب در این مورد چنین گفته است و یا انقلابی بزرگ توده ها چنین گفته و یا فلان شخص تا سرحد مرگ از مبارزه و از راه سیاست خود بر نگشت و حتی گاه گاه خود را نزدیک به کفر ساخته و حرف های خارج از اسلام و کفر امیز میزنند .

شاعری چه زیبا گفته است

گوهر ذاتی هر کس زه کلامش پیدا بود
از صدا فهم شود شیشه اگر مو دارد


بیاید با هم فکر کنیم که چرا روز به روز بر تعداد همچنین اشخاص در جامعه اسلامی ما افزوده میشود ؟ یکی از عوامل ان خواندن کتاب های حرام است . برای روشنی بیشتر در این مورد لازم است چند مثال خارج از موضوع ارائیه نمایم .
1- حکم نماز خواندن چنین است که اگر عمدا پاک نباشید و وضو نکنید هر قدر نمار بخوانید نماز تان بر علاوه که قبول نمیشود و ثواب ندارد بلکه خود را گنهکار نیز میسازید .
2- اگر از شیرنی باب یک شیرنی بسیار خراب و با کیفیت پایئین را همیشه بخورید و عسل را هیچ وقت نخورده باشید فکر میکنید که شیرین ترین شیرنی همین شیرنی که در دسترس تان است میباشد و از ان کرده شیرینتر چیزی وجود ندارد چون هیچگاه مزه عسل را نچشیده اید .
در قسمت کتاب هم همینطور است .
اگر صرف کتاب زندگی نامه گاندی را مطالعه کنید ولی در مورد زندگی نامه پیامبر بر حق دین خود هیچ معلومات نداشته باشید خود به خود گاندی را مرد بسیار پاک و عاری از تمام نواقص دانسته و اورا عالم تر نسبت به تمام مردم دنیا و حتی نسبت به پیامبر خودت میدانید و او را رهنما و پیمامبر خود قرار میدهید زیرا قبل از خواندن کتاب سیرت النبی و یا دیگر کتابهای دینی که در ان در مورد پیامبر دین خودت معلومات داده شده اول تر شما کتاب زندگی نامه یک فرد غیر اسلامی را خواندید . و همین عمل به ظاهر کوچک تان شما را یک قدم از راه اسلام و راه دین پاک دور ساخته و زمینه نفرت پیداکردن خودت در مقابل دین اسلام را مهیا میسازد و دلچسپی تان در خواندن همچنین کتاب و یا حرام تر از ان چون کتاب ایات شیطانی را در قلب تان بیشتر میسازد . در حالی که تمام شهکار های گاندی و تمام گفتار های گاندی و امثال او در مقابل گفتار های حضرت محمد (ص) چون پر کاهی است و همه گفتار انها تقلید از بعضی گفتار های پیامبر اسلام میباشد ولی افسوس که ما کتاب حرام را قبل از کتاب حلال بخوانش گرفته ایم . در اینجا است که حرام بودن خواندن همچنین کتابها قبل از اینکه در مورد دین خود چیزی بدانید ثابت میشود .
این جمله کدام حکم شرعی نخواهد داشت ولی نظریه شخصی خو را خواسته ام بیان کنم که نمونه های همچنین اشخاص را در اطراف ماحول خود دیده ام .
و یا اکثر مسلمانان که در کشور های اروپائی زندگی میکنند در هرجا و به زبانهای گوناگون تعریف و تمجید از دیگر ادیان را میخوانند و در مکاتب عمدا در مورد دیگر ادیان تبلیغ زیاد صورت میگیرد و جوانان ما نا خود اگاه به همان راه کشانیده میشوند چون از دین و ائین خود هیچ اگاهی ندارند و برایشان از دین مبین اسلام حتی یک کلیمه هم یاد اور نمیشود بر عکس تخریب هم میشود و همین نخواندن کتاب های دینی و ندانستن از دین باعث میشود که جوانان ما که در محیط غیر اسلامی رشد کرده اند از گفتن اینکه من مسلمان هستم احساس شرم میکنند . چون محیط زیست و محیط تدریسی انها دیگر ادیان را برایش تشریع کرده و او میداند که حضرت مسیح چگونه زندگی کرد چی کتابی ارمغان اورد و پیروان او چگونه کارهای نیک انجام میدهند اما هیچگاه در مورد حضرت محمد ( ص) به او چیزی گفته نشده و خودش هم کوشش نکرده تا در مورد پیامبر دین خودش کتابی را بخواند و کمی معلومات حاصل کند .
یک نکته دیگر را هم باید یاد اور شد که اکنون که عصر کمپیوتر است و تمام علم ها و تمام چیز ها در کمپیوتر ها جا داده شده و از طریق انترنیت تمام علم و دانش روی زمین را میتوان حاصل کرد و مطالعه کرد و یا به دیگر دوستان در هر گوشه از جهان همزمان فرستاد و و یا میتوانید که سایت های شخصی بسازید و در ان معلومات شخصی خود را به تمام جهانیان به نمایش بگذارید اما باز هم باید گفت که در استفاده از کمپیوتر و انترنیت نیز راه حلال و حرام دارد .
اگر سایت های اسلامی و یا عملی و اموزشی را باز کرده و مطالعه کنید هم مفید است و هم موثر تمام میشود و هم ثواب بزرگ نزد خداوند متعال دارد ولی اگر سایت های غیر اسلامی و یا غیر اخلاقی و انحرافی را باز کرده و مورد استفاده قرار دهید باید گفت که بر علاوه که فایده ندارد بلکه داخل گناه بزرگ میشوید و از راه راست و راه کامیابی شما را انحراف میدهد و انهای که وقت گرانبهای خود را مصروف سایت های غیر اسلامی و غیر اخلاقی ساخته اند بر علاوه که خود شان چیزی درست و مفید یاد نمیگیرند بلکه با زحمات شب و روزی خود باعث میشوند که دیگر جوانان مومن خود را نیز از راه راست و از راه اسلام و از راه انسانیت خارج ساخته و مانند خود انها را نیز به گودال نیستی و بدبختی دنیائی و اخروی بکشانند . زیرا انهای که با ساختن چت روم های غیر اخلاقی و یا با ساختن سایت های غیر اسلامی و حتی کفر امیز و کاملا ازاد فکر میکنند که یک کار خوب میکنند باید بدانند که این کار هایشان نیز حرام است و تمام زحمات شان جز اتش جهنم کدام مزد دیگر ندارد .
پی بیاید در قدم اول در مورد دین مبین اسلام در مورد قران پاک و در مورد پیامبر بزرگوار ما حضرت محمد (ص) در مورد زندگی نامه ان حضرت در مورد صحابی و جانفدای های انها در مورد قانون پاک قران مطالعه دقیق و همه جانبه نمایم و برای کسب این معلومات باید کمی کوشش از خود نشان بدهیم و باید هر لحظه در جستجو باشیم و وقتی که معلومات ما در مورد دین خود ما کمی زیاد شد انگاه خواندن تمام کتابها برای ما حلال میباشد و انگاه میتوانیم که دیگر کتابها را نیز بخوانیم زیرا انگاه گفتار هر شخص و هر دانشمند را که بخوانید حتما و حتما و صد در صد نمونه انرا و حتی بهتر از ان در گفتار و کردار پیامبر دین اسلام حضرت محمد (ص) موجود بوده و حتما در کتاب های سنت پیامبر (ص) درج است که تو انرا قبلا مطالعه کرده اید انگاه است که هر قدر کتاب های غیر اسلامی را بخوانید بر علاوه که دین و عقیده اسلامی تانرا ضعیف نمیکند بلکه خود به خود باطل بودن ان کتاب و ناقص بودن ان گفتار برایتان ثابت و اشکار میشود و ایمان و عقیده تو را در مورد کامل بودن دین خودت و پیامبر خودت بیشتر از پیش مسیازد .
بقلم
محمد احسان " مهیا


قربانی بزرگ

صبح گاهی که هنوز شفق افتاب به درخشش خود اغاز نکرده بود مردی با چهره یی نور افشان ولی غرق در غم و اندوه و فکر و خیال با گام های قاطع و جدی به پیش میرفت و طفل پاکی با لباس صافی و چشمان اهوی که سرمه تیغ مزگانش را جلا داده بود اگاهانه و با قلب شاد و سر مست چون گوسفندی در عقب وی روان بود در میان راه مرد و طفل هر کدام حرف های خود به خود میگفتن ناگاه مردایستاد و به طفل گفت
میخواهم ترا بکشم ای فرزند .
تمام بدنم از شنیدن این حرف مرد که به دلبند خود و به طفل نازنین خود گفت به لرزه افتاد گفتم شاید طفل را میخواهد امتحان کند و شوخی بیش نیست و در انتظار گریه و زاری و فرار طفل بودم ولی طفل با صدای نازک و کود کانه اش ولی بسیار مصمیم جواب داد
ای پدر من با تمام ووجودم در اختیار شما هستم و در مورد تصمیم که گرفتین هرچه زودتر عمل کنید ولی یک خواهش از شما دارم .
باز فکر کردم که حالا میخواهد از خود دفاع کند و پدرش را که خون چشمانش را گرفته و نمیداند که این طفل اش است . میخواهد با حرف های عاقلانه او را از کارش منصرف بسازد . گوش دادم که چی خواهد گفت و چه گونه خود را از مرگ نجات خواهد داد .
بر عکس طفل گفت :
اول دستانم را محکم ببند تا مانح کار ات نشوند و چشمانت را ببند تا مهر پدری کار ات را به تعویق نه اندازد .
آه : خدایا این چی حالت است که من میبینم آخر کدام عقل کدام دل کدام جرعت و کدام پدر میتواند طفل خود را بکشد . نه . نه . نا ممکن است . پس این چی است ؟ خواستم مداخله کنم ولی قدرت نا معلومی من را صرف به دیدن وا داشت .
مرد چنان کرد و چشمانش پر از اشک بود ولی دستانش نمی لرزید و نشانه از اراده و تصمیم قاطع اش بود
طفل را به پهلو خواباند و کاردی را از کمر بیرون اورد و چنین دعا خواند .
ای خدایا من به حکم خودت طفل خود را در راه تو قربانی میکنم و از حکم ات سر پیچی نمیکنم تا از جمله رستگاران باشم . آمین .
کارد را بر گلوی نازک و سفید او گذاشت و کشید . آه خدایا دیگر من از حال رفتم و بیهوش افتادم و نمیدانم که بعد چی شد ..............................................
من که نمیتوانم یک تاری موی از نور چشمانم را از این صدف ناب ام را کم کنم پس هر سال در همین روز گوسفندی را شکرانه بنام خداوند ذبع میکنم و دعا میکنم که
خدایا از این احســـان ات شکر میکنیم که حکم ذبع اولاد بر ما فرض نیست . و مارا امتحان مکن که در امتحان ناکام و روی سیاه خواهیم شد .

آمین


بقلم
محمد احسان ( مهیا )


سرم چون كوه ئي سنگين شده بود همه جا سياه بود صدا ها ناله ها فرياد هاي نا معين ونا منظم در گوشهايم طنين انداز بود درد شديدي در ناحيه گردن ام و دو دستانم احساس ميكردم .
چشمانم را گوي كه با هم دوخته اند تا هرگز باز نشوند وهر قدر كوشش ميكردم تا باز كنم نميتوانستم .
بلاخره باكوشش زياد اندكي چشمانم راباز كردم
مه و غبار خيره كننده بود و چند نفر چون رنگ مخلوط شده نقاشان كه هر لحظه رنگي بر رنگي غلبه ميكند در پيش چشمانم معلوم ميشدند معلوم نبودكه كي ها هستند .
با خود فكر كردم كه كجا هستم ايا مرده ام واين دنيا اخرت است يا هنوز هم درهمين دنيا هستم
به چشمانم فشار اوردم و رنگ هاي مخلوط شده پيش چشمانم را بيشتر و دقيق تر تحت مراقبت و كنترول گرفتم اهسته اهسته از ميان همه انها چهره غمناك و چشمان اشك بار مادر مهربانم را توانستم ترسيم كنم و بيرون بكشم .
و صداي گريه الود و درد اورش را شنيدم كه منرا صدا ميكرد
بهرام جان گل مادرم قربان كاكل هايت شوم منرا تنها نگذار منرا كباب بريان نكن .
و با دستان مهربان اش سر تا پايم را چون تحفه مقدس الهي لمس ميكرد . گوي كه ديوانه شده است گاهي جهت پاهايم ميدويد و پاهايم را در سينه ميفشرد و بوسه ميزد و گاهي خاك هاي موهايم را پاك كرده و در چشمانش ميماليد .
چادر در سر نداشت و موهاي ماش و برنج الش خيلي پريشان نيم صورت اش را پوشانيده بود .
رنگ ها مخلوط شدند و مادرم را در ميان رنگ هاي تيره وسياه گم كردم و كم كم رنگ سياه بر همه رنگ ها چيره شد و چيزي نميديدم ولي كم كم شنيده توانستم كه يكي گفت
لطفا مزاحم نشويد
بگذاريد كه ما كار خود را كنيم
نرس . نرس عاجل به اطاق عمليات . عاجل حالت مريض خراب شده بايد يك عمليات ديگر شود.
خون زياد ذايي كرده بازهم برايش خون بدهيد
شما پدرش هستيد.
بلي
برايش بايد خون بدهيد . عاجل ........
به خواب رفتم نميدانم چي مدت در خواب بودم وقتي كمي بيدار شدم گوشهايم صداها را ميتوانست درست بشنود .
فضا ارام بود يكي با صداي بسيار اهسته اياتي از قران پاك را در بالاي سرم ميخواند و هر لحظه چندي بر رويم دم كرده ( چف كرده ) و بر صورتم اهسته بوسه ميزد.
نفس گرم كسي را در پيش پاهايم احساس كردم گوي كسي در زير پايم بخواب رفته باشد .
درد در ناحه گردنم بيشتر از دستانم شده بود
چشمانم را باز كدرم اينك رنگ ها نبود بلكه روشنايي افتاب درخشان كه از پنجره اطاق مستقيم بالايم ميتابيد همه جا را روشن ساخته بود
به جهت صدا كه در بالاي سرم بود و اياتي از قران مجيد را تلاوت ميكرد برگشتم ديدم پدرم با جهره خيلي زرد و غمگين با كلاه سفيد اش در بالاي سرم است و چشمان خود را بسته و همزمان ميگيريد و تلاوت ميكند و ريش سفيد اش از اب چشمانش خيس شده است .
به سمت پاهایم نظر کردم دیم که کاکایم سر خود را در کنار پاهایم گذاشته و همانجا بخواب رفته او اگر چه از پدرم خیلی کوچکتربود ولی بیشتر از پدرم به او احترام داشتم و بسیار باهم دوست بودیم
به پاهایم کمی حرکت دادم یکبار کاکایم از خواب بیدار شد و با عجله بسویم امد و از اینکه چشمانم را باز میدید خداوند را شکر میگفت از صدایش پدرم هم متوجه شد و از خوشی چشمانم را غرق بوسه کرد گریه هر دویشان را مجال حرف زدن نمیداد و هم خوشحال شده بودند و هم گریه میکردند بعدی از لحظه پدرم سخن را اغاز کرد
بچیم چرا اینکار را کردی چرا
ما چی کمی برایت کرده بودیم چه مشکل داشتی چی ضرورت داشتی و چه برایت نکرده بویدم چه غم داشتی مگر ادم هوشیار اینکار را میکند
نمیدانستم که از چی حرف میزند و چه میگوید هیج یادم نبود و نمیدانستم که منرا چی شده است
کاکایم هم همین گونه حرف هارا میزد او یکبار گفت که
تو خو یک بچه دانسته و هوشیار بودی چطور دست به خود کشی زدی
مگر او دختر ارزش اینکار تورا داشت کسی به خاطر یک دختر ارزه خودکشی میکند
اه اکنون یادم ادم
رویا
رویا کسی که پنج سال با من وعده دوستی داده بود و قول یکدیلی داده بود و بلاخره همه وعده ها و قول ها را فراموش کرده و با دیگری دوستی کرد و منرا فراموش کرد و من هم بخاطر همان رویا همان رویائی که هیچ عملی نشد و همه خواب بود و خیال بود محال تصمیم به خود کشی گرفتم و با ( کتتر ) قلم تیز کن سر میز کارم رگ های گردنم را بریدم و رگ های دستانم را هم بریدم و تا ان لحظه یادم امد که از خون ریزی زیاد سرم حرکت دورانی پیدا کرد و چشمانم سیاه شد و بر زمین افتاده بودم
اکنون از ان روز که من در بستر شفاخانه بودم درست یکسال گذشته و در این یکسال شش ماه انرا در خانه دایم در بستر بودم و بعد از اینکه صحتمند شدم مادرم و پدرم که طی این شش ماه به خون دل پرستاری من را میکردند اکنون که خوب شده ام با من قهر هستند و هردویشان به پاکستان رفته اند و در همانجا زندگی میکنند و منرا نزد کاکایم رها کرده اند تا این یک جزا باشد بمن و من هم خود درک میکنم و میدانم که از محبت زیاد میخواهند که منرا محکمه کرده و جزای این همه درد و اشک و غم که برایشان داده ام بایدبیبینم
نمیخواهم که از رویا و از ان خاطرات پوچ و بی معنی ان زمان برایتان چیزی بیان کنم زیرا دیگر من از رویا بیرون شده ام و میخواهم در بیداری و در عشق واقعی مادرم و پدرم و کاکایم و تمام فامیل دوست داشتنی من که طی این یکسال برایم جانفدای کرده اند زندگی کنم پس شما هم از من انتظار نداشته باشید که این چند لحظه که با شما هم صحبت هستم خود و هم شمارا به سوی ان رویای بی بها بکشانم زیرا او ارزش این چند قطره رنگ قلم را هم ندارد و اکنون من افسوس میخورم که چرا به ان رویائی که هیچ ارزش نداشت میخواستم جان بدهم و هر لحظه خداوند متعال را سپاس گذار هستم که منرا زندگی دوباره داده تا هم نزد خالقم روی سیاه نشدم و برای همیشه ساکن اتش جهنم نشدم و هم بعد از خوب شدنم دانستم که من چقدر دوستان گرانبها در اطراف خود داشتم چون مادر مهربانم پدرم مهربان و برزگوارم کاکا بسیار مهربان و محترم ام و دیگر اعضای فامیل ام ولی من ارزش انها را تا انوقت ندانسته بودم
صرف از روی تجربه برایتان همینقدر میگویم که متوجه باشید به چیزی که ارزش یک روپیه را ندارد انرا به ملیون ها اگر هم بخرید باز هم بی ارزش است صرف پول شما و یا حتا زندگی شما به حدر رفته است و بس

بقلم
محمد احسان . مهیا
www.moahaia.blogfa.com



خــــون شـــهـيــدان

چون برگ زردی در دست طوفان های زمان بر هر گوشه وکنار به خاک می افتم هر کسی از کنارم چو بیگانه میگذرند و با چشمان نفرت بار بر من مینگرند و با زبان نگاه های شان بر من میگویند .
ای جسم بدبخت چقدر هرزه و بی ثمر هستی اصلا وجود تو ضرور نبود کاش هرگز نمیبودی .
ندائی از درون سینه ام جواب میدهد
ای زمان این همه حالم از دست ظالمانه توست مگر فراموش کردی من همان شاخه پر شگوفه ئی هستم که تمام چرخانینده چرخ پوسیده تو بوی شادی و خوشبختی عشق و محبت را از عطر گل های من میگرفتند.
من همان قهرمان تو هستم که با جان ســــــپاری در مقابل دیو خون آشام روس چرخ ورشکسته ترا با خون نسل خود صیقل داده و زنده ساختم .
ای زمان این همه جور و جفا ترا قلب خونین نسل من هرگز فراموش نمیکند و انتقام هر قطره خون نسل خود را خواهیم گرفت . ای زمان این پند را از نسل مهیا من به یاد داشته باش که میگوید .
" تجربه زاده اشتباه اس "
و فراموش مکن که خاک من با خون شــــهـــیدان من رنگ شده و هرگز در خاک سیاه دیگران نابور نمیشــــــــود .
خواب و خیال

نیمه های شب بود و بخاری تازه به عوج گرمی خود رسیده بود و اطاق بزرگ ما را چون هوای تابستان گرم ساخته بود .
در بستر نرمی با کمپل گرانبها ی برنگ سبز با گل های سپید و سرخ که همسرم به انتخاب خودش انرا خریده بود و همیشه از تماس با ان احساس ارامی میکردم . در کنار همسرم خوابیده بودم دختر پنج ساله ام کمی دور تر در سمت راست من بخواب رفته بود و پسر یکساله ام در سمت چپ در پهلوی همسرم چنان زیبا خوابیده بود که هر لحظه میخواستم ببوسم اش و تماشایش کنم لبان کوچک و نازک اش که در خواب انها را بهم فشار داده بود گوی که غنچه گلی است که هر لحظه اماده باز شدن باشد دستان کوچک و معصوم اش چوشک اش را چنان محکم گرفته بود که به هیچ قیمتی حاضر به رها کردن ان تبود . انقدر لذت بخش و گرم بودم گوی که بر ابر های سپید بهاری خوابیده ام . دخترم عادت اش بود زمانی که نیمه شب تشنه میشد و اب میخواست اهسته اهسته ناله میکرد و من میدانستم که اب میخواهد از جایم بر میخواستم و برایش اب میدادم و با انداختن کمپل اش دو باره به خواب میرفت .
امشب هم ناله های ناز دخترم به گوش ام رسید عاجل از جایم بر خواستم تا برایش اب بدهم ناگهان سرم به یک شئی محکم بر خورد کرد و تا چند لحظه ئی ندانستم که چی واقع شده است بعد از چند لحظه ئی که کمی به خود امدم دیدم که در خانه نه بلکه در دیار غربت در چپرکت باریک دومنزله با یک کمپل بسیار نازک و کوتاه و خیلی کثیف هستم و شئی محکم که سرم با ان اثابت نموده بود سقف اطاق بود که من را از خواب و رویا شیرینم بیدار ساخته بود . اری اینجا اطاق من در دیار غربت بود اطاق ما بسیار کوچک بود و هشت نفر در چپرکت های دومنزله زندگی میکردیم و جای من در طبقه دوم چپرکت قرار داشت و باید با احتیاط میخوابیدم و با احتیاط بالاو پاین میشدم تا پاین نه افتم و یا سرم با سقف اطاق تماس نکنند . اغاز فصل زمستان بود و شمال سردی که از شیشه شکسته ئی بالای سرم میوزید سرا پایم را به لرزه انداخته بود .
اندوهی به قلب ام چنگ زد دلم خواست که فریاد بر کشم و زار زار گریه کنم که ای خدا یا چرا ملت افغان این چنین نالان و سرگردان باشد . زمانی بخاطر جنگ های داخلی و زمانی بخاطر ظلم طالبان از خانه خود از جای از زن و اولاد خود دور بودند و همه را به امید اینکه روزی جنگ تمام خواهد شد و ما خواهم توانست که با زن و اولاد پدر مادر و همه دوستان خویش یک زندگی اسوده و ارام را از سر بگیریم . ولی اکنون بیکاری و مشکلات اقتصادی دامن گیر ملت ما شده و اکثر مردم با فقر و تنگدستی دست و گریبان هستند و بخاطر مزدوری و پول ناچیزی در دیار غربت بسر میبرند .
ای خدایا مگر رنج و مشکلات را تنها ملت افغان باید بکشد ؟
ای خدایا مگر این ملت رنجدیده هیچگاهی قابل عقو و بخشش دریائی بیکران رحمانیت ات قرارا نخواهند گرفت ؟ .
ای خدایا .....؟
باز هم صبر و توکل به خداوند کردم و جسم لرزان خود را در کمپل پیچیده و بخواب رفتم تا باشد لذت زندگی واقعی را باز هم در خواب ببینم .
بقلم
محمد احسان " مهیا "

چرا ملت ما عقب مانده است ؟

اگر به کشور های پیشرفته چون امریکا و کشور های اروپای نظر نمایم و ببینییم که علت پیشرفت شان در چی است خواهیم یافت که یکی از علت های پیشرفته بودن شان و آسوده بودن شان در این است که انها صرف و صرف از قانون اساسی و ملی خویش که سالها قبل انرا طرح نموده اند پیروی میکنند و هیچ نیروی و مقامی صلاحیت تغیر انرا و یا کج رفتاری از قانون ان کشور را ندارد حتی ریس جمهور . و چنانچه ما شاهد هستیم که ریس جمهور انها تغیر میکند ولی در شیوه زندگی انها در وزارت خانه های انها و بلاخره در هیچ اموری تغیرات وارد نمیشود و قانون اساسی انها همان قانون بوده .است . و میباشد .
ولی در کشور عقب مانده ما. از سالهای سال ما دیده اییم که با تغیر نمودن یک رژیم و یا یک ریس جمهورتمام کابینه باید تبدیل شود تمام مدیران آمرین و حتی پیاده های اکثر ادارات دولتی تبدیل شوند .و هر عملی و اقدام که وزیر . رئیس . آمر . و مدیر قبلی انجام داده اگر چه با قانون دولتی موافق باشد یا نباشد همه و همه غلط قلمداد شده و تمام امور کشور از سر و تازه شروع میشود . و هنوز کدام اقدام درست و مفید به کشور انجام نداده که یک رژیم جدید با تمام قوانین جدید روی کار میشود .مثال یک شاروال به صلاحیت خود امر اعمار بلند منازل و ساحات تجارتی را در شهر کابل صادر میکند و مردم با خاطر اسوده ملیونها افغانی پول خود را صرف اعمار ان میکنند و هنوز درست از ان استفاده بعمل نیامده که شاروال جدید انرا ویران میکند که غیر قانونی است . اگر قانونی نیست چرا در تمام اسناد دست داشته عارض مهر و امضا شاروال قبلی است و اگر قانونی است چرا شاروال جدید انرا ویران میکند ؟ چرا در زمان اعمار ان کدام اقدام صورت نگرفت ؟ و چرا دولت هر دو شاروال را به محکمه نمیکشاند که ثابت شود کدام یکی انها از چوکی و مقام مقدس خویش سوه استفاده شخصی نموده است ؟ و یا نظر به گفتار عارض که از طریق تلویزیون به نشر رسید که در مورد تغریب ساحه تجارتی واقع مندوی کابل چنین گفت ( ما امر اقای کرزی را در مورد اعمار این ساحه داریم و شاروال نباید انرا تغریب کند ) در حالی که امر اعمار و یا تغریب صلاحیت اقای کرزی نیست و اگر گفتار عارض حقیقت داشته باشد اقای کرزی باید جوابگوی این موضوع باشد .
و یا در مورد دوکان ها و کانتینر های که در اطراف بلاک های مکروریان ها جابجا شده اند . همه شاهد هستیم که هر شاروال در ماه های اول کار خویش تمام دوکان ها ی خود سر و کانتینر ها را بطور عاجل از این مناطق جمع کرده و این عمل را غیر قانونی قلمداد میکنند ولی بعد از یک سال اهسته اهسته دوباره به انها اجازه اعمار دوکانها و گذاشتن کانیتنر ها داده میشود و این عمل چندین بارتکرار شده است باز هم خواهد شد .
بنا دیده میشود که یکی از اعوامل عقب ماندگی ما این چنین اقدام های ضد و نقیض میباشد و هرگاه ما صرف به قانون اساسی عمل نمایم و به پول و جا و مقام چند روزه ارزش قایل نشویم هیچ وقت این چنین مشکلات و عقب ماندگی دامنگیر ملت ما نمیشود .
بقلم
محمد احسان " مهیا "



چرا مردم در انتخابات پارلمانی کمتر سهم گرفتند ؟


سال قبل یعنی تاریخ 18 میزان 1383 روز انتخابات ریاست جمهوری روزی بود که نسبتا سرد هوای بسیار خراب و طوفانی و در بعضی از مناطق بارنده گی برف نیز بود ولی از آغاز اولین ساعات صبع همه مردم افغانستان پیر و جوان زن و مرد با یک اراده راسخ با یک شادی خاص با عذم قوی و بدون کدام ترس و هراس به مراکز رائی دهی رفته و با انتظار طولانی بلاخره به شخص مورد نظر خود رائی داده و یک وظیفه ایمانی . وجدانی و ملی خویش را ادا کردند .
آن زمان تعداد اردوی ملی ما کمتر از 25 هزار نفر بود قوای خارجی کمتر از اکنون بود و رسانه های خبری چون تلویزیون ها صرف تلویزیون ملی افغانستان بود و بس و امکان بروز خطر بیشتر از اکنون بود ولی خو شبختانه 12 ملیون مرد و زن افغان به پای صندوق های رائی دهی رفتند و رائی دادند که این عمل یک شکست به تمام معنی به مخالفین ملت ما بود . ولی تقریبا بعد از یک سال از آن تاریخ یعنی تاریخ 27 سنبله 1384 در روز انتخابات پارلمانی با وجود اینکه هوا بسیار خوب بود و اردوی ملی ما بیشتر از 35 هزار تن شده بود و به تعداد 3000 سرباز به قوای خارجی اضافه شده بود و به تعداد 3 چینل آزاد تلویزیونی اضافه شده بود ولی با تاسف صرف 6 ملیون نفر به پای صندوق های رائی دهی حاضر شدند . که این رقم نشان دهنده آن است که ما روبه پیشرفت نه بلکه روبه عقب نشینی هستیم .
یکی از دلایل آن تلویزیون های آزاد و غیر دولتی میباشند . زیرا آنها مفهوم درست آزادی بیان را درک نکرده و هرچه که یافتند به نشر میرسانند .
اگر مبالغه نشود در طول تقریبا این یک سال فردی بنام لطیف ( حکیمی ) سخن گوی گروه مخالف دولت ما مخالف ارامش مردم ما بیشتر از کرزی و وزیران دولتی در این تلویزیون های آزاد صحبت نموده . اختار داده و نظر داده است . در حالی که هیچ قانون آزاد دموکراسی اخباری را که باعث وحشت و ترس بی دلیل در بین مردم ایجاد نماید آن هم در این وقت اساس به نشر نمیرسانند . درست است که آزادی بیان است ولی آزادی که باعث شکست و نابودی دولت خود ما شود آن را آزادی گفته نمیتوانییم . حتی در کشور های چون امریکا و اروپا اخباری را که جنبه بسیار مهم سیاسی میداشته باشد سانسور میکنند و از دموکراسی بی مورد که باعث سقوط دولت شان و عقب ماندگی ملت شان شود صرف نظر میکنند .
ولی این تلویزیون های آزاد به بهانه آزادی رسانه ها و آزادی دموکراسی تبدیل به یک رسانه دشمن میهن و ملت ما شده و وسیله ارتباط انها با مردم رنج دیده ما میشود و به انهای که دشمن دولت ما کشور ما و خاک ما است تلویزیون خود را با دو دست پیشکش میکنند که بفرمائید چون دموکراسی است به دولت ما به مردم ما ازادانه اختار بدهید و قدرت تان را به مردم ما و به دولت ما نشان بدهید . و از طریق همین تلویزیون های آزاد در هر خانه ما میتوانند به دولت افغانستان اختار بدهند .
آیا هیمن است آزادی بی قید و شرط که دولت مردمی ما به شما داده است ؟

همه نیکی مهیا را به نام بد قلم کردند
خدایا مرگ میخواهم زه این احسان بیزارم

همین اعمال نادرست بعضی ها باعث میشود که آزادی و دموکراسی جای خود را به دیکتاتوری واگذار کند .
حتی در شب که فردا همه به رائی دهی آماده گی میگرفتند در تلویزیون های آزاد پیام گروه مخالف دولت مردمی ما یعنی گروه طالبان به نشر رسید که از مردم خواسته اند تا در انتخابات پارلمانی سهم نگیرند . کجای این خبر دموکراسی بود ؟ این خبر چه سودی به زخم های ملت ما که پنج سال از دست همین طالبان وحشی برداشته بودند داشت ؟ بلکه برعکس باعث این شد که مردم وحشت کرده و از رائی دهی صرف نظر کنند . آیا همین است خدمت شما به ملت تان به کشور تان و به دولت دموکراسی تان ؟ اگر شما ها دموکراسی و آزادی را میگویید بفرمایید و ببینید که در پارک زرنگار چی خبر است . چــــــرا چندی قبل رمضان ( بشر دوست ) و حـالا صدیق ( افغان ) در انجا خیمه زده اند . و فریاد از حقوق عامه ملت ما میکنند ؟ مگر شما چشم و گوش دیدن و شنیدن آن را ندارید و یا پارک زرنگار مربوط کدام کشور دیگر و دور از افغانستان است که هیچ خبر نمیشوید ؟
بیاید دموکراسی را دقیق مطالحه نماییم و در پهلوی دموکراسی و آزادی بیان کمی موقیعیت سیاسی کشور خود را هم در نظر بگیرییم و کاری نکنیم که اعتبار و عزت دولت ما نزد مردم ما کمتر و بی اهمیت تر شود .
بقلم
محمد احسان ( مهیا )


چرا خداوند ما بنده ها را افریده ؟

این سوالی است که اکثرا در ذهن های افراد مسلمان و یا کافر خطور میکند . و انهای که به هیچ ایمان و عقیده نیستند انها در تمام عمر در سرگردانی نا معلومی بسر میبرند و چون وظیفه مشخص و معین از پیدایش خود را نمیابند بنا تا اخر عمر چون گیاه ارزه بی ثمر زندگی بی مفهوم را پیش میبرند .
و انهای که ایمان به خداوند دارند به کمک کتاب اسمانی و سنت فرستاده خالق شان میتوانند جواب درست و منطقی را پیدا کنند و هیچ وقت هم افسرده و دل سرد از زندگی خویش نمیشود چه در نعمت زیاد و چه در غم زیاد . و همه و همه را از جانب خالق یکتا خویش مقدر میداند .
خداوند در قران پاک میفرماید که مفهوم ان چنین است ( و ما نفرستادیم انس و جن را مگر برای عبادت ) یعنی نظر به این ایت مبارک وظیفه اصلی و اساسی هر انسان ثابت میشود که هر انسان برای عبادت خداوند متعال افریده شده است و بس .
باید یاد اور شد که مفسرین عالیقدر همین کلیمه ( عبادت ) را بیشتر تفسیر کرده و بیشتر روشنی انداخته اند که خداوند انسان را برای عبادت افریده است که همین عبادت منجر به معرفت بیشتر میشود یعنی هر قدر که یک انسان عبادت خاص خداوند را کند معرفت و اشنای انسان با خالقش بیشتر شده و همین معرفت انسان را از هر نوع گناه های کبیره و صغیره باز میدارد و هر قدر که عبادت و معرفت با خالق زیاد شود یک محبت خاص بین بنده و خالق پیدا میشود .
پس خداوند ما بنده ها را افریده که در تمام مشکلات مختلف زندگی وظیفه اصلی خود را فراموش نکرده و باید همیشه در طاعت و عبادت و ذکر خداوند متعال باشیم و در تمام امور زندگی از قوانین خداوندی یعنی قران پاک پیروی کرده و پیروی از قوانین قران و سنت رسول خداوند خود در ذات خود عبادت است .
پس ما هم از بارگاه خالق متعال خود تمنا داریم تا بما توانای انرا بدهد که در تمام عمر در طاعت و عبادت ذات پاک او مشغول باشیم و این زرق و برق زندگی چند روزه دنیا ما را غافل نسازد .
امین

بقلم
محمد احسان " مهیا "


چرا دین اسلام مورد تاخت و تاز کفار قرار میگیرد ؟

اسلام دین پاک خداوندی از ابتدای پیدایش اش با جان فدائی و از خود گذری پیروان ان رشد کرده و جهانگیر شده است و همیشه با شمشیر از ان دفاع شده است بر هیچ کس و به هیچ کشوری با شمشیر قبولانده نشده ولی در مقابل کفار و دشمنان و ملحدین با شمشیر و با از خود گذری از ان حفاظت گردیده . چنانچه اولین کسی که در راه دین رنج و منت و زحمات بی پایان دیده حضرت محمد"ص" میباشد که ما شاهید زحمات و رنج های جسمی روحی و محیطی و غیره ان حضرت "ص" از دست کفار هستیم و بعدادر دوره چار یار و بعدا دیگر صحابی عالی قدر همه انها در مقابل دین اسلام بی تفاوتی اختیار نکرده و مال ثروت زن و فرزند و حتی مرگ هیچ کدام شان را از راه خداوند و جهاد و تبلیغ دین مبین اسلام باز نداشت و همین امر باعث شد که دین ئی را که 1400 سال پیش پیامبر ما تهداب گذاشت تا حال وجود دارد و ملیونها انسان مشرف به دین پاک اسلام هستند . ولی از چند دهه به اینسو شان و شوکت و افتخار سلام و رشد و ترقی چشم گیری که در دین مبین اسلام بود وجود ندارد و باید قبول کنیم که دین مبین اسلام در خطر است .
بیاید فکر کنیم که چی عوامیل باعث عقب ماندگی دین اسلام شده است ؟ از جمله عوامل بیشمار یکی هم عمل نکردن درست دولت مردان و حکومت داران کشور های اسلامی و همچنان تمامی مردم اهل اسلام از قوانین پاک اسلام در محیط اسلامی است .بلکه ما در محیط اسلامی زندگی کردیم ولی از قوانین پلیط و فساد بر انگیز اروپایان و امریکائی ها در جامعه اسلامی خود بکار گرفتیم .
خداوند متعال فرموده است که با کفار بیش از حد دوستی نکنید ولی اکثر کشور های اسلامی چنان با امریکا و اروپا پیوند دوستی بسته اند که همان دوستی موقت به اسارت دایمی ان کشور های اسلامی مبدل شده و ملت اسلام در گروئ کفار در امده است بگونه مثال کشور عربستان که از نگاه اقتصادی .محیطی . نظامی و غیره کاملا در اسارت مستقیم کشور کافر امریکا است و همچنان کویت ( نفت تمام جهان ) لبنان فلسطین مصر عراق پاکستان افغانستان و دیگر کشور های اسلامی . اگر کمی عمیق تر فکر کنیم به جز کشور ایران هیچ کشور اسلامی وجود نخواهد داشت که دست امریکا یا اروپا و یا دیگر کشور های کافر در ان دخیل نباشد و به گونه مستقیم یا غیر مستقیم یا اقتصادی یا نظامی در اسارت نگرفته باشد و با گذشت هر روز قدرت کفار در کشور های اسلامی بیشتر شده میرود و مسلمانان در خواب غفلت هستند وکفار از تمامی امکانات و رسانه های جمعی به تبلیغ و ترویج دین عیسویت و به بی دینی در میان جوانان و کودکان مسلمان دست میزنند و نو جوانان ما را از صف اسلام خارج میسازند .
پس همین امر باعث شده است که دین پاک اسلام مورد تاخت و تاز کفار قرار گیرد . تمامی جامعه اسلامی را چنان در تنگناه فشار اقتصادی قرار داده اند که اکثر مسلمانان مصروف نان و اب شب و روزی خود و فامیل خود هستند که ان هم مکمل نمیشود و کسی وقت ندارد که در فکر دین اسلام و اینده دین و ائین خود و در فکر آموزش دینی فرزندان خود باشد . پس در چنین حالت دشمنان اسلام فرصت را از دست نداده و جرعت پیدا کرده اند که در مقابل دین پاک اسلام انگشت انتقاد بالا کرده و حتی دست به توهین کردن سالار دین اسلام پیامبر بزرگ ما حضرت محمد "ص" زنند چنانچه ما تا حال چندین بار شاهید نشر کاریکاتور های توهین امیز ان حضرت "ص" را از جانب کشور کافر دنمارک و دیگر کشورها هستیم .
باید یاد اور شویم که ما نباید در مقابل چنین اعمال زشت کفار دست به تظاهرات بی مفهوم بزنیم و بشکناینم و بریزیم و بسوزانیم بلکه از تمام مسلمانان جهان تمنا تاریم که از خواب غفلت بیدار شده و به وظیفه ایمانی و دینی که از جانب پروردیگار ما بما داده شده است درست عمل کنیم و بیشتر از این غرق زرق و برق ظاهری کشور های امریکائی و اروپائی نشویم .
بلکه اول از خود و بعدا از فامیل خود اغاز کرده و تا حدی که میتوانیم قوانین پاک اسلام را بالای خود و فرزندان خود عمل کنیم و وجیبه ئی دینی که در مقابل فرزندان خود داریم انرا درست انجام بدهیم اطفال خود را قران کریم را یاد بدهیم احکام دین اسلام را به انها بیاموزانیم و به انها تشریع کنیم که حقوق بشر و ازادی این نیست که شراب بخور زنا کن بی احترامی پدر و مادر شوهر خانم و دیگران را بکن و بی حجاب و نیمه برهنه به بازار بگرد . بلکه اسلام یک مکتب کاملا پاک مجزا از تمامی پلیدی های است که تو از طریق تلویزیون ها و سریال ها به تماشاه مینیشینی .
باید به اطفال و نو جوانان خود بفهمانیم که دخترم دیدن سریال ( تولسی . کشش. ما پنج . دلهن . و غیره و دیدن( کشتی کج) که کاملا برهنه است . و یا برنامه ( بانو ) واکثر برنامه های دیگر تلویزیونها فعلی برای دختر و پسر مسلمان روا نیست زیرا این برنامه ها خاص برای گمراهی فامیل ها ساخته شده تا یک نو جوان دختر یا پسر یاد بگیرد که چگونه رابطه نا مشروع و حرام با یک جنس مقابل خود قایم کند و عمل زشت زنا را بسیار نیک و خوب جلوه دهند و یاد میدهند که چگونه با مادر و پدر خشوه و خسر خواهر و برادر تان زشت عمل کنید . و بلاخره این برنامه ها نشان میدهد که بت پرستی و بی دینی زندگی بسیار خوبتر و راحت تر و پر عیش و نوش تر نسبت به دین اسلام دارد .
ما باید همانگونه که برای تهیه نان و لباس برای اطفال خود عرق میریزیم باید برای تربیه دینی انها کوشش بیشتر و عرق ریزی بیشتر کنیم زیرا طفل برهنه و گرسنه غذا و لباس پیدا میکند ولی اگر طفل ما بی دین بزرگ شد انگاه همان طفل هم خود را و هم پدر و مادر مسلمان خود را و هم محیط خود را به تباه هی میکشاند و در روز اخرت در مقابل خداوند عالمیان روی سیاه میشویم .
پس بیاید همه با هم در قدم اول جهاد با خود و با فامیل خود کنیم و خود را از دین و قوانین پاک ان اگاه سازیم و بعدا اطفال خود را راه دین و اسلام را رهنمائی کنیم و در اموختن قران به انها سعی و کوشش کنیم و به انها بفهمانیم که این است راه فلاح و رستگاری واقعی تا باشد روزی از همین کودکان ما قهرمانان پاک اسلام چون ( حضرت عمر و حضرت علی ) پیدا شود تا از ذکر نام شان تمام دشمنان اسلام به لرزه افتند .

بقلم
محمد احسان "مهیا "


چرا ازدواج میکنیم ؟

این سوالی است که تمام نسل جوان از خود میپرسند و بخصوص دخترانی که یک فامیل از وی خواستگاری میکند این سوال در ذهن شان خطور میکند و هر کدام شان نظربه شرایط محیط زیست شان و نظر به فهم شان به این سوال جواب میدهند و شاید هم جواب نیابند .
ازدواج دارای معنی های بسیار زیاد بوده و نظربه شرایط و محیط زیست بعضی از معنی ان تغیر پذیر میباشد .
ازدواج یک سنت پیامبری میباشد . ازدواج کردن یعنی مستقل شدن به تمام معنی .آزاد شدن .انسان کامل شدن . روشن ضمیر شدن . کامل شدن از مسایل جنسی . عشق ورزیدن به همسر و به زندگی مشترک خود . و .... مهمتر از همه ازدواج یعنی پیدا کردن اطفال مشروع و مفید از نسل خود و پرورش سالم انها و تقدیم کردن انها به جامعه . که این بخش را میتوان قانون طبیعت نیز نیامد چنانچه پدران و مادران ما با هم ازدواج کرده اند ومشکلات محیطی و فامیلی را با گذشت و حوصله سپری نموده اند و ما را بدنیا آورده اند و تقدیم جامعه کرده اند بر ما نیز امر حتمی است تا بخاطر آینده جامعه و آینده و پیشرفت این جهان باید ازدواج نمایم و اطفال مشروع و مفید به جامعه تسلیم نمایم .
ازدواج امر حتمی است ولی شیوه زندگی با همسر خود مربوط به خود زن و شوهر میشود که تا چه حد میتوانند از صبر و حوصله استفاده کرده و زندگی مشترک خویش را به پیش ببرند .
انتخاب همسر کاری است بس مهم و اساسی و باید توجه کرد که در انتخاب همسر از دیدگاه شهوت نباید نگریست چون بعد از فرونشینی شهوت زندگی برایش جهنم میباشد .و همین گونه دلایل میباشد که در محیط خویش ما شاهد بعضی ازدواج های هستیم که بعد از چند سال و یا چند ماه به جدائی انجامیده .و همین باعث شده تا دیگر جوانان در امر ازدواج وحشت کرده و تا حد امکان از ازدواج کردن فرار نمایند. در حالیکه اگر ما در انخاب همسر دقت نماییم و توجه بیشتر به باطن وی نماییم نسبت به ظاهر وی و بعد از ازدواج مشکلات شخصی خویش را خود ما حل نمایم و به دیگران حق مداخله بیجا و دلسوزی های بی مورد را ندهییم هرگز زندگی ما به جدایی نمی انجامد .
و هر کس که در زندگی زن و شوهری دیگران مداخله کند بر علاوه که کمک نمیکند بر عکس باعث کدورت های دوام دار در بین انها میشود. بخصوص شخص مجرد که در زندگی خصوصی زن و شوهری مداخله میکنند از جهالت و نادانی او است . و کسی که این صلاحیت را به او میدهد او هم مجرم است . زیرا مکتب ازدواج یک علم نیست که خوانده شود و فهمیده شود بلکه دنیای از تجربه های شخصی است و شخص مجرد در هر سن و سالی که باشد چون طفل خوردی است که هنوز حق شمولیت در این مکتب را ندارد.
پیام ما به تمام جوانان کشور ما این است که از امکانات و شرایط خوبی فعلی که دارند استفاده کرده و بعد از تکمیل کردن تحصیلات اقدام به ازدواج کرده و آنگاه لذت واقعی زندگی را احساس کنند . و مصروف لذت های زود گذر دوران جوانی نشده و فریب جوانی را نخورده و خدای نا خواسته این چانس طلای و موقت را از دست ندهند که دوباده باز یابی آن نا ممکن است .

بقلم
محمد احسان " مهیا "

چــــــــــــرا ؟


در الست یر و برنا شاه و گدا فرقی نبـــــــود
در جهان بر صد گروه صد جهان دادی چـــرا ؟

در بهشت بر آدمی جز عیش و نوش چیزی نبود
در جهان ام این دلی پرزه خون دادی چــــــــــــرا ؟


هست و نیست جهان را هیچ کس قادر نبـــــــــــود
در وجودم دشمنی دایم حیات دادی چـــــــــــــــــرا ؟

کـــوه با سنگی اش طاب حکم ات را نبــــــــــــود
در وجودم نفس ظالم ســـر کشی دادی چـــــــــرا ؟

اهــــل اســـــلام را همه علم و عرفان کم نبــــــود
در وجود این همه خود فروشان دادی چـــــــــــــرا ؟

ای ( احسان ) لال شو لیک گناه ات کم نبـــــــــــود
با دست خود بر آخرت نار (مهیا) کردی چــــــــرا ؟

افعانستان کنونی


امروز تمام افغانها یک مطلب بسیار مهم و سرنوشت ساز را باید بدانند و قبول کنند که افغانستان امروزی یک افغانستان قوی نیست یک افغانستان جوان و غنی هم نیست و یک افغانستان مستقل نیست . و در حال حاضر نمیتواند باشد نه با زور و نه با زر این و ان.
زیرا در تمام جهان مردم به پول یک کشور " ساختمان های سر به فلک ان و به تمام آرایش های مادی و معنوی ان نگاه نمیکنند و به ان هیچ ارزش قایل نیستند بلکه صرف به نسل جوان ان که همه انها تربیه سالم شده باشد اموزش سالم و کامل دیده باشد و تمام نسل جوان ان کشور با شعور و با وجدان و با عقل سرشار از علم و دانش تربیه باشند و کودکان ان کشور در یک شرایط بسیار مساعد و در درجه بسیار عالی و با تمام امکانات به درس و تعلیم مشغول باشند نگاه میکنند و به همچون یک کشوری حتی اگر مستعمره هم باشد میتوان یک کشور قوی و مستقل گفت . زیرا این سرمایه یک کشور نه به غارت برده میشود و نه فروخته میشود و نه در مقابل سیم و زر بر علیه ان کشور استعمال میشود و حتی هیچ کشوری جرات نگاه سو به این چنین کشور را ندارد .
ولی افغانستان کنونی مــــــــــــــــــــــــا .
انهای که 25-30 سال قبل جوان بودند و زمینه تحصیل برایشان مهیا بود و توانستند چیزی کمی از علم و دانش بهره بگیرند حالا یا به سن پیری رسیده اند ویا نمیتوانند از ان علم و دانش خود استفاده موثر به نفع کشور خود نما یند و نه میتوانند به نسل جوان بیاموزانند و یا اکثریت انها در طول این جنگ های 25 ساله یا به کشور پاکستان رفتند که ما شاهـد ترور اکثریت از اشخاص سر بلند و نامدار و با علم و دانش خود در پاکستان این دشمن دیرینه ملت افغانستان بودیم و یا به دیگر کشور ها پناهنده شدند ویا داعئی اجل را لبیک گفته اند و انهای که در طول این 25-30 سال اخیر به دنیا امده اند و جوان شده اند اکثریت انها به جز از تفنگ جنگ و کشتن دیگر چیزی نیاموخته اند و اکثریت انها بیسواد هستند و با کوچکترین تحریک از سوی دشمنان کشور و ملت افغانستان یکباری دیگر حاضر و اماده به فداکاری و و جانسپاری صادقانه به نفع ان کشور باز هم تحت عنوان اسلام و جهاد هستند و برایش پدر مادر برادر و خواهر مهم نیست چه رسد به ملت . خاک . و میهن .
حال که چنین است چی باید کرد ؟
یگانه امید ما و یگانه چشم ارزوی ما و یگانه چیزی که هنوز از بین نرفته و هنوز دست دشمنان ملت ما به انها کاملا نرسیده است همین کودکان معصوم و پزمرده و افسرده خاطر ما است و بس . اگر چه دشمنان شیطان صفت افغانستان دست به اختطاف و سو استفاده از این اخرین نهال اینده ما میزند و هزار ها هزار کودک افغان به پاکستان برده شـــــــــده و ................................................
ولی باز هم این یگانه نهال اینده کشور خود را و این یگانه ناجی ملت افغانستان را نگذاریم که از بین برود بلکه صرف و صرف توجه همه ما به درس و تعلیم و تربیه سالم این کودکان اینده ساز کشور عزیز ما باشد .
پس ای هموطن عزیز .
این موتر های مودل جدید و قیمتی و این تعمیر های سر به فلک کشیده تو و این ابرو و عزت که همه صاحب صاحب به تو میگویند پایدار نیست و غافل مشو و نگذار که همانطور که پول و ثروت چند روزه تو خودت را به گودال نیستی کشانده پسر و دختر کوچک ترا هم ببرد . بلکه با این امکانات دست داشته به تعلیم و تربیه سالم انها پرداخته تا باشد در اینده هم ترا سربلند و نیک نام ساخته و هم ملت رنجدیده خود را از این بد بختی و خواری نجات بدهد و ملت بر انها افتخار کند .

بقلم
محمد احسان ( مهیا )
پس ما از کی و به کی بنالیم ؟


ملت رنج دیده افغانستان در طول تاریخ بارکش تمام دردها و رنج ها و مشکلات روزگار بوده و همیشه رنج و غم نصیب اش شده است که بعضا از دست خودشان و از پاکی و بی الایشی شان و همچنان از بی توجه یی خودشان بوده شاید بگوید که چطور ؟
حالا که قشون سرخ به وطن ما تجاوز نکرده . حالا که کمونیست ها در قدرت نیستند حالا که طالبان پاکستانی نیست که دست و پای مارا قطع کند حالا که قدرت در دست جنگ سالاران نیست . پس چرا آرام نیستیم ؟ چرا آسوده نیستیم و چرا در هراس باشیم ؟ حالا بخاطر بی توجه ما است به اینگونه که ملیونها دالر مصرف اعمار مراکز اموزشی وتربیه اردوی ملی شده بعدا ملیونها دالر از سرمایه همین دولت تازه به پا خاسته ما مصرف جلب و جذب استادان مجرب نظامی و معاش انها لباس انها خوراک انها و وسایل نقلیه انها شد و بعدا ملیون ها دالر مصرف جلب و جذب جوانان وطن بخاطر شامل شدن انها به صفوف اردوی ملی و قوای مسلح شد و به انها معاش داده شد تا در طی همین دوره که تحصیل میکنند معاش هم داشته باشند کتاب ها چاپ شد و به انها از پول همین ملت لباس نظامی ساخته شد و هزار ها هزار مصارف دیگر شد بخاطر که ما یک اردوی منظم و وفادار به دولت و مردم افغانستان باشند و بخاطر حفظ آبرو . حفظ امنیت ما بخاطر حفظ حاکمیت ارضی ما و بخاطر نظم و ثبات چی در داخل شهر ها و چه در اطراف و مناطق سرحدی و بخاطر اینکه مردم ما آسوده زندگی کنند و آسوده بخواببند و امید شان به اردوی ملی دولت افغانستان باشد . ولی افسوس و صد افسوس که یکبار دیگر اشتباه بس عظیم را مرتکب شدیم . ما ملیون ها دالر پول این ملت را که کودکانش از سردی میمیرند مصرف اردوی ملی کشور شان کردیم که اردوی ملی خدمت گار انها شود ولی اشتباه اینجا بوده که ما چی اشخاص را شامل این اردو ملی خود کرده ایم .
دیده میشود که بعضی از اشخاص دزد رهزن و خائین و وطن فروش را شامل این وظیفه مقدس نموده ایم که با پوشیدن لباس مقدس نظامی هرچه بهتر و خوبتر و آسانتر بتوانند به دزدی و رهزنی خود ادامه بدهند و قبلا پنهانی از طرف شب فعالیت میکردند ولی بعد از مصرف کردن هزار ها دالر پول ملت و با پوشیدن لباس نظامی و با گرفتن شهادت نامه های فراغت حالا میتوانند که آشکارا ساعت 12 ظهر در قلب کابل واقع در پل آرتن از موتری که به ملت که کودکان شان از سردی جان میدهند چوب اورده است بدون کدام هراس رشوه و یا حق العبور بگیرد . و حق هم دارد که بگیرد چون این چوب را به کودکانی میرساند که از پول انها او تحصیل نموده است و برایش لباس نظامی ساخته شده است و حالا هم معاش میگیرد . چنانچه چندی پیش از طریق تلویزیون ملی شاهد بودییم که در مقابل کمره تلویزیونی برنامه ( آئینه شهر ) بی شرمانه فرار میکند و شخص دومی پرسونل اردوی ملی افغانستان آشکارا شخص عارض را تعدید به زندانی شدن و جزا دادن میکند . و یا گاه گاه در میان خود اردوی ملی کشور ما برخورد های رخ میدهد و چندین کشته و یا زخمی بجا میگذارد و یا خود اردوی ملی بالای موتر وزیر دفاع تیر اندازی میکنند . پس اردوی که پروای وزیر دفاع را نداشته باشد از وی چه انتظار باید داشت ؟ تصور کنید که مرکز افغانستان اینگونه باشد پس در شاه راه ها چی حالت خواهد بود .
پس ما از کی و به کی بنالیم ؟
نزد ملت سوال پیدا میشودکه در طول دوره تحصیل این 25 هزار پرسونل جدید اردوی ملی به انها چی درس داده شده است اگر اینطور تحصیل باشد و اینطور فارغین پس وای به یکسال بعد چون به قول مقامات دولتی که گفته اند یکسال بعد اردوی ملی ما به 70 هزار نفر پرسونل ارتقاع خواهد کرد .
چرا با بیشتر شدن پرسونل اردوی ملی دزدی قتل و غارت بیشتر شده میرود و در اکثر اخبار ها گفته میشود که دزدان با استفاده لباس نظامی دست به قتل و غارت زده اند ولی نظر به ثبوتی که برنامه آئینه شهر به تمام مردم این ملت نشان داد ثابت میشود که اکثر دزدان از لباس نظامی سوه استفاده نکرده اند بلکه این لباس شخصی و لباس وظیفه وئی خود او بوده که دولت با سند فراغت برایش داده است .
پس این اشتباه بزرگ ما باعث سقوط دولت مردمی ما خواهد شد ولو هر قدر قدرت مند هم باشد چون اردو ملی است که دولت میباشد پس اردوی ملی ما اینگونه که باشد دولت مردمی ما درعرصه پیشرفت و ترقی افغانستان هیچ کاری را پیش برده نمیتواند .
پیشنهاد ما به مقامات مربوط اینست که هر چه عاجل جلو این چنین اشخاص را که اعتبار اردوی ملی را زیر سوال میبرند و اردوی ملی را نزد مردم بی اعتبار میسازند بگیرند و در مراکز اموزش انها توجه بیشتر به مسولیت های وجدانی و میهنی انها تاکید شود .
بقلم
محمد احسان " مهیا "


نگاه ئی به پروسه انتخابات و عکس العمل مخالفین .


افغانستان امروز در یک موقعیت بسیار اساس و تاریغی قرار دارد چنانچه پس از سالیان دراز و با سپری نمودن جنگ های متعـدد داخلی قومی نزادی و منطقوی امروز افغانستان چانسی پیدا کرده تا تمام اقوام تمام ملیت ها همه و همه دور هم جمع شده و در انتخابات عمومی و واقعآ مردمی ســــــهـــم میگیرند .
که این عمل ناخود اگاه دشمنان همیشگی وطن مارا که سالیان درازی با خون ملت ما بازی کرده و لذت بی پایان برده ان به خشم اورده است و با تمام امکانات این موفقیت ابتدائی وطن مارا میخواهند به ناکامی و خواری و ذلت بکشانند .
که از جمله ما میتوانیم از ترور و قاچاق اطفال در شهر کابل - گذاشتن بمب در شهر کابل
که خوشبختانه کشف و خنسا شد - کشته شدن پنج کارمند یک موسسه در راه سروبی -
مسموم شدن ســـه طفل در خوست - حریق کردن وسایط موسسه سرک سازی در قندهار و چندین حوادث دیگر را یاد برد
انها با این گونه اعمال خود در میان مردم که تازه زندگی ارام و بدون جنگ را اغاز کرده اند وسوسه و ناراحتی را پیدا کرده و از سهم گرفتن در انتخابات باز بداریشان و این پروســه انتخابات مردمی را به یک عمل بی ارزش و نا باور تبدیل کرده تا دوباره زمام امور دولت افغانستان بدست نوکران و غلامان حلقه بگوش انها افتاده و از پیدایش یک افغانستان واقعآ ازاد -مستقل - با قوت - با علم و دانش - با یک اردوی قوی در منطقه جلوگیری کرده بازهم سالها شاهد جنگ و برادر کشی رسوائی و بدنامی افغانستان در سر تاسر جهان باشند
پس بر ماست تا از این گونه اعمال ایشان وسوسه بدل راه نداده و با عظم راسغ و نیت پاک بسوی انتخابات مردمی رفته و زمام دولت خویش را به یک فرد واقعآ خدمتگار بسپاریم و دیگر فریب ظاهرین شیطان صفت را نخوریم .


بـقـلم محمد احسان( مهیا)


پارک های صنعتی را چگونه تقویت ببخشیم ؟


طوری که از رسانه های خبری آگاه شده ایم دولت سعی و کوشش فروان در عرصه اعمار پارک های صنعتی در کشور نموده اند که ما شاهید به میان آمدن پارک صنعتی بگرامی در شهر کابل و دو پارک صنعتی دیگر در ولایت قندهار و مزار شریف هستیم ولی این نکته را نباید فراموش کرد که پارک های صنعتی به اعمار ساختمان مستحکم و جدید الااعمار ضرورت مبرم ندارد بلکه به همکاری و حمایت مستقیم دولت ضرورت بیشتر دارد که دولت بایدکمک مالی بیشتر به آنها نماید و مهمتر از همه اینست که زمانی که یک مواد و یا یک جنس در این پارک های صنعتی تولید میشود پس دولت وظیفه دارد که از وارد نمودن آن از خارج کشور بطور جدی جلوگیری نماید و این بزرگترین کمک و همکاری در عرصه رشد و ترقی پارک های صنعتی میباشد نه اینکه مشابه به همان جنس بیشتر از پیش با نرخ عمدآ نازلتر از خارج وارد بازار های کشور ما شده و آنقدر فروان شود که تولیدات کشور خود ما بی ارزش جلو نماید ولی با تاسف که تا حال دولت مردمی ما کمتر به این نکته توجه نموده و همانقدرکه به اعمار پارک های صنعتی کوشش نهای مینماید بر عکس در کنترول واردات گمرکی خویش به این موضوع توجه ندارد . بطور مثال روغن سپین غر . اگر واردات روغن های بی کـیـفـیـت پاکستانی و مالیزیائی تا حد امکان کم شود فابریکه تولید روغن سپین غر به مراتب خوبتر و بیشتر میتواند فعالیت نماید و به قیمت مناسب میتواند که در بازار ها بفروش برسد . و به همین گونه فابریکه تولید بطری موتر در شهر هرات و فابریکه تولیدی صابون . المونیم و ده ها فابریکه دیگر . ولی این بی توجه ی دولت است که مانع پیشرفت تولیدات خودش میشود .
سوال اکثر مردم از دولت این است که با وجودی که خود دولت این موضوع را میداند و بارها از طریق رسانه ها به گوش مقامات مربوط رسانیده شده چرا باز هم کدام اقدامی موثری صورت نگرفته ؟ چرا روزانه به هزار ها تن سمنت بی کـیـفـیـت و غیر موثر پاکستانی داخل کشور ما میشود و به قیمت بسیار زیاد به فروش میرسد در حالیکه فابریکه سمنت غوری و سمنت جبل السراج کشور ما که از نگاه کیفیت در جهان نظیر ندارد با وجودی که تازه به پا برخاسته ولی روز به روز ورشکست و نابود میشود ؟ و چرا؟؟؟؟
پس خواهش ما از مقامات دولتی اینست که از واردات اجناس که خود ما نیز تولید مینمایم جدآ جلوگیری نمایند تا صنعت ضعیف و تازه کار ما بتواند به پا خود استاده شده و مصدر خدمت به جامعه ما شود .

بقلم
محمد احسان " مهیا "
بیوگرافی شاعر

محمد احسان ( مهیا ) در سال 1976 م در یک خانواده یی روشنفکر در شهر کهنه شهر کابل چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی را در مکتب متوسطه منوچهری و تحصیلات عالی را در لیسه عالی نادریه به پایه اکمال رسانیده و افتخار استادی را در جهت تنویر اذهان اولاد کشور به عده داشت .
وی از صنف هشت مکتب شروع به نوشتن داستانهای کوتاه و شعر کرده که در نشریه های انزمان به نشر رسیده و با بسیاری از نویسنده گان و شاعران در انجمن نویسنده گان افغانستان در تماس بود . ولی دست ظالمانه جنگ آب هنر و ادبیات را بر این نهال نورس قطع کرد و او مجبور به ترک وطن شد و زمانی را در مسکو وبعد در شهر اودینسه در کشور دنمارک زندگی میکرد و نظر به تحولات که در افغانستان امد خواهان برگشت دوباره به وطن عزیز خود شد .
تا در کشور خود خدمتگار مردم رنج دیده خود باشد .
وی دارای یک چشم سبز و یک چشم سیاه میباشد که خداوند (ج) بر هرکس اعطا نمیکند و وی میگوید که در چشمانم رازی نهفته است که از قدرت بیان اش عاجزام و این چشمان بمن افتخار بزرگیست .
از جمله نوشته های وی مجموعه از اشعار تحت عنوان -
( شگوفه شعر ) است که به چاپ رسیده و مجموعه دوم وی تحت عنوان ( صدف ناب ) آماده چاپ میباشد .



بیاید از شرمساری خویش نیز یادی نمایم .

هر سال در اواخیر ماه دلو تمام مطالب روزنامه ها و جراید را مطلب شکست قوای شوروی و جنایات انها و شهامت ما و افتخارات ما در بر میگیرد و افتخارات ان به مجاهدین فعلی ربط داده میشود انهای که در دوران جهاد با خون مجاهدین واقعی بازی کردند و بعد از جهاد از نام مجاهدین و مقام عالی جهاد و مقاومت سوه استفاده کردند . چون گلبدین( حکمتیار ) رهبر حزب اسلامی افغانستان و شیغ الحدیث استاد عبدالرب رسول ( سیاف ) رهبر حزب اتحاد اسلامی افغانستان و پروفیسور برهان الدین ( ربانی ) رهبر جمعیت اسلامی افغانستان و چندین رهبران دیگر اسلامی افغانستان .
ولی تا حال تاریغی تعئین نشده است که جنایات و وحشی گریها . برادر کشی ها . نژاد کشی ها . و مسلمان کشی های بعد از سال 1371 را به ملت افغانستان یادداشت داشته باشد که با رسیدن ان تاریخ هر سال ملت ما به یاد بود از آن روز های تلغ و رنجهای فراموش ناشدنی ان اقلا یک مطلب بنویسند .
همینطور که با افتخار و سر بلندی از شکست قوای سرخ شوروی یاد میکنیم و هر کس افتخارات انرا به خود ربط میدهد بیاید از شرمساری و بدنامی خود بعد از سال 1371 نیز یادی نمایم که خودما با خود ما چی کردیم .
بیاید سال های را که اسیر قوای سرخ متجاوزین شوروی کافر بودیم که مدت بیشتر از 14 سال میشود با 5 سال دوره مجاهدین همین ملت به مقایسه بنشینیم . که ان کافر با ما مسلمانان چی کرد و ما با خودما چی کردیم .
زمانی که قوای شوروی به افغانستان تجاوز کرد و تمام سر زمین افغانستان را تصرف کرد کدام قدرت دوم در جهان وجود داشت ؟ نه هیچ قدرتی . مگر شوروی نمیتوانست که تمام ملت افغانستان را قتل عام نماید ؟ میتوانست و هیچ قدرتی وجود نداشت که بگوید چرا . اما بر عکس بلاک های مکروریان ها را اعمار کردند سیلو ها را. کارخانه جنگلک را. سالنگ را. بند های برق را. دستگاه سمنت جبل السراج را . مکاتب را . پولیتخنیک را . سرک ها را . مغازه های ارتزاقی را . کوپراتیف ها را اعمار کردند و هزار ها هزار مثال دیگرکه بد بختانه طی پنج سال دوره مجاهدین ما اکثر انها از بین رفته و وسایل ان به شکل اهن کهنه به پاکستان فروخته شد . همچنان انهای راکه بمقابل شان مقاومت نشان میدادند به قتل میرسانیدن که تعداد ان به دو ملیون شهید ملت ما میرسد اگر چه اکثر انرا خود ما به قتل رسانیده ایم نه شوروی ها بهر حال به نام انها حساب شد . و بلاخره به تاریخ 26 دلو 1367 شکست خورده و با بد نامی و شرمساری از افغانستان خارج شدند .
اواخیر ماه حمل 1371 ان مجاهدین که تحت عنوان اسلام و جهاد فی سبیل لله 14 سال جهاد نموده بودند داخل شهر کابل مرکز افغانستان شدند .
گلبدین ( حکمتیار) تا وزارت داخله رسیده بود و برهان الدین ( ربانی ) با شتاب از کوتل خیر خانه گذشته و خود را به نزدیک وزارت داخله رسانید و این دو برادر مسلمان ما این خون و رگ ما که از یک دین و ائین ما هستند و 14 سال جهاد فی سبیل الله نموده بودند بخاطر قدرت طلبی شان چنان بجان یکدیگر افتیدند که جسد صد ها فرد مسلمان همین کشور بر روی سرک های وزارت داخله. سرک جاده. سرک کارته نو و سرک شاه شهید و پس کوچه های این مناطق به خاک و خون افتیدند و همانجا پوسیده شدند و سگ ها گوشت روی شانرا خوردند . اگر قوای شوروی اینکار را میکرد گله نبود چون کافر بود و دشمن دین ما بود دشمن زبان ما و نسل ما و ملت ما بود اما این همان رهبران جهادی خود فروش خود ما بود و بلاخره با تعین شدن میدان زور ازمائی نظامی بین آنها که به بزرگی از بالاحصار کابل تا برج ساعت که حالا هیچ اثری از ان منار تاریخی ما نیست تعین شد که با یک مدت وقفه بعد از اکمالات و جمع کردن ا جساد مرده های همین ملت دوباره جنگ جریان داشت و چندین سال به همین گونه تکرار داشت و هر زنی . طفلی . و مردی که یک سیر آرد بر دوش داشته و از این منطقه که مشهور به ( پل سراط ) شده بود میگذشت به خاک و خون می غلطید و آرد با خون اش خمیر میگردید . ما با کی در جنگ بودیم ؟

همه روز در گناه باشم شب حفظ قرآن ام
خدا در حیرت ماند به این دینی که من دارم

همه قرآن به حفظ دارم معنی اش نمیدان
به خود شیطان ببالد به این علمی که من دارم

گلبدین که تخت شاهی امپراطوری خود را در چهار اسیاب کابل جابجا نموده بود و از طریق رادیو خویش به مردم این ملت تفسیر درس میداد و از دین و اسلام حرف میزد تمام راه های مواصلاتی را بر روی مسلمانان انطرف امپراطوریش یعنی انطرف بالاحصار تا کوتل خیر خانه مسدود ساخته بود و مردم انجا از گرسنگی جان میدادند و وی هر روز بدون کدام وقفه 50 و 60 راکت مختلف نوع را بالای باشنده گان نیم کابل فیر میکرد و مردم را به هلاکت میرسانید.
نمیدانیم که این حرکت وی در کدام اسلام و دین خداوندی اجازه داده شده بود . و در ماه مبارک رمضان هر روز با اذان شام محمدی صد الی صدو پنجاه راکت را به شهر کوچک کابل فیر میکرد ومردم قبل از افطار جام شهادت مینوشیدند . مگر این عمل کار یک انسان میباشد؟ فکر نمیکنم که حیوانات چار پا اینقدر زشت و درنده باشد چنانچه گلبدین بود . مگر این ملت میراث پدرت بود که هر روز صد ها خانه را در ماتم مرگ طفل اش زن اش پدر اش برادرش و خواهرش مینشانیدی ؟ مگر انها مسلمان نبودند یا تو و افراد تو مسلمان نبودند ؟
همین حزب اسلامی افغانستان به رهبری گلبدین ( حکمتیار) افرادی را که بخاطر خریدن یک سیر آرد از کابل به دارالا امان از دارالا امان به ریشخور و از انجا به بسیار مشکلات به چار آسیاب میرسیدند مانع میشدند و صرف زنان و اطفال را اجازه میدادند و هر زنی مسلمان این ملت را که میخواستند از موتر پاین کرده و بعد از همبستری با وی طی چندین شب او را رها میکردند و هر قومندان پوسته های حزب اسلامی افغانستان چندین پسر خورد را نزد خود نگهداشته بودند بخاطر عمل زشت لواطت و با افتخار میگفتند که این چریک من است و.........................
ای ملت زنجدیده . ای ملت افغانستان و ای توده ئی مظلوم این دیار بیاید به یاد بود دوستانی که بعد از سال 1371 و در اثر جنگ های داخلی جان خود را از دست داده اند و یا معیوب شده اند و یا تمام زندگی خود را از دست داده اند یک روز را ثبت تاریخ نماییم تا درسی باشد ه ظالمین و پندی باشد به آینده گان ما .
بقلم
محمد احسان " مهیا "

به جواب نوشته محترم داکتر عبدالحمید روشن که در روزنامه چراغ مورخ 19 میزان سال جاری تحت عنوان ( انتخابات ریاست جمهوری .امتحانی برای مجاهدین و غازیان )
بعد از تقدیم سلام و احترامات بی پایان .
گفتار بزرگان است که . پیشوای در راه که پر از گل و لای بود با احتیاط پا میگذاشت از کنارش کودکی با عجله و بیباکانه گذشت پیشوا به کودک گفت که احتیاط که نه افتید کودک در جواب گفت که من اگر افتیدم دوباره بر میخیزم تو احتیاط کن که نه افتید .
دوست عزیز از تحلیل و پیشبینی که شما کرده اید یک جهان سپاس و یک حرف حقیقت است که انرا کسی رد کرده نمیتواند . ولی زمانی که این حرف ها در میان میاید باید به این گفته ها هم جواب گو بود کـــــــــه
از سال 1371 الی 1380 کدام قوای داخلی با اختیارات تام در افغانستان وجود داشت ؟ مگر فرامــــــوش کرده ایم که از ساعت 9 شب به بعد امنیت کابل مرکز افغانستان را پنجابی های پاکستانی در دست داشتند ؟ مگر فراموش کرده ایم که در شهر کوچک کابل در هر قدم یک پوسته به گفته شما از همین مجاهدین و غازیان بود که شب و روز به چور و چپاول جان و مال و ناموس مردم بی دفاع ملت ما مشغول بودند ؟ مگر فراموش کرده ایم که همین مجاهدین و غازیان خود فروخته ما به امر پاکستانی ها قوای مسلح ما را که وظیفه دفاع از تمام حریم افغانستان را داشت منحل اعلان کرد و زمینه بی بند و باری را مساعد ساخت ؟
مگر در طی این چندین سال دوران حکومت ننگین شان کدام دست اورد یی دارند اگر به ملت افغانستان خدمت نکردند به جهان اسلام کدام خدمت کردند ؟ یا اینکه همین مجاهدین و غازیان ما بودند که به زر خود را فروختند و جهان اسلام را در تمام دنیا بدنام ساختن .
مگر در پنج سال دوران ساه طالبان افغانستان کاملان پایگاه نظامی پاکستانی ها و اعراب تروریست تبدیل نشده بود ؟ آنزمان این رهبران مجاهدین و غازیان در کجا بودند ؟ من خودم شاهد یکی از این مجاهدین و غازی شما هستم که با تمام علم و دانش که از دین اسلام دارد این حدیث پیامبر اسلام را که گفته است ( اگر مجبور به مهاجرت میشوید به کشور اسلامی هجرت نماید نه به کشور کفار ) فراموش کرده و خود را در آغوش کشور کافر ( دنمارک ) انداخته و هم اکنون پاسپورت دنمارکی او در جیب اش است و به افغانستان آمده تا اگر معامله پر سود به نفع شخصی خود تحت عنوان اسلام و جهاد و مجاهدین به دســــــــــــــــت آورد نور الله نور در غیر ان با پاسپورت دنمارکی خود دوباره به کشور آرام و اسوده و دموکراسی غیر اسلامی دنمارک میرود و تمام فامیل وی در دنمارک دور از جامعه اسلامی راحت زندگی میکنند در حالی که در دوران جهاد هزار ها هزار مجاهد واقعی خون خود را بخاطر پیروزی اسلام پاک در جبعه های تحت فرمان او نثار کردند . و مانند او دیگر رهبران هم با خون مجاهدین و با نام پاک اسلام و جهاد تجارت کردند و اخر الامر همه به دامان همین امریکایی ها و انگلیس ها و اروپایی ها خود را انداختند .
مگر از این حقیقت چشم پوشی کرده میتوانیم که اعمال شرم آور همین مجاهدین و غازیان زر فروش کنونی باعث تبدیل شدن افغانستان به یک پایگاه نظامی امریکاه شده است ؟ نه هیچ گاه .
پس دوست عزیز کوشش نکنیم که بخاطر موضوعات داغ روز و صرف بخاطر مشهور شدن چیزی بنویسیم که باعث جارو جنجال های سیاسی آنهم در این موقعیت بسیار اساس فعلی کشور ما شود . بلکه اول به خواست و آرزوی عمومی مردم خود گوش بدهیم و چیزی بنویسیم که مرحم به زخم های خونین ملت ما باشد نه اینکه به زخم هایشان نمک بپاشیم .


بقلم
( مهیا )






به قطره اکتفا کردیم همه دریا نوشیدن
به زمین اکتفا کردیم همه زمان نوشیدن

هرزمان که داد کردیم از حقوق نسل خویش
ظــالـمـانه با لــگـــد بر دهــــان کــوبـیـدن

گـفـتـم اش آخــر کجا شد حقوق بشر ؟
خم بر ابرو کشیدن و القاعیده نامیدن

زخم هایم رو کردم تا مگر رحمی کنند
زهر را چون داروی بر زخم ها مالیدن

درس عبرت دادم تا مگر آدم شـــوند
حسرتا از زحمت ام سگ زرد زائیدن

حال اگر مستی کنند ای" مهیا "دلخور مباش
بازهم هر کودک بکتاش ماست شـمـشـیرزن

بقلم
محمد احسان"مهیا"
www.moahaia.blogfa.com
www.mohaia.bloga.com
www.mohaya.blogspot.com


بعضی از عنعنات ما بالا تر از دین ما است

این مطلب در بر گیرنده موضوعاتی است که همه ما میدانیم و قلب ما تصدیق میکند و به زبان اقرار میکنیم که این یک کار غلط است ولی برای جلوگیری از ان هیچ اقدامی نمیکنیم .
دین اسلام دینی است که در تمام امور و در تمام مسائیل سهولت میاورد و مشکلات را در هر موضوعی که باشد از سر راه مردم دور کرده و مردم را به زندگی راحت و بدون کدام تشویش دعوت میکند این دین یک تحفه بی نهایت گرانبهای خداوند است که به حبیب خــــود و امت وی اعطا نموده است . دین اسلام مکمل ترین دین در تمام جهان است چنانچه حضرت محمد ( ص ) در آخرین خطبه خویش میگوید که با تکمیل شدن قران مجید و با اعطا کردن دین مکمل اسلام وظیفه خویش را به پایان رسانیده ام و تا زمانی که به کتاب خداوندی و احادیث من چنگ بزنید هرگز گمرا نمیشوید . و ملت افغانستان از اوایل دوران ظهور اسلام به این دین پاک رو اورده و به خاطر همین دین پاک ملیونها شهید داده و باز هم خواهد داد .
اما گاه گاه بعضی مشکلات که در زندگی ما خانواده محیط و جامعه ما به وجود میاید که از نادار شدن و قرضدار شدن الی به قتل و کشتار خاتمه میابد همه و همه از نادانی ما و بیخبربودن ما از دین اسلام و از بیسوادی خودما و پیروی از عنعنات قدیمی و قومی ما بجای پیروی درست از دین اسلام سر چشمه میگیرد .
که از جمله صرف چند نمونه انرا یاد اور میشویم که اکثرا خلاف احکام دین مبین اسلام است از جمله
گرفتن جبری بیوه برادر خود را، عروسی جبری دختران خورد سال با مردان مسن و پیر صرف بخاطر پول که خود هم فساد اخلاقی را به بار آورده و اکثرا منجر به خودکشی ها میشود ، گرفتن شیر بها و طویانه های بی نهایت زیاد که خود فقر و تنگدستی را به بار میاورد ، عروسی های پر مصرف ، دادن دخــــــــــتــــــر به نام ( بدی ) ، گرفتن نظر های پر مصرف و بی مورد بنام این و ان ، بردن جبری عیدی و براتی و ............... در زمان نامزدی ، و مهمتر از همه در مورد کسی که یکی از اعضای فامیل وی وفات میکند مرده دار بیچاره که پول نان خشک فامیل خود را ندارد و شاید همین شخص که وفات کرده یگانه نان آور شان بوده باشد باید در همان لحظات اول تمام اقارب را دعوت کند و امادگی غذا مکمل برای همه را بگیرد بعدا حلوا پیش جنازه ، پول اسقات ، اســــپـند بعد از جنازه ، گذاشتن سنگ در بستر خواب شخص مرده ، دادن انگشتر طلا و یک جوره لباس نو برای مرده شوی ، دادن هفت جوره لباس زنانه هفت بسته تار و سوزن هفت انگشتانه و هفت شانه به دیگران ، مدت سه روز به تمام اقارب غذا مکمل دادن ، بعدا مدت چهل روز در هرروز پنجشنبه تمام اقارب باید جمع شوند و چندین نوع غذا برایشان تهیه شود که ثواب دارد ، و در روز چهل ام از دیگر روز ها کرده بیشتر باید مصرف کند چون ( هلاک ) مرده خوانده میشود ، بردن میوه بالای قبر بعد از چهل ، بعدآ در هر عید و برات و دیگر روز های خوشی همه اولآ به خانه آنها رفته و بنام فاتحه زخم شان را تازه کرده و خوشی شان را به غم بدل نمایند ،
دین اسلام که بی شک دین پاک مکمل و راحت و آسوده گی است پس اینها در کجای قران و حدیث پیامبر ذکر شده است ؟ که ما بالاتر از فرض به انها عمل میکنیم . پس میبینیم که راه ما و عمل ما تا راه اسلام چقدر فاصله دارد و ما بسوی ترکستان روان هستیم . اکثرا این شیوه های غلط و این طریقه های نادرست از طریق بعضی از ملا های بی علم به خاطر منفعت شخصی و با گفتن اینکه ثواب دارد پایه گذاری شده است . ولی ما باید صرف و صرف به قران پاک و احادیث پیامبر بزرگوار حضرت محمد ( ص ) رجوع کرده و مطالحه دقیق نمایم و بیبینیم که به کدام راه باید برویم .و به این رسم و عنعنات غلط خویش که شامل دین و اسلام کرده ایم خاتمه داده و اضافه از این به خویش و به جامعه خویش ظلم را روا نداریم و بگذاریم این ملت نا توان ما اهسته اهسته به پای خویش استوار شود و تمام جوانان این ملت به سوی علم و دانش رفته و باعث سر بلندی ما در منطقه شوند .
بقلم
محمد احسان ( مهیا )
www.mohaya.blogspot.com

بجواب نوشته محترم نظری پریانی که در شماره 104 هفته نامه پنجره مورخ شنبه 14 قوس سال 1383 تحت عنوان ( آیا آقای کرزی به سوگند وفاداریش وفا دار می ماند ؟ ) بعد از تقدیم سلا م و احترامات دوستانه . یک فرزند تا زمانی که خودش پدر نشده است هرگز و هیچ گاه نمیتواند مشکلات و مسعولیت های پدرش را درک کند و اکثر عمل های پدرش در مورد وی غلط و نادرست میباشد و همیشه میگوید که باید پدرم چنان چیز را بمن میخرید و و یا باید چنین و چنان میکرد و ........ اما زمانی که خودش پدر شود آنگاه میداند که پدر شدن کار آسان نبوده است .
دوست عزیز از تحلیل و نظر اندازی که نموده اید یک جهان سپاس ولی خواهش من اینست که انسان یکجانبه قضاوت نباید کند قضاوت کردن و حکم کردن و فیصله نمودن در مورد یک مجرم کاری اسان است ولی خود را بجای مجرم قرار دادن و درک کردن علت های جرمی که مجرم نموده است کاری است بس مشکل که اکثرا اشخاص اصلا به این موضوع توجه ندارند .
حال که شما از کرزی انتقاد نموده اید که البته انتقاد درست و بجا است ولی بیاید فکر کنیم که کرزی کی است ؟ کرزی هم مانند من و شما یک انسان عادی است و کدام سحر و جادو ندارد . فوق العاده گی ویا کدام قوه عمل بالاتر از من و شما هم ندارد . پس یک انسان چگونه میتواند تمام امور یک مملکت را که بیشتر از دو دهه جنگ داخلی داشته اکثریت مردم ان بیسواد است . فساد اداری به اوج خود رسیده است . رشوه یک امر طبیعی شده است . اکثر قدرت و کرسی های دولتی ان بدست خیانت کاران و جنایت پیشه گان و تجار های مواد مخدر است و ................ و بلاخره هیچ چیز ندارد به تنهای اجرا نماید و از سیر تا پیاز را باید بداند و بفهمد و همه را درست و کامل و بدون کدام اشتباه انجام بدهد و من و شما هم صرف قلم در دست داشته و کوچکترین حرکت منفی یا اشتباه او را انتقاد کرده و صفحه های جراید را که از آزادی بیان سوه استفاده میکنند پر بسازیم .صرف بخاطر که رئیس جمهور است و باید این کار نمیشد . ایا وظیفه ایمانی و وجدانی من و شما صرف همین است و بس ؟ هرچه بگندد بپاشند نمک وای بر ان روز که بگندد نمک
جراید و قلم بدستان وظیفه اصلاح جامعه را دارند نه اینکه جامعه را ناباوار و دلسرد به اینده بسازند . حال که آزادی بیان به مطبوعات داده شده است که از این طریق مردم و ملت ما روشن شده و به آینده نزدیک امید وار شده و راه خوب و خراب را بهتر بدانند پس ما نباید از ان سوه استفاده نمایم شما که از حراست و استقلال و حاکمیت ملی و تمامیت ارضی فعلی انتقاد نموده اید در طول تاریخ کدام دولت به قدرت رسیده افعانستان بدون وابسته بودن به کشور های خارجی به قدرت رسیده اند ؟اگر شما به نقشه افغانستان نظر نماید و موقعیت جغرافیه ئی افغانستان را ببینید خود به خود قبول میکنید که از هر طرف محاط به خشکه و در محاصره همسایه گان خون اشام هستیم و خواسته و نا خواسته باید با بعضی از انها سازگار باشیم چنانچه در طول تاریخ اکثر قدرت مندان افغانستان چنین کاری را کرده اند . انتقادی که در مورد اردو نموده اید باید گفت که اردوی 30 ساله ما که به خون ملت ما ساخته شده بود و با تجارب 30 ساله ان و با قدرت عظیم و وسایل مدرن ان که ضامن و جوابگوی ناموس و حراست از خاک ازادی و استقلال و حاکمیت ملی . تمامیت ارضی کشور ما بود و یک خار چشم به تمام همسایه گان ما بود به امر پاکستان و به وسیله خائینین ملت منحل علان شد و اکثر اشخاص سر شناس و با علم و دانش نظامی ما در پاکستان ترور شدند و از بین رفتند و از سال 1371 الی 1380 نه اردو داشتیم نه ملت نه سرباز نه استقلال و نه حاکمیت ملی ونه تمامیت ارضی و با سر افگندگی و شرمساری باید اقرار کنیم که امنیت شهر کابل مرکز افغانستان ما را پنجابی های پاکستانی بر عده داشت . و حال که کرزی طی همین سه سال اقدام به ایجاد یک اردوی عاجل نموده است که از عذت و آبروی ما دفاع کند ولی ما بجای که با نوک قلم این عمل اندک و ناچیز او را تحسین کنیم بر عکس باز هم انتقاد مینمایم .و مردم را دلسرد به زندگی نیمه ارام شان مینمایم . در مورد منافع مردم افغانستان و حقوق شان انتقاد نموده اید باید گفت که درست است تنقیصات زیاد است و همه انها بار دوش جامعه شده اند اما حتی در کشور های اروپائی با تمام امکانات که در دست دارند باز هم با این مشکلات رو برو هستند پس از یک کشور که دو دهه صرف جنگیده است و برادر برادرش را کشته است و هیچ فابریکه ندارد تولیدات ندارد چی انتظار باید داشت درست است که باید توجه شود اما به تدریج خواهد شد .
دوست عزیز در اصل کرزی و رئیس جمهور خود ما هستیم که اگر ما در هر وظیفه ئی که داریم درست عمل نمایم . رشوه نخوریم . فساد اداری را ببار نیاوریم . از قدرت خود سوه استفاده شخصی ننمایم . به منافع ملی بیشتر از منافع شخصی خود قیمت و ارج بگزاریم و انتقاد نه نمایم بلکه عمل نمایم و به تعلیم درست فرزندان خود که آینده سازان ملت افغانستان هستند درست توجه نمایم خواهیم دید که همه مشکلات اهسته آهسته حل شده و کشور ما به یک کشور پیشرفته مبدل شده است
بقلم
محمد احسان "مهیا "



ایکاش گفته بود

ای غنچه گلی که چندی در کنار من بودی !
چقدر زود با هم پیوستیم ولی چقدر زود با این دل شکسته و افسرده و نامید من وداع کردی و منرا در این صحرای نامیدی و تنهای. تنها و بی یارو بی مونس گذاشتی .
ای امید من ای همه هستی ام ای زندگانیم مرو . مرو که بیتو تمام هستی ام بر باد خواهد شد مرو که بیتو دیگر هیچ شمع در این کلبه ویرانه قلبم محفل آرایی نخواهد کرد و قلبم را تا روز رستاخیز تاریک مساز .
مرو زیرا تمام زندگانیم را بر پیش قدم هایت نثار کردم از همه گسستم چون ترا گزیدم مگر در قلبت رحم وجود ندارد ؟
مگر از ظلم کردن و بیچاره ساختن لذت خواهی برد؟
مگر زندگی درسی از شیوه یاری و مونسی و همدردی برایت نیاموخته بود؟
مگر نگفته بود که در مقابل نا ملایمتی ها و رنج ها صبور باش /
مگـــــــــــر ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
ایکاش گفته بود





دو ملیون اواره کردن از دیار و ملک شان
دو ملیون اولاد کشتن ای ملت بیدار شــــــو

جوی خون روان کردن از بدن مرد و زن
شهر ما ویران کردند ای ملت بیدار شـــــو

مادران گریان گشتن از فراق طفل خود
کودکان یتیم گشتن ای ملت بیدار شـــــو

نسل ما جاهل ساختن با ايات شــــيطانــــــي
دین پاک بد نام کردند ای ملت بیدار شــــــــو

فرض و سنت نام بود چادر بر اعمال شان
خود فروشی عام کردند ای ملت بیدار شو

بت بامیان را شکستن در عوض کوکنار کشتن
این جهان معتاد کردند ای ملت بیدار شـــــــــــو

از نظافت قرن وسطی صد شرف داشت بر ایشان
موی ما اصلاح کردند ای ملت بیـــــــــــــــدار شو

علم دین در طول ریش بود از جهالت نزد شـان
دست و پا را قطعه کردند ای ملت بیدار شـــــــو

از مهیا صبر دیدن با وجود این همه
بر ملا اعدام کردند ای ملت بیدار شو






بقـلم محمد احسان مهیا


اگر نگاهی دقیقی در مورد زندگی افغانها طی این چند دهه اخیر بی اندازیم به یقین خواهیم دریافت که افغانها طی این چند دهه صرف زنده بوده اند ولی هیچگاه زندگی به اراده و خواست خود شان نکرده اند .
بلکه همیشه دست بیگانگان در سرنوشت کشور ما و ملت ما دخیل بوده و هر انچه که انها خواسته اند بر ما تحمیل کرده اند و دشمنان وطن ما همیشه به یک شیوه خاص و یک طریقه جدید خواسته اند که ما را مصروف خود نگهداشته تا نتوانیم نظری به سوی پیشرفت و ترقی بی اندازیم بلکه گاهی بنام این و گاهی بنام ان گاهی جنگ های داخلی گاهی مناقشات گروهی و بلاخره هر کدام انها به شیوه خاص خود ما را استعمال کرده و از ازادی و از ارامی و از شناخت شخصیت اصلی ماو از مسلمان بون واقعی ما ما را باز داشته اند تا ما وقت انرا نداشته باشیم که اندکی فکر کنیم که ما کی هستیم چی میکنیم و چرا میکنیم و این وطن ما و کشور و دین ما از ما چی انتظار دارد و یا به نام یک مسلمان دین ما و قران ما به ما چی هدایت میدهد و چگونه زندگی خود را مطابق به فرامین قرانی برابر بسازیم بلکه هدف اصلی و اساسی دشمنان ما همیشه در قدم اول این بوده که تا حد امکان و بهر قیمت که میشود اول ما باید از راه دین و از راه اسلام و فرامین اسمانی دور شده و مذهب و دین برای ما یک چیز بسیار عقب مانده و بازیچه اطفال جلوه داده شود که این مهمترین و اساسی ترین هدف انها بوده است و میباشد
کشور رنجدیده ما بعد از سالیان دراز که شاهد هر نوع جنگها کشتار ها اواره گی و شاهد دسیسه های گوناگون دشمنان خود بود بعد از سقوط طالبان و با بکار امدن رزیم تازه تحت نام ازادی و دموکراسی یک امید در دل های همه پیدا شد که شاید حالا بتوانیم یک زندگی درست اسلامی واقعی و واقعا ازاد را بچشیم ولی بعد از سپری شدن چار و پنج سال از این حکومت باز هم هموطنان ما احساس میکنند و به درستی درک کرده اند که اینها همه یک نام است و هدف بر عکس تمام شعار ها میباشد .
بازهم یکی از اعوامل عمده ان دست بیگانگان و دست دشمنان دین و ملت افغانها است اکثر دشمنان افغانها انتظار داشتند که با چنین مشکلات غیر قابل تحمل و با چنین کشتار ها بنام های این و ان و با این چنین نسل جوان ناقص باید کشوری بنام افغانستان و ملتی بنام ملت افغانها وجود نداشته باشد " اما که وجود دارد "
این غیرت پدران شان در وجود اطفال شان است که هنوزهم برادرانه وار با هم زندگی میکنند و این ایمان دینی قوی اجداد شان در وجود فرزندانشان است که با تمام مشکلات علم دین و علم قران را می اموزند و هر فرد مسلمان کشور خود را بنام هموطن و برادر مددگار میشونند .
درست است که همیشه بیگانگان و دشمنان ملت ما در کشور ما جنگ های گوناگون را دامن زده اند و نگذاشته اند که افغانها حتی ساعتی زندگی راحت و اسوده نماینند و نخاسته اند که ما افعانها لذت زندگی کردن واقعی را بچشیم اما بازهم نتوانتسه اند که ما را نابود کنند بلکه ما اگر زندگی درست نکرده ایم ولی زنده بوده ایم و زنده خواهیم بود .
ولی در این اواخر دشمنان دین و کشور ما شیوه های بسیار جدید بسیار خطرناک را بخاطر نیستی و نابودی نسل ما در پیش گرفته اند . اگر متوجه شده باشید بعد از سقوط طالبان و روی کار امدن رزیم جدید بنام ازادی و دموکراسی بسیار بی بند و باری و بی پروای را در میان جوانان ما رایج ساخته و انرا انکشاف میدهند و میخواهند که افغانها اصلیت و افغانیت و مسلمانی خود را فراموش کنند و چون یک گیاه ارزه ئی شوند
بگونه مثال
وزارت مبارزه با مواد مخدر ایجاد شده ولی تولید مواد مخدر قاچاق مواد مخدر و معتادین مواد مخدر در کشور ما بعد از ایجاد این وزارت بزرگ سال به سال بیشتر شده و باز هم بیشتر میشود و جوانان کشور ما را که اینده سازان کشور ما هستند با مواد مخدر الوده ساخته و نابود مسازند
پس بجا خواهد بود که اگر نام این وزارت را بنام ( وزارت همکاری با مواد مخدر ) یاد کرد

دیپارتمنت مبارزه با مرض ایدس در افغانستان ایجاد شده که این مرض خطرناک ترین مرض در تمام دنیا است و تا حال اعلاج هم نداردولی روز به روز تعداد افراد معتاد به مرض ایدس در افغانستان بیشتر شده میرود و مرگ و میر افغانها بوسیله این مرض بیشتر میشود شاید شما فکر کنید که این یک مرض است ولی اکثر افغانها به این عقیده هستند که این هم یکی از اسلحه های جدید دشمنان ما است تا ما افغانها را به زانو در اورده و نابود کنند چنانچه به این وسیله انها توانسته اند در اکثر مناطق افریقائی حکومت کنند بنام مبارزه با مرض ایدس . عمدا مرض ایدس را انتشار میدهند تا نسلی باقی نماند که از اینده کشور خود دفاع کند

ملت بیچاره ما که نان کامل ندارد ولی بیشتر از 14 چینل تلویزیون های خصوصی و رادیو های خصوصی فعال شده اند که از صبح تا شام و حتی 24 ساعت بجز لهو و لهب سخنان انحرافی و تحریک جنسی اموختاندن و نشاندادن روابط نامشروع دیگر هیچ چیز دیگر را نشر نمیکنند اگر کدام برنامه دینی و اموزشی هم است صرف نمونه و سمبولیک میباشد و با نشر سریال های چون ( امتحال زندگی . زمانی خشوع هم عروس بود و دولهن ) و غیره به ما مسلمانان و افغانها غیور یاد میدهند و به اطفال ما می اموزنانند که داشتن چند شوهر در یک وقت به یک زن کدام حرف بد نیست بلکه ازادی و دموکراسی است و یا داشتن چندین دوست پسر به یک دختر تازه جوان کدام عیب نیست بلکه افتخار هم است و به اطفال ما یاد میدهد که چگونه عشق بازی باید کرد و چگونه یک پسر را و یا یک دختر تازه جوان را انحراف اخلاقی داد و ما پدران و مادران قدرت و توان انرا نداریم که تلویزیون را خاموش کنیم چون حقوق بشر را ایجاد کرده اند تا از حقوق همه دفاع شود .

و یا وزارت امور زنان و انجمن حقوق زنان ایجاد شده تا اگر در زندگی زن و شوهری هر خانواده اگر کدام مشکل ایجاد شود " که حتما ایجاد میشود " انها عمدا از زن طرفداری کرده و حتی جای برای زندگی این گونه زن ها را تهیه کرده اند تا زودتر زن ها را از مردها یشان جدا ساخته و در ان مکان ها به انها محل بود و باش تهیه میکنند تا هرچه زودتر نظام و کانون گرم خانوادگی فروریخته و هزار ها هزار فامیل بی سرپرست و بی اداره بمانند و اطفال معصوم شان اصلیت و افغانیت خود را کنار گذاشته و دست به هرگونه اعمال زشت و نارواه بزنند .

و یا پخش و انتشار فلم های غیر اخلاقی در بازار ها بطور اشکار و بسیار به قیمت نازل چنانچه در بدل 30 افغانی میتوانید یک دی فی دی 24 ساعته فلم سکس را بخرید در حالی که با 30 افغانی نمیتوانید یک خوراک نان خرید .
اینها همه و همه پلان های بسیار دقیق و سنجیده شده دشمنان دین اسلام و دشمنان ملت ما است که میخواهند با این اخرین اسلحه و قوی ترین اسلحه همین ملت غیور افغان را که تاحال صرف زنده بود حالا میخواهند کاملا نیست و نابود کنند که باید اقرار کنیم که بسیار نتیجه هم گرفته اند و اگر به خود نیایم و خود را بیدار نسازیم و از فامیل خود شروع نکنیم بسیار زود خوهد بود که انها پیروز شده و مارا واقعا نابود خواهند کرد .
از تمام افغانها مسلمان تمنا داریم که
در قدم اول از دیدن این سریالهای زشت دست کشیده و به گفتار بعضی از افراد ... عمل نباید کنیم که میگویند ( سرایالها اموزشی است ) و یا ( هر چیز یک دوره خود را طی میکند ) و به اینگونه حرف های بی مفهوم انها گوش نداده و باید هرچه زودتر بنیاد تلویزیون و دیدن سریالها را از خانه خود بر چینیم در غیر ان شاید بالای خودت تاثیر منفی نکند ولی بسیار زود خواهد بود که خواهر کوچک ات و یا دختر کوچک ات به انحراف اخلاقی کشیده خواهد شد .
ای مسلمان این دشمن دینی و ایمانی ات را که بنام تلویزیون به خانه اورده ئی از خانه ات بیرون کن ورنه همین برنامه های تلویزیونی بسیار زود ابرو و عزت و ناموس ترا بنام ازادی و دموکراسی و حقوق بشر از خانه ات بیرون میکنند . اگر باور ندارید سری به محاکم بزنید و ببینید که به چه تعداد اطفال خورد سال ( امید وار شده اند ) یعنی حامله شده اند از روابط نا مشروع و ببینید که به چه تعداد از جوانان ما از خانه و فامیل خود فرار کرده اند . این همه واقعات زشت را همین سریالهای ( طولسی . پرینا . و غیره ) به بار اورده است .

در قدم دوم به اموختن هر چه بیشتر قران و قوانین قرانی اقدام کرده و اول خود را از راه اسلام و راه دین اگاه ساخته و بعدا به تمام اعضا فامیل خویش بیان کنید که بهترین زندگی در پرتو قران و در پرتو قوانین پاک قران و فرامین خداوندی است
در اخیر بازهم از خداوند متعال وحدت اتحاد اتفاق و برادری تمام افغانها را خواسته و از خداوند میخواهم تا تمام ملت افغانستان را با علم و دانش اسلامی و با ایمان قوی تربیه شوند و در تربیه و اموزش دینی اطفال خویش کوشش هرچه بیشتر خویش را مبذول دارند زیرا این اطفال که اکنون قاعیده بغدادی و یا صفحه اول قران کریم را کوشش دارند که بخوانند اگر به انها کمک و تشویق شود هر کدام انها دانشمندان بزرگی دین در اینده خواهند بود .
بقلم
محمد احسان " مهیا "
دین و افغانستان

افغانستان طی چند دهه اخیر دست خوش جنگ های گوناگون خارجی و داخلی قرار گرفته که این شرایط باعث دگرگونی های بیشماری در تمام عرصه ها شده از جمله باعث سقوط سطع علم و دانش دینی و فرهنگی در میان مردم این کشور شده و هر نسل از نسل قبلی کم علم تر و کم فرهنگ تر و همچنان بی علم تر در عرصه امور دینی خویش به بار آمده اند و بخصوص طی این چار سال حکومت دموکراسی بی قید و شرط فعلی ما جوانان ما دین و امور دینی و فرایض دینی خود را چنان به حاشیه برده اند که در طول تاریخ اسلام ملت ما شاهید چنین چیز نبوده است .
جوانان فعلی ما چنان غرق در تقلید از کار های منفی بی سر و پای کشور های اروپائی شده اند که گاه گاه در امور مود و فیشن از اروپا یک قدم جلو تر میشوند .اما از برداشت علم و دانش و بلند بردن سطح دانش شان هیچ توجه ندارند و روز به روز از راه دین و فرایض دینی خویش فاصله گرفته وانرا به فراموشی میسپارند .
نا گفته نباید گذاشت که در این امر دست بیگانگان و دست دشمنان دین اسلام دخیل است و اکثرا موسسات خارجی که بنام کمک داخل کشور ما شده اند اکثر انها هدف شان دور ساختن نسل جوان ما از دین اسلام است و با دادن پول دالر دختران و پسران جوان و پاک دامن ما را چنان غرق دنیا ساخته اند که فرق میان حلال و حرام را نمیکنند و صرف و صرف در فکر این هستند که باید لسان انگلیسی بخوانند و بس و کتاب انگلیسی و لسان انگلیسی برایشان مهمتر از کتاب اسمانی شده است و از صبع تا شام در تلاش آموختن لسان انگلیسی هستند .و همین دست بیگانه گان باعث شده که اگر یک پسر بچه خورد سال که به زبان مادری خود هنوز مسلط کامل ندارد و درست صحبت کرده نمیتواند ولی به زبان انگلیسی خوب صحبت کند او عالم تر و فهمیده تر از کسی است که سالها عمر خود را راه علم و دانش نثار کرده ولی لسان انگلیسی را خوب یاد ندارد.و قدر و احترام همان پسر بچه در جامعه بیشتر از همه است چون لسان انگلیسی میداند و به همین منظور است که تمام نسل جوان ما در عوض اموختن لسان مادری خویش و در عوض اموختن قران کریم و در عوض این که در مورد دین خویش مطالحه و تحقیق کنند همه به سوی اموختن لسان انگلیسی رواورده اند
که این امر باعث شده که از علم دین هیچ آگاهی نداشته باشند و اگر پرسیده شود چرا مسلمان هستی ؟ در جواب میگویند چون پدر و اجداد من مسلمان بودند من هم مسلمان هستم . در حالی که ما هیچگاه صرف مسلمان زاده نباشیم . بلکه ما خود ما مسلمان باشیم یعنی اینگونه جواب دادن که چون پدرم مسلمان بود من هم مسلمان هستم این نشان دهنده بی خبر بودن ما از دین اسلام است . بلکه ما باید در دین اسلام مطالعه کنیم و ببینیم که دین اسلام واقعا یک دین کامل یک دین راستی و یک دین باک که تمام مردم را به زندگی ارام و آسوده و برادری دعوت و رهنمای میکند است و در هیچ عرصه کمی و کاستی ندارد به شرط اینکه ما عمل کنیم و دین اسلام دین آزادی و دموکراسی است ولی به حد معین زیرا آزادی و دموکراسی که حد معین نداشته باشد ان ازادی نیست بلکه وحشت کامل است .
این اروپایان که آمده اند و به ما درس دموکراسی میدهند این دموکراسی نیست این وحشت است که همانگونه که اروپا در آن وحشت زندگی میکنند و میمیرند میخواهند ما هم غرق آن شویم بنام آزادی و دموکراسی میخواهند جوانان پاک ما به سوی فساد . کارهای غیر اخلاقی . بی ادبی . بی بند باری . بی فهمی و بی عجابی و بلاخره به بی دینی کشانیده شوند .
یک نکته بسیار مهم را باید در نظر داشت که ما باید تمام اشخاص و افراد را و اعمال آنها را از دریچه ئی اسلام به تماشاه بنشینیم نه اینکه اسلام را از عمل کرد خوب و یا بد اشخاص و افراد به تماشاه بگیریم .
یعنی دین اسلام را از روی عمل کرد یک ملا مسجد خویش و یا یک ریش سفید منطقه خویش و یا یک عالم قریه خویش و یا یک فرد نماز خوان فامیل خویش قبول نکنیم و از ان رو مسلمان نباید باشیم بلکه با خواندن کتاب مقدس قران مجید و با تفکر کردن به تفسیر آن و با خواندن نماز با خالق خویش به گفتگو بنشینیم و انگاه خواهیم دانست که دین اسلام واقعا ناجی عالم بشریت است و واقعا یک ناظر حقوق بشر است و واقعا یک دموکراسی و آزادی است.
دشمنان دین اسلام از طریق رسانه ها کوچک ترین واقعه های را که در کشور ما و دیگر کشور های اسلامی رخ میدهد فورا به نمایش میگذارند به تمام جهان نشان میدهند و به این گونه میخواهند که دین پاک اسلام را زیر سوال ببرند در حالی که هر روز به صد ها واقعه خشن تر از این و وحشت ناک تر از این واقعه در کشور های اروپائی خود شان رخ میدهد ولی هیچگاه در ان مورد بعث نمیکنند و گوی که اصلا هیچ حادثه در ان کشور ها رخ نمیدهد .
بس ای برادر و خواهر مسلمان بیاید اول خود را بشناسیم دین خود را و جامعه خویش را بشناسیم و در مورد دین اسلام و کتاب الهی مطالحه کنیم و به ان عمل نمایم و دیگر بیشتر از این به بیگانگان و دشمنان دین اسلام موقع ندهیم که جوانان ما را از راه اسلام و راه قران دور ساخته و به سوی نیستی و بدبختی بکشاند . و این یک وظیفه ایمانی و وجدانی هر مادر و پدر افغان است که به تربیه و تعلیم دینی فرزندان خویش کوشش نهای کرده و انها را به راه اسلام رهنمای کنند و بعدا وظیفه هر نسل جوان این کشور است که فریب اعمال بیگانگان را نخورده و نگذارند که انها به اهداف شومی که در باطن خویش دارند کامیاب شوند .

بقلم
محمد احسان " مهیا "




از آزادی مطبوعات سوه استفاده نباید شود

مطبوعات آزاد به معنی مرکز مفکوره های روشن فکران و قلم بدستان میباشد که نمایندگی صرف از مفکوره شخصی خود و علاقه و ذوق شخصی فرد نمیکند بلکه نماینده گی از یک قشر جامعه و یا نمایندگی از یک تعداد متفاوت همان جامعه میکند و هر قلم بدست زمانی که یک مطلب را مینویسد و یا انتقاد میکند نه بخاطر اینکه انتقاد شخصی باشد . یک نویسنده فکر نکند که مطلبی را که مینویسد کاملا درست و قابل قبول همه است و باید همه انرا قبول کنند بلکه نویسنده وقلم بدستان زیادتر در انتظار انتقاد منطقی از طرف جامعه باشد . و بعد از نشر و بعد از اینکه بدست تمام مردم رسید انگاه هر کس نظربه مفکوره شخصی خود انرا تجزیه و تحلیل کرده یا مهر تصدیق و یا چلیپا باطلی را میزند انهای که همنظر نویسنده هستند تصدیق میکنند و انهای که همنظر نیستند قبول نمیکنند و گاهی هم یکی از قلم بدستان مطلبی در جواب نویسنده قبلی نوشته کرده و در نشریات به نشر میرساند البته به مخالف همان مطلب نویسنده نه به مخالف شخص نویسنده و با در نظرداشت تمام آداب .نزاکت و احترام به نویسنده قبلی .
از جمله وظایف مدیران و سردبیران نشریات آزاد یکی هم این است که تمام مطالب رسیده را دقیق مطالحه کرده و تمام جنبه های آنرا در نظر بگیرد که موضوع شخصی است یا عمومی هدف این مطلب چی است باید دقیق شود که یک مطلب باعث عکس العمل سوه در جامعه . در یک محیط . در یک فامیل و یا در میان دو شخص نشود متوجه جملات و کلیمه های شوند که توهین امیز به کسی نباشد چون مطبوعات ازاد تربیه کننده جامعه و روشن سازنده یک جامعه است اگر در مطبوعات جمله های توهین امیز و خلاف قوانین مطبوعات نوشته شود و یا مطالبی که صرف جنگ های فرد با فرد باشد این که مطبوعات نشد پس جامعه چی یاد بگیرد
بنا اگر در نشریه مطلبی به نشر میرسد که نمایندگی از جر و بحث شخصی باشد یا مطلبی به نشر میرسد که خلاف قانون مطبوعات آزاد جمله های رکیک و توهین آمیز به یک شخص دیگر در ان میباشد که نتیجه ان در عوض که جامعه را هدایت کنند بلکه باعث جنگ و کدورت میان یک فرد و یک گروه میشود پس باید هر چی عاجل جلوه همچنین نشریه و اعمال شان گرفته شود و در قدم اول به نویسنده گان و قلم بدستان فهمانده شود که در دست شما قلم است یعنی هم مهربان ترین دوست به تمام جامعه و هم خطرناک ترین بم اتومی به تمام جامعه است پس باید دانسته و فهمیده انرا گرفته و استفاده مفید از ان کند و در قدم دوم به مدیرمسول نشریه ها باید گفت که متوجه مطالب رسیده باشند و مطلبی را به نشر نرسانند که خلاف قوانین مطبوعات آزاد باشد چون هم حیثیت شما را از بین میبرد و هم نشریه شما را از مقامی که دارد به زمین زده و بازیچه کودکان میشود
حال که معنی مطبوعات ازاد کمی روشن شد بر میگردیم به مطالب که در شماره های (104)(106)(108) هفته نامه پنجره که سر دبیران محترم جاوید فرهاد میباشد به نشر رسیده است .
بنده که اسم من محمد احسان و تخلص من "مهیا " میباشد در شماره (104) هفته نامه پنجره مطلبی را خواندم تحت عنوان ( ایا اقای کرزی به سوگند وفاداریش وفادار می ماند ؟ )و بعد از من دوستانی که انرا خواندن قابل قبول بعضی از انها نبود و من هم با در نظر گرفتن قانون مطبوعات و احترام قلم و احترام به نویسنده این مطلب محترم ( نظری پریانی ) البته به مقابل مطلب وی نه به مقابل شخص نویسنده این مطلب . مطلبی را نوشته کردم تحت عنوان ( کرزی کدام سحر و جادو ندارد ) که در سطر اول در عالم ناشناسی به محترم نظری پریانی سلام و احترامات تقدیم کردم و بازهم به مطلب شان مهر تصدیق زدم و بعدا دوستانه به جر و بحث و انتقاد دوستانه پرداختم که این مطلب در شماره ( 106 ) هفته نامه پنجره و روزنامه چراغ به نشر رسید امروز شماره (108 ) هفته نامه پنجره را خواندم و محترم نظری پریانی بجواب مطلب من مطلبی دیگری نوشته کرده اند تحت عنوان (ما از کرزی صاحب معجزه نخواستیم ) در عنوان از کرزی نام برده شده ولی در مطلب سرتا پا جنگ با من است و خلاف تمام قوانین مطبوعات از رکیک ترین و زشت ترین جمله ها و کلیمه های توهین امیز استفاده کرده است که اینک صرف چند قسمت از مطلب وی را به شما خواننده گرامی ذکر میکنم و قضاوت را هم به شما واگذار میشوم .
( بحث یک جریان سیاسی است یا اینکه وجود فزیکی صاحب اسم حجم بر فضا می افزاید و اگر اسم واقعی کسی هم باشد نا شناخته است ) ویا ( عزیز دلم ! نمیدانم با کدام منطق حساب می کنید ) و یا ( نمیدانم آقا را چی تب گرفته است یا شاید مفهوم نبشته از توان درکش بالا بوده است از ان رو به هذیان نویسی پرداخته است ) و یا ( آغا جان شراب انگریزی که نخورده اید ؟ ) و یا ( قندم لالای گلم ! چرا مطالحه دقیق ندارید خیلی پاین حرف میزنید )
و چندین جمله توهین امیز دیگر که با یاد اوری بیشتر انها از عذت و ابرو و فهمیدگی و سرشناسی محترم نظری پریانی دیگر چیزی نخواهد ماند . پس همینقدر که از مطلب پر معنی و پر از موضوعات با ارزش و با فهم بالا شان به شما خواننده گان عزیز باز گو شدم کافی است و خدا را شکرمیکنم که با ایشان رویارو نشده ام ورنه با این جسم فزیکی کوچک ام جان سالم بدر نمیبردم .
با انهم محترم نظری پریانی از اینکه یک مطلب دوستانه من که نمایندگی نظر بخشی از همین جامعه را میکرد و به مقابل نوشته شما بود نه به مقابل عذت و احترام شخص شما ولی باز هم از اینکه باعث ناراحتی فکری شما شده است و شما زحمت کشیده و قهر شخصی خود را به روی صفحه باز گو کردید و محترم جاوید فرهاد هم با شما همدردی کرده و با تمام فهمیدگی شان و احترامی که بین مردم و جامعه داشتند قوانین مطبوعات ازاد را زیر پا گذاشته و در هفته نامه پنجره خویش به نشر رسانیده یک جهان سپاس گذار هستم وبر خلاف شما من با شما جر و بحث بی مورد و بیجا نمیکنم بلکه سخن بزرگان را تائید کرده و خاموشی اختیار میکنم و قضاوت را میگزاریم به دست خواننده گان گرامی .
بقلم
محمد احسان " مهیا "

اردو باید بیدار باشد تا مردم ارام بخوابند .

اردو ابرو و عذت یک کشور است اردو حافظ سرحدات و تمام قلمرو یک کشور در منطقه میباشد هر قدر که یک کشور دارای اردوی قوی ، دانسته ، مجرب ، و مجهز با وسایل پیشرفته باشد همانقدر احترام و قدر ان کشور و باشنده گان ان کشور نزد کشور های همسایه و دیگر کشور ها بیشتر میباشد . اردو است که امنیت است هر قدر اردو بیدار باشد همانقدر مردم ان کشور به ارامی و اسوده گی زندگی میکنند و بدون کدام تشویش خواب ارام میداشته باشد و اردو باید بدانند که ارام خوابیدن فامیل اش اقارب و همشهریانش نتیجه ئی بیدار بودن و فعالیت بی پایان او است زیرا زمانی که نیمه های شب در هر شرایط در باران برف شمال و طوفان در هر کوچه و پس کوچه به گزمه میروند یک زنگ خطر به دشمنان ملت ما بوده و هیچ دشمنی جرعت فعالیت و دهشت افگنی را ندارند . از همین لحاظ است که چشم و امید همه ملت افغانستان به طرف اردوی ملی است و از اردوی ملی انتطارات زیادی دارند . پس باید دقت بیشتر کرد که چگونه اشخاص شامل این وظیفه مقدس میشوند ایا استعداد و ظرفیت شامل شدن به این وظیفه را دارند و یا نه ایا واقعا میخواهند که به اینطریق مصدر خدمت به ملت رنجدیده ما شوند یا صرف بخاطر مقاصد شخصی خویش به اردوملی رو اورده اند ؟
این موضوع بس مهم و حیاتی است که در جلب و جزب به اردوی ملی دقت بیشتر کرد تا نشود بعضی از دزدان و رهزنان و خائین و وطن فروش شامل این وظیفه مقدس شده و با پوشیدن لباس مقدس نظامی هرچه بهتر و خوبتر و اسانتر به دزدی و رهزنی خود ادامه بدهنند و بر علاوه که باعث بدنامی تمام پرسونل اردوی ملی میشوند باعث عدم اعتماد مردم به اردو ملی شده و میان مردم و اردو ملی فاصله ایجاد میکنند . و اردوی که ملت به ان اعتماد نداشته باشد ان اردو اردوی ملی نیست و ان دولت دولت مردمی نیست .
همچنان باید یاد اور شد که این ملت که سالها رنج و زحمات بس بی پایان را متحمل شده است به سیاه ئی لشکر ضرورت ندارد بلکه به یک اردوی بسیار کوچک ولی با ایمان با وجدان و خدمتگار به میهن و ملت ضرورت دارد . و باید در مراکز اموزشی در بیدار نمودن وجدان و ایمان انها بیشتر توجه شود و به مسولیت های وجدانی و میهنی انها تاکید شود تا بعد از فراغت به منافع میهن و ملت بیشتر توجه داشته باشند تا منافع شخصی شان .
بقلم
محمد احسان " مهیا "
اینده قبور اجداد پر افتخار ملت ما



اگر نگاهی جامع و واقع بینانه به تاریخ افغانستان بیند ازیم میبینیم که از جمله اثار که قدامت تاریخی کشور عزیز مان را به ثبوت میرساند یکی هم زیارت های اشخاص مشهور و نامدار تاریغ اسلام و قبور اجداد و نیاکان مردم افغانستان میباشد که با جان سپاری و فداکاری مرده اند ولی زنده همیشگی هستند .و مایان با رفتن بر طربت مقدس ایشان و با خواندن سوره ئی از قران مجید روح ایشان را شاد گردانیده و همچنان بر اجداد خویش افتخار میکنیم و درسی است به ما تا مانند اجداد خویش جان بدیهیم ولی وطن ندیهیم . و اگر طوفان ها و باران های زمان به طربت مقدس شان دست درازی کرده باشد دست هایشان را قطع کرده و اعمار مجدد مینمایم تا تحفه ئی گرانبهای باشد از ما برای اینده های ماکه از جمله این مکان های مقدس میتوانیم شهدای صالحین را و هزار ها هزار مکان دیگر را نام برد .
ولی چنانچه مایان طی این چندین سال جنگ و برادر کشی آواره و سرگردان شدیم و مزه تلخ بی وطنی بی خانگی و بی جای را چشیده ایم و به توفیق خداوند این سه سال اخیر را با آرامش نسبی سپری نموده ایم . ولی طوریکه دیده میشود حال نوبت به اجساد اجداد و نیاکان پرافتخار ما رسیده است که مزه تلخ حجرت و بیخانگی و بی جائی را بکشند . زیرا یک تعداد اشخاص که زمانی خاک وطن را لیلام نموده بودند و با چور و چپاول و فروش تمام هستی این ملت به اریکه قدرت تکیه زده بودند و بیچاره شدن و بی صلاحیت شدن از قدرت را در خواب هم نمیدیدند . حال که زمستان رفته و روی سیاهی به ذغال مانده و دیگر نمیتوانند از ثروت بی پایان دولتی که مال همه ملت است سو استفاده نمایند ناچار با پوشیدن یک پکول و با استفاده اینکه از فلان منطقه استم و با کمک چند دزد و رهزن که هنوز در دولت مقامی دارند دست به چور و چپاول بیشرمانه و ننگین قبور و ادیره های تاریخی ملت افغانستان زده اند و بیشرمانه قبور را خط انداری نموده و با زور سلاح اباد مینمایند و انرا دوباره به فروش میرسانند . که این عمل را به هیچ صورت و هیچ افغان نمی پذیرد و مهر بی ننگی و بی غیرتی بر تمام اقوام و ملت پر افتخار افغانستان است که به این همه تاریخ پر افتخار بلاخره چند دزد و رهزن با استفاده از قدرت فعلی خویش اجساد مرده پدر و پدر کلان هایش را بر دوش اش داده و انجا را هم اسمان خراش شخصی بسازد .
ای ملت غیور افغانستان .
نگذارید که این یگانه یادبود اجداد و نیاکان پر افتخار سر زمین تان بدست هوس و استهزا گرفته شده و آرام گاه پدر و مادرت تبدیل به کثافات دانی و یا تشناب این ظالمین و نا مسلمانان شود . و این یک شرمساری ما نزد خداوند و اجداد ما میباشد .
و همچنان از اینطریق به اطلاع تمام ارگان های مربوطه میرسانم که هرچه زودتر و هرچه جدی تر جلو این دزدان را گرفته و نگذارند که قبور اجداد ما تبدیل ب منازل شخصی شود . اگر میگویند ما آگاه نیستیم بفرمایند در شهدائی صالحین از قبر میر اکبر دست راست دور خورده بالاسری قبری تاریخی و مشهور ( بابه چهل گذی ) تپه ئی مشهور(قلعچه ئی ها) ثبوتی برگفتار ما است .
به قلم احسان "مهیا"

Why we get marriage ?

It is that question which all young generation are asking from them selves spatial that young girls which a family want to suit her . this question accruing in their mind and every one of them in view of the live in their society they answer to this question and some of them cant to fiend out any answer to that .
Marriage has a lot of meaning and in view of a society some of its means can be change .
Marriage is a tradition of our messenger Excellency Mohammad ;peace be up on him; . marriage means is to be independent at all . to be free . to be a completed person . to be a light conscience . to be in love with your consort . and the most important the marriage means is to fiend lawful and effective children and training them very good and present them to our society . to this part we can call law of nature . as our fathers and mothers get marred and to give birth to us then we also for future of our society and future of this world we must get marred and find a lawful and effective children to this society . marriage is a certainly command but the way of how to live with consort it just belongs to wife and husband . the chose of consort is a very important and we must be attention about it .

By
M.Ehsan MOHAYA
http://www.moahaia.blogfa.com/
http://www.mohaia.blogfa.com/





Training Centers and our society

Courses and training Centers as from there names we know they are place for learn Education and knowledge to children and young generation of our nation .
This method is not a new method. it was in previous regime too but not like now . Afghanistan is that country which more than 20 years was in war and Afghanistan’s schools are not to much and during the war period quality of education come down and cant to be as it must be . and in particular during 5 years the Taliban regime and to pressure of them on women of this country and all women were thirsty of education and now which is a democracy society and now is a good chance to learning education just schools and its dictatorial method cant answer to all students and this subject caused to opening a lot of training courses in some streets of Kabul and others province and each course has more than 1000 or 1500 students in deferent time and deferent subject like Holy the Koran mathematics . Physics . English Language and other school subjects . and the most parts of students and their parents are satisfied of training method in courses . the reason of satisfied is this , when parents expends money for training of their children they have more attention to training and education of them . and it is very effective to their children and also training method in courses are not dictatorial and not by force like schools so in this case children want to study knowledge in training courses .
but unfortunately in these days we were witness of some lovely stores and some unlawful relations between some girl and boy in some courses but all these responsibility are on parents shoulders , because some of parents sent their young daughter and san to courses but they never have attention to see , Are they really going to course or some other place ? Are they studying in course or they just expend the time ? and ….
Our motion to all parents is this , they must say to their daughters and sons which courses are for studying not for recreation and all parents some times must come to office of courses and make sure them selves which their children are present in course or no.

Prepared and designed
By
M.Ehsan ,MOHAHA,